گنجور

شمارهٔ ۴۴۸

الا ای بچهره گلستان من
منم آن تو و تویی آن من
بهار رخت گلستان منست
خزان دور باد از گلستان من
دلم خسته کردی بهجران خویش
لبت خسته بادا بدندان من
نه آن درد دارم که عاجز بود
طبیب وصالت ز درمان من
مرا بی تو چون زندگانی بود
منم مرده تو تویی جان من
حزینم چو یعقوب وآگه نیی
ز سوز دل و چشم گریان من
تو بر تخت ملکی چو یوسف عزیز
چه غم داری از بیت احزان من
بمهری که افتاد با تو مرا
درنده چو گر کند اخوان من
وجودم ز سر تا قدم آن تست
سر تست اندر گریبان من

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الا ای بچهره گلستان من
منم آن تو و تویی آن من
هوش مصنوعی: ای زیبای گلستان من، من همان تو هستم و تو همان منی.
بهار رخت گلستان منست
خزان دور باد از گلستان من
هوش مصنوعی: بهار زیبای من مانند گلستانی است و من خواهان دوری خزانی هستم که ممکن است این گلستان را تحت تاثیر قرار دهد.
دلم خسته کردی بهجران خویش
لبت خسته بادا بدندان من
هوش مصنوعی: دل من از دوری تو دچار خستگی شده است، کاش لب‌هایت هم به بی‌حالی من دچار شوند.
نه آن درد دارم که عاجز بود
طبیب وصالت ز درمان من
هوش مصنوعی: من دردی ندارم که پزشک قادر به درمان آن باشد، درد من همان نزدیکیت به توست که هیچ علاجی برایش وجود ندارد.
مرا بی تو چون زندگانی بود
منم مرده تو تویی جان من
هوش مصنوعی: بی تو زندگی برایم معنایی ندارد، مثل این است که مرده‌ام و تو تنها جان منی.
حزینم چو یعقوب وآگه نیی
ز سوز دل و چشم گریان من
هوش مصنوعی: من چون یعقوب غمگینم و اگر از درد دل و اشک هایم خبر نداری، نمی‌فهمی چه حالی دارم.
تو بر تخت ملکی چو یوسف عزیز
چه غم داری از بیت احزان من
هوش مصنوعی: تو در جایگاه سلطنتی مانند یوسف عزیز نشسته‌ای، پس از غم‌ها و دردهای من چه باکی داری؟
بمهری که افتاد با تو مرا
درنده چو گر کند اخوان من
هوش مصنوعی: به خاطر بی‌محبتی‌ای که نسبت به من کردی، حالم مانند درنده‌ای شده است که در میان برادرانم قرار دارد.
وجودم ز سر تا قدم آن تست
سر تست اندر گریبان من
هوش مصنوعی: وجود من کاملاً از آن توست و تو در تمام وجود من رسوخ کرده‌ای.