گنجور

شمارهٔ ۴۴۵

ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن
ترک یک بوسه بگو کام مرا شیرین کن
دهن و قند لبت پستهٔ شکّر مغز است
تو از آن پسته مرا طوطی شکّرچین کن
نرگس مست بگردان دل و جان بر هم زن
سنبل جعد بیفشان و جهان مشکین کن
زآن تنی کز سمن و یاسمنش عار آید
دم به دم پیرهنی پر ز گل و نسرین کن
تو ز کار دگران هیچ نمی‌پردازی
تا بگویم که نگاهی به منِ غمگین کن
همه ذرات جهان از تو مدد می‌خواهند
آفتابا نظری سوی من مسکین کن
عالمی بیذق نطع هوس وصل تواند
آخر ای شاه رخ خود سوی این فرزین کن
با تو در هر ندبم دست عمل جان بازیست
ببری یا ببرم؟ عاقبتم تعیین کن
نخوهم دیدن خود آرزویم دیدن تست
روی چون آینه بنما و مرا خودبین کن
آستان در تو خواستم از دولت کفت
تا برو سر نهم ای بخت مرا تمکین کن
گفت هیهات که آن خوابگه شیران است
آن به تو کی رسد از خاک چو سگ بالین کن
از پی فاتحه وصل دعایی گفتم
تا برین ختم شود فاتحه را آمین کن
سیف فرغانی شوریده شد از دیدن تو
تو به شیرین لب خود شور ورا تسکین کن

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای شکرلب نظری سوی من مسکین کن
ترک یک بوسه بگو کام مرا شیرین کن
هوش مصنوعی: ای زیبا و شیرین‌زبان، به من فقیر نگاهی بینداز و یک بوسه به من بده تا کام من شیرین شود.
دهن و قند لبت پستهٔ شکّر مغز است
تو از آن پسته مرا طوطی شکّرچین کن
هوش مصنوعی: لب کَند و شیرین تو همچون پسته‌ای پر از شکر است، تو هم می‌توانی مانند طوطی، این پسته را برای من بشکنی و طعم شیرینش را بچشانی.
نرگس مست بگردان دل و جان بر هم زن
سنبل جعد بیفشان و جهان مشکین کن
هوش مصنوعی: نرگس زیبای خود را بچرخان و بر دل و جانم تاثیر بگذار. سنبل زیبا را پراکنده کن و دنیا را به رنگ مشکین درآور.
زآن تنی کز سمن و یاسمنش عار آید
دم به دم پیرهنی پر ز گل و نسرین کن
هوش مصنوعی: از آن جسمی که بوی سمن و یاسمنش آدم را خجالت‌زده می‌کند، هر لحظه پیراهنی پر از گل و نسرین درست کن.
تو ز کار دگران هیچ نمی‌پردازی
تا بگویم که نگاهی به منِ غمگین کن
هوش مصنوعی: تو به کارهای دیگران هیچ توجهی نداری، تا جایی که بگویم به حال منِ ناراحت نگاهی بینداز.
همه ذرات جهان از تو مدد می‌خواهند
آفتابا نظری سوی من مسکین کن
هوش مصنوعی: همه موجودات و پدیده‌های جهان از تو یاری می‌طلبند، ای آفتاب! لطفاً نگاهی به من بینداز و به من کمک کن.
عالمی بیذق نطع هوس وصل تواند
آخر ای شاه رخ خود سوی این فرزین کن
هوش مصنوعی: شخصی گمراه و بی‌خبر از حقیقت نمی‌تواند در نهایت به وصال محبوب دست یابد؛ ای پادشاه، رخ زیبای خود را به سوی این فرد فرزانه بچرخان.
با تو در هر ندبم دست عمل جان بازیست
ببری یا ببرم؟ عاقبتم تعیین کن
هوش مصنوعی: من با تو هر بار که قدم بر می‌دارم، جانم در خطر است. آیا خودت می‌خواهی مرا ببری، یا من تو را ببرم؟ لطفاً سرنوشت من را معلوم کن.
نخوهم دیدن خود آرزویم دیدن تست
روی چون آینه بنما و مرا خودبین کن
هوش مصنوعی: نمی‌خواهم خودم را ببینم، آرزوی من فقط دیدن توست. تصویر رویت را مثل آینه نشان بده و مرا به خودمشغولی وادار کن.
آستان در تو خواستم از دولت کفت
تا برو سر نهم ای بخت مرا تمکین کن
هوش مصنوعی: از لطف و نعمت تو درخواست کردم که به درگاهت بیایم، اما به من گفتند که بروم و سر نهم، ای بخت، مرا تسلیم کن.
گفت هیهات که آن خوابگه شیران است
آن به تو کی رسد از خاک چو سگ بالین کن
هوش مصنوعی: گفتن این که خوابگاه شیران به کسی نمی‌رسد، پس تو چه جایگاهی داری که امیدوار باشی به آن نزدیک شوی، مانند سگی که در کنار بالین(محل خواب) آن‌ها قرار دارد.
از پی فاتحه وصل دعایی گفتم
تا برین ختم شود فاتحه را آمین کن
هوش مصنوعی: به دنبال آغاز رابطه‌ای عاشقانه، من دعایی را به زبان آوردم تا این شروع خوشی به خوبی به پایان برسد، پس کلام "آمین" را بگویید.
سیف فرغانی شوریده شد از دیدن تو
تو به شیرین لب خود شور ورا تسکین کن
هوش مصنوعی: سیف فرغانی از دیدن تو دچار هیجان و شوق شده است. تو با لب‌های شیرینت می‌توانی این شور و هیجان او را آرام کنی.

حاشیه ها

1402/01/13 01:04
فاطمه یاوری

از پی فاتحه‌ی وصل دعایی گفتم...

تا برین ختم شود فاتحه را آمین کن! :"