گنجور

شمارهٔ ۴۴

ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت
مستی امشبم از باده دوشین لبت
نیست شیرین که زفرهاد برای بوسی
ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت
وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست
تا بامسال خوش از بوسه پارین لبت
محتسب سال دگر بر سر کویت آرد
همچنین بی خودم از باده نوشین لبت
طبع شوریده من این همه شیرین کاری
می کند در سخن امروز بتلقین لبت
سیف فرغانی چون وصف تو می کرد گرفت
طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای چو فرهاد دلم عاشق شیرین لبت
مستی امشبم از باده دوشین لبت
هوش مصنوعی: ای عشق من، مانند فرهاد که به شیرین دل باخته است، من هم دلی عاشق دارم. امشب که به یاد لب‌های شیرینت مست و سرحال هستم، روح و جانم از عشقت پر شده است.
نیست شیرین که زفرهاد برای بوسی
ملک خسرو طلبد شکر رنگین لبت
هوش مصنوعی: هیچ چیز شیرین‌تر نیست از اینکه فرهاد برای بوسیدن لب‌های زیبای خسرو، شکر رنگین را طلب کند.
وه چه شیرین صنمی تو که دهان من هست
تا بامسال خوش از بوسه پارین لبت
هوش مصنوعی: چه شیرین و دلنشین است عشق تو که زبان من را به سخن و حدیث وادار کرده است. تا سال جاری، خوشی‌ام از بوسه‌های لب توست.
محتسب سال دگر بر سر کویت آرد
همچنین بی خودم از باده نوشین لبت
هوش مصنوعی: سال دیگر نگهبان در کوچه‌ات خواهد آمد و من همچنان بی‌خود و مست از شراب شیرین لبت خواهم بود.
طبع شوریده من این همه شیرین کاری
می کند در سخن امروز بتلقین لبت
هوش مصنوعی: ذهن پریشان و بی‌قرار من امروز برای تو سخنان شیرینی می‌گوید تحت تأثیر لبهای تو.
سیف فرغانی چون وصف تو می کرد گرفت
طبعم اندر شکر افشاندن آیین لبت
هوش مصنوعی: سیف فرغانی وقتی از تو صحبت می‌کرد، باعث شد که دلم شکرینی و شیرینی لبت را بخواهد.