گنجور

شمارهٔ ۴۳

طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
از خال هندو آسا وز چشم ترک سانت
همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت
ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانت
سرگشته یی که گردن پیچید در کمندت
دست اجل گشاید پایش ز ریسمانت
زآن بر درت همیشه از دیده آب ریزم
تا خون دل بشویم از خاک آستانت
جانم تویی و بی تو بنده تنیست بی جان
وین نیز اگر بخواهی کردم فدای جانت
یا آنکه نیست از خط بر عارضت نشانی
منشور ملک حسنست این خط بی نشانت
گر با چنین میانی از مو کمر کنندت
بار کمر ندانم تا چون کشد میانت
در وصف خوبی تو صاحب لسان معنی
بسیار گفت لیکن ناورد در بیانت
پا در رکاب کردی اسب مراد را سیف
روزی اگر فتادی در دست من عنانت
ای رفته از بر ما ما گفته همچو سعدی
« خوش می روی بتنها تنها فدای جانت »

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

طوطی خجل فرو ماند از بلبل زبانت
مجلس پر از شکر شد از پسته دهانت
هوش مصنوعی: طوطی از زبان شیرین و زیبای بلبل شرمنده است و مجلس با طعم دلپذیر پسته‌ای که از دهان تو خارج می‌شود، پر از شیرینی و لذت شده است.
جعد بنفشه مویان تابی ز چین زلفت
حسن همه نکویان رنگی ز گلستانت
هوش مصنوعی: موهای تو همچون جعد بنفشه ابریشمی و خوش‌حالت است، و همه زیبایی‌ها و نیکویی‌ها از زیبایی زلف‌های تو الهام گرفته‌اند، همچون رنگ‌هایی که از گلستان به نمایش در می‌آیند.
ما را دلیست دایم در هم چو موی زنگی
از خال هندو آسا وز چشم ترک سانت
هوش مصنوعی: دل ما همیشه در حال تلاطم است، مانند موهای سیاه و پیچیده‌ای که به زیبایی خال هندو اشاره دارد و همچنین شبیه چشمان یک ترک که جذابیت خاصی دارند.
همچون نشانه تا کی بر دل نهد جراحت
ما را به تیر غمزه ابروی چون کمانت
هوش مصنوعی: تا چه زمانی زخم‌های عشق را بر قلب حمل کنیم، در حالی که نگاه تو مانند تیر کمان به ما آسیب می‌زند.
سرگشته یی که گردن پیچید در کمندت
دست اجل گشاید پایش ز ریسمانت
هوش مصنوعی: کسی که در عشق تو گرفتار شده و به دور تو می‌چرخد، سرانجام سرنوشتی دردناک را تجربه خواهد کرد و ارتباطش با تو او را از پای درمی‌آورد.
زآن بر درت همیشه از دیده آب ریزم
تا خون دل بشویم از خاک آستانت
هوش مصنوعی: از آنجا که در درگاه تو هستم، همیشه از چشمانم اشک می‌ریزم تا با این اشک، خون دل خود را از خاک پای تو بشوییم.
جانم تویی و بی تو بنده تنیست بی جان
وین نیز اگر بخواهی کردم فدای جانت
هوش مصنوعی: تو جان منی و بدون تو، این جسم بی‌ارزش است. حتی اگر بخواهی، جان خود را برای تو فدای می‌کنم.
یا آنکه نیست از خط بر عارضت نشانی
منشور ملک حسنست این خط بی نشانت
هوش مصنوعی: یا اینکه نشانی از خطوط زیبای تو بر چهره‌ات نیست، این خطی که بر چهره‌ات می‌بینم، نشانگر زیبایی پادشاهی توست.
گر با چنین میانی از مو کمر کنندت
بار کمر ندانم تا چون کشد میانت
هوش مصنوعی: اگر با این شرایطی که داری، از مو تا کمرت را مشغول کنند، نمی‌دانم چگونه می‌توانند بار کمرت را کشند.
در وصف خوبی تو صاحب لسان معنی
بسیار گفت لیکن ناورد در بیانت
هوش مصنوعی: در توصیف خوبی‌هایت، سخنوران و شاعران بسیار صحبت کرده‌اند، اما هیچ‌کدام نتوانسته‌اند به طور کامل و درست احساسات و زیبایی‌های تو را بیان کنند.
پا در رکاب کردی اسب مراد را سیف
روزی اگر فتادی در دست من عنانت
هوش مصنوعی: اگر در لحظه‌ای شگفت‌انگیز، فرمان اسب مورد نظرت را در دستان من قرار دهی، روزی خوش برایت رقم خواهد خورد.
ای رفته از بر ما ما گفته همچو سعدی
« خوش می روی بتنها تنها فدای جانت »
هوش مصنوعی: ای کسی که از کنار ما رفته‌ای، ما هم مانند سعدی می‌گوییم: "خوش می‌روی، اما تنها، جان خودت را فدای تو می‌کنیم."

حاشیه ها

1398/08/31 19:10
علیرضا

در صورت امکان در اخر ، تنها و تن ها رو درست بنویسید تا راحت تر خونده بشه.

1402/07/26 12:09
علی شیدایی

درود، گمان میکنم صورت صحیح مصرع اول از بیت هشتم، باید چنین باشد :

با آنکه نیست از خط بر عارضت نشانی 

‌...