گنجور

شمارهٔ ۴۱

ایا چوحسن بمعنی نکو بصورت خوب
وصال تست مرا همچو عافیت مطلوب
شهید عشق تو بعد از اجل چو جان زنده
گدای کوی تو نزد همه چو زر محبوب
چو جان حدیث تو شیرین ولیک شورانگیز
غم تو در دل عاشق چو وجد در مجذوب
لبت که مست کند همچو خمر عاشق را
میی زدرد مصفا ولی بشهد مشوب
تو رو نمودی ومشغول شد بغم عاشق
بلا بیامد و منسوب شد بصبر ایوب
بنور روی تو پیش از بروز بتوان دید
جمال صورت کامن پس حجاب غیوب
ایا بملک سلیمان بحسن چون یوسف
منم بعشق زلیخا بحزن چون یعقوب
نه بهر جنت و حورست کوشش عاشق
نه بهر ملک بود مشتغل علی بحروب
امید وصل تو اندر دل و منم محزون
کلید باب فرح با من ومنم مکروب
کرا که نام برآمد بدفتر عشقت
بخواند سر معمازخط نامکتوب
بنزد عاشق جز ذکر تو سخن باطل
بنزد بنده به جز عشق تو هنر معیوب
گرم بدست فتد اندهت بصد شادیش
غذای روح کنم ای غم تو قوت قلوب
که بی عیار محبت دل رهی قلبست
وگر بسکه شاهان شود چو زر مضروب
اگر نه سایه تو بر من اوفتد هستم
چو ذره یی که بود آفتاب ازو محجوب
رجای وصل تو در جان سیف فرغانیست
چنانکه در دل عاصی امید عفو ذنوب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایا چوحسن بمعنی نکو بصورت خوب
وصال تست مرا همچو عافیت مطلوب
هوش مصنوعی: آیا حسن که به معنای نیکو است، به زیبایی وصال تو شبیه عافیتی است که برای من مطلوب است؟
شهید عشق تو بعد از اجل چو جان زنده
گدای کوی تو نزد همه چو زر محبوب
هوش مصنوعی: عاشق شهید تو، حتی پس از مرگ، مانند جان زنده‌ای است که در کنار خیابان تو از همه چیز ارزشمندتر به حساب می‌آید.
چو جان حدیث تو شیرین ولیک شورانگیز
غم تو در دل عاشق چو وجد در مجذوب
هوش مصنوعی: وقتی که تو درباره خود صحبت می‌کنی، کلامت بسیار شیرین و دلپذیر است، اما غمت در دل عاشق مانند حالتی است که مجذوبی به وجد می‌آید.
لبت که مست کند همچو خمر عاشق را
میی زدرد مصفا ولی بشهد مشوب
هوش مصنوعی: وقتی لب‌های تو همچون شراب، عاشق را مدهوش می‌کند، مِی که از درد خالص و پاک است، اما با عسل آمیخته شده است.
تو رو نمودی ومشغول شد بغم عاشق
بلا بیامد و منسوب شد بصبر ایوب
هوش مصنوعی: تو مرا به خود مشغول کردی و در عذاب عشق گرفتار شدم، در حالی که صبر ایوب به من نسبت داده شد.
بنور روی تو پیش از بروز بتوان دید
جمال صورت کامن پس حجاب غیوب
هوش مصنوعی: با روشنایی چهره‌ات، پیش از آنکه ظهور کند، می‌توان زیبایی تمام صورت‌ها را مشاهده کرد؛ پس حجاب‌های پنهان را کنار بزن.
ایا بملک سلیمان بحسن چون یوسف
منم بعشق زلیخا بحزن چون یعقوب
هوش مصنوعی: آیا من مانند یوسف در زیبایی می‌توانم به سلیمان بگویید؟ من در عشق زلیخا به اندازه یعقوب غمگین هستم.
نه بهر جنت و حورست کوشش عاشق
نه بهر ملک بود مشتغل علی بحروب
هوش مصنوعی: عاشق به خاطر بهشت و زیبارویان تلاش نمی‌کند، بلکه او از سر عشق و علاقه به‌جنگ و مبارزه مشغول است، همانطور که علی (علیه‌السلام) به‌خاطر پیروزی حق در میدان‌های نبرد تلاش می‌کند.
امید وصل تو اندر دل و منم محزون
کلید باب فرح با من ومنم مکروب
هوش مصنوعی: در دل من امید دیدار تو وجود دارد و من دلتنگ و محزون هستم. خوشی و سرور در دستان من است، اما در عین حال غمگین و ناتوانم.
کرا که نام برآمد بدفتر عشقت
بخواند سر معمازخط نامکتوب
هوش مصنوعی: هر کسی که نام تو را در دفتری ببیند، در تلاش است تا معمای عشق تو را با نشانه‌های ناشناخته‌ات حل کند.
بنزد عاشق جز ذکر تو سخن باطل
بنزد بنده به جز عشق تو هنر معیوب
هوش مصنوعی: عاشق هرگز جز یاد تو را نیکو نمی‌داند و بنده هم جز عشق تو هیچ هنری را درست نمی‌بیند.
گرم بدست فتد اندهت بصد شادیش
غذای روح کنم ای غم تو قوت قلوب
هوش مصنوعی: اگر غم به دستم بیفتد، شادی‌ام را به صد بخش می‌کنم و تو، ای غم، مانند خوراکی برای روح من هستی و قوتی برای قلب‌ها.
که بی عیار محبت دل رهی قلبست
وگر بسکه شاهان شود چو زر مضروب
هوش مصنوعی: محبت واقعی ارزش دارد و اگر این محبت بی‌ارزش شود، مانند قلبی است که به راحتی آسیب می‌بیند؛ حتی اگر محبت به دست شاهان باشد، باز هم از ارزش آن کاسته نمی‌شود.
اگر نه سایه تو بر من اوفتد هستم
چو ذره یی که بود آفتاب ازو محجوب
هوش مصنوعی: اگر سایه تو بر من نیفتد، مانند ذره‌ای هستم که در نور آفتاب پنهان شده است.
رجای وصل تو در جان سیف فرغانیست
چنانکه در دل عاصی امید عفو ذنوب
هوش مصنوعی: امید و آرزوی دیدار تو در دل سیف فرغانی وجود دارد، مانند امیدی که یک گنهکار در دل خود به بخشیده شدن گناهانش دارد.