گنجور

شمارهٔ ۳۸

ای خجل از روی خوبت آفتاب
روز من بی تو شبی بی ماهتاب
آفتاب از دیدن رخسار تو
آنچنان خیره که چشم از آفتاب
چون مرا در هجر تو شب خواب نیست
روز وصلت چون توان دیدن بخواب
بر سر کوی تو سودا می پزم
با دل پرآتش و چشم پرآب
عقل را با عشق تو در سر جنون
صبر را از دست تو پا در رکاب
خون چکان بر آتش سودای تو
آن دل بریان من همچون کباب
در سخن زآن لب همی بارد شکر
در عرق زآن رو همی ریزد گلاب
چشم مخمورت که ما را مست کرد
توبه خلقی شکسته چون شراب
از هوایی کآید از خاک درت
آنچنان جوشد دلم کز آتش آب
جز تو از خوبان عالم کس نداشت
سرو در پیراهن و مه در نقاب
بی خطا گر خون من ریزی رواست
ای خطای تو بنزد ما صواب
تو طبیب عاشقان باشی، چرا
من دهم پیوسته سعدی را جواب
سیف فرغانی چو دیدی روی دوست
گر بشمشیرت زند رو بر متاب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مسدس محذوف یا وزن مثنوی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای خجل از روی خوبت آفتاب
روز من بی تو شبی بی ماهتاب
هوش مصنوعی: ای آن که از زیبایی‌ات شرمنده‌ام، روز من بدون تو مانند شبی است که ماه ندارد.
آفتاب از دیدن رخسار تو
آنچنان خیره که چشم از آفتاب
هوش مصنوعی: آفتاب به قدری از زیبایی چهره‌ات متحیر شده که حتی نمی‌تواند به خود نور خورشید نگاه کند.
چون مرا در هجر تو شب خواب نیست
روز وصلت چون توان دیدن بخواب
هوش مصنوعی: به خاطر دوری تو، شب‌ها خوابم نمی‌برد و روزهایی که با تو هستم، چگونه می‌توانم در خواب تو را ببینم؟
بر سر کوی تو سودا می پزم
با دل پرآتش و چشم پرآب
هوش مصنوعی: در کنار راه تو، عشق و جنون را می‌پرورانم، با قلبی پر از شور و چشمی که از اشک پر شده است.
عقل را با عشق تو در سر جنون
صبر را از دست تو پا در رکاب
هوش مصنوعی: عشق تو باعث شده که عقل و منطق را فراموش کنم و صبر و تحمل را از دست بدهم؛ به طوری که در تو همواره به دنبال شوق و هیجان هستم.
خون چکان بر آتش سودای تو
آن دل بریان من همچون کباب
هوش مصنوعی: دل سوخته و پر از عشق من مانند کبابی در حال پختن است، و از این درد و شوق، اشک‌هایم بر آتش عشق تو می‌چکد.
در سخن زآن لب همی بارد شکر
در عرق زآن رو همی ریزد گلاب
هوش مصنوعی: از آن لب، کلامی شیرین و دلنشین بیرون می‌آید و از آن صورت، عطر گلاب پخش می‌شود.
چشم مخمورت که ما را مست کرد
توبه خلقی شکسته چون شراب
هوش مصنوعی: چشم مست کننده‌ات ما را دیوانه کرد و حالا دل خیلی‌ها شبیه به دل کسی است که با شراب توبه‌اش را شکسته است.
از هوایی کآید از خاک درت
آنچنان جوشد دلم کز آتش آب
هوش مصنوعی: از هوایی که از خاک در خانه‌ات می‌آید، آن‌قدر دل من شعله‌ور می‌شود که انگار آتش به آب تبدیل شده است.
جز تو از خوبان عالم کس نداشت
سرو در پیراهن و مه در نقاب
هوش مصنوعی: به جز تو، هیچ کس در این دنیا خوب و نیکو نیست که مانند تو سرو زیبایی در لباس داشته باشد و مانند تو ماه در زیر نقاب پنهان شده باشد.
بی خطا گر خون من ریزی رواست
ای خطای تو بنزد ما صواب
هوش مصنوعی: اگر تو بغیر از خطا، خون من را بریزی، این کار در نظر ما درست است؛ زیرا اشتباه تو برای ما قابل پذیرش است.
تو طبیب عاشقان باشی، چرا
من دهم پیوسته سعدی را جواب
هوش مصنوعی: اگر تو پزشک و مربی عاشقان هستی، پس چرا من همیشه باید به سعدی پاسخ دهم؟
سیف فرغانی چو دیدی روی دوست
گر بشمشیرت زند رو بر متاب
هوش مصنوعی: اگر سیف فرغانی چهره دوست را دیدی و او با شمشیر به تو حمله کرد، نیازی نیست که از او دوری کنی یا فرار کنی.