شمارهٔ ۳۴
ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ
بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها
گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه
بعد ازین آرند و بفروشند در بازارها
با چلیپای سر زلفت که ناقوس اشکند
نعره توحید خیزد زین پس از زنارها
حسن شهر آشوب (تو) چون بر ولایت دست یافت
سروران ملک را در پا رود دستارها
کار من زهد است و توبه دادن مردم زمی
گر می عشقت خورم توبه کنم زین کارها
عشق داند نقش اغیار از دل عاشق سترد
سکه را آتش تواند بردن از دینارها
کس برون خانه محرم نیست سر عشق را
در فرو بند این سخن می گوی با دیوارها
گر درختانرا بود از سر حلاج آگهی
آنچه از وی می شنودی بشنوی از دارها
گر بهار وصل خواهی سیف فرغانی برو
همچو بلبل در خزان دم درکش از گفتارها
دلبرا بی من مرو گر گویدت پور حسن
خیز تا طوفی کنیم ای دوست در گلزارها
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای گل روی تو برده رونق گلزارها
در دل غنچه بسی حسن ترا اسرارها
هوش مصنوعی: ای گل، زیبایی چهرهات به گلزارها رونق بخشیده و در دل غنچهها، رازهای زیادی از زیبایی تو نهفته است.
گر بیاد روی تو آبی خورم در وقت مرگ
بی گل از خاک رهی سر بر نیارد خارها
هوش مصنوعی: اگر در لحظه مرگ به یاد چهره تو بیفتم، حتی اگر بدون گل به خاک سپرده شوم، خارها از زمین سر نخواهند زد.
گل که باشد پیش روی تو که او را چون گیاه
بعد ازین آرند و بفروشند در بازارها
هوش مصنوعی: گلی که اکنون در پیش روی توست، در آینده به عنوان گیاه، چیده شده و در بازارها فروخته خواهد شد.
با چلیپای سر زلفت که ناقوس اشکند
نعره توحید خیزد زین پس از زنارها
هوش مصنوعی: با زیبایی و جذابیت زلفت، صدای نواهایی بلند که به صدای توحید شباهت دارد، از بند و زنجیرها آزاد خواهد شد.
حسن شهر آشوب (تو) چون بر ولایت دست یافت
سروران ملک را در پا رود دستارها
هوش مصنوعی: زیبایی و جذابیت تو در شهر باعث میشود که وقتی به مقام و موقعیتی میرسید، بزرگان و فرمانروایان از مقام خود پایین بیایند و به تو احترام بگذارند.
کار من زهد است و توبه دادن مردم زمی
گر می عشقت خورم توبه کنم زین کارها
هوش مصنوعی: من به کار زاهدان مشغول هستم و به مردم نصیحت میکنم. اما اگر از می عشق تو بنوشم، دوباره از این کارها توبه میکنم.
عشق داند نقش اغیار از دل عاشق سترد
سکه را آتش تواند بردن از دینارها
هوش مصنوعی: عشق آگاه است که معشوقههای دیگر چه نقشی دارند و از دل عاشق همهچیز را پاک میکند. آتش عشق میتواند ارزش سکهها را از دینارها برباید.
کس برون خانه محرم نیست سر عشق را
در فرو بند این سخن می گوی با دیوارها
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به راز عشق درون خانه نزدیک شود، پس این حرف را با دیوارها بزن و در دل نگهدار.
گر درختانرا بود از سر حلاج آگهی
آنچه از وی می شنودی بشنوی از دارها
هوش مصنوعی: اگر درختان از سر حلاج باخبر بودند، آنچه را که از او میشنیدی، از دارها میشنیدند.
گر بهار وصل خواهی سیف فرغانی برو
همچو بلبل در خزان دم درکش از گفتارها
هوش مصنوعی: اگر بهار عشق را میخواهی، مانند بلبل در فصل پاییز، به سراغ آن برو و از سخنان دیگران دوری کن.
دلبرا بی من مرو گر گویدت پور حسن
خیز تا طوفی کنیم ای دوست در گلزارها
هوش مصنوعی: عشق من، دور از من نرو! اگر به تو بگویند که برای کاوش در زیباییهای جهان برو، با من بمان تا با هم در گلزارها بگردیم.