شمارهٔ ۲۷
زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را
ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را
درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی
که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را
مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را
مرا وصل تو مطلوبست چون دیدار موسی را
همی خواهم که دیدارت ببینم دم بدم لکن
من مسکین اگر طورم چه تاب آرم تجلی را
دل مرده کند زنده احادیث تو، پندارم
لب تو در نفس دارد دم احیای عیسی را
من سرگشته می خواهم که بوسم خاک پای تو
دلیری بین که تا این حد رسانیدم تمنی را
ازین پس همچو قلاشان بپوشم جامه تقوی
که حکم قاضی عشقت قلم بشکست فتوی را
بعهد چون منی پر شد جهان از گفت و گوی تو
که از اشعار مجنونست شهرت حسن لیلی را
مرا ای دوست از دشمن نباشید بیم در عشقت
که از باد خزان نبود زیان مر شاخ طوبی را
سر دنیای دون بی تو ندارد سیف فرغانی
که عاشق بی تو نپسندد سرا بستان عقبی را
بنزد سیف فرغانی چه باشد؟ ظلمت آبادی،
اگر (در) روضه ننمایی بما نور تجلی را
اطلاعات
وزن: مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن مفاعیلن (هزج مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهی با صورت خوبت تعلق اهل معنی را
ز نقش روی تو زینت نگارستان دنیی را
هوش مصنوعی: با زیبایی چهرهات، تعلق اهل معرفت را به تصویر کشیدهای و زیبایی باغ دنیا را از نقش روی تو زینت دادهای.
درین ویرانه قالب ندارد جانم آرامی
که دل بردی بدان صورت سراسر اهل معنی را
هوش مصنوعی: در این خرابه، جان من آرامش ندارد، زیرا که تو با آن چهرهات دل مرا بردی و تمامی اهل معنی را تحت تاثیر قرار دادی.
مرا روی تو محبوبست همچون مال قارون را
مرا وصل تو مطلوبست چون دیدار موسی را
هوش مصنوعی: من چهرهی تو را دوست دارم، مانند اینکه ثروت قارون برای دیگران جذاب است. وصال و نزدیکی به تو برای من همچون دیدار موسی با پروردگارش بسیار خواستنی است.
همی خواهم که دیدارت ببینم دم بدم لکن
من مسکین اگر طورم چه تاب آرم تجلی را
هوش مصنوعی: من همواره آرزو دارم که تو را ببینم هر لحظه، اما من بیچاره چگونه میتوانم تاب تحمل جلوه تو را داشته باشم؟
دل مرده کند زنده احادیث تو، پندارم
لب تو در نفس دارد دم احیای عیسی را
هوش مصنوعی: دل مردهام را احادیث تو زنده میکند، گمان میکنم لب تو نفسهایی دارد که جان تازهای میبخشد مانند دم عیسی.
من سرگشته می خواهم که بوسم خاک پای تو
دلیری بین که تا این حد رسانیدم تمنی را
هوش مصنوعی: من در سردرگمی هستم و میخواهم خاک پای تو را ببوسم. این دلیر بودن تو را میستایم که من را تا این حد به آرزویم رساندهای.
ازین پس همچو قلاشان بپوشم جامه تقوی
که حکم قاضی عشقت قلم بشکست فتوی را
هوش مصنوعی: از این پس مثل عاشقانِ پاکدامن لباس تقوا و پرهیزگاری به تن میکنم، چون حکم و قضاوت عشق تو، قانون را شکسته است.
بعهد چون منی پر شد جهان از گفت و گوی تو
که از اشعار مجنونست شهرت حسن لیلی را
هوش مصنوعی: به خاطر وجود کسی مثل من، جهان پر از صحبتهای تو شد، که این گفتهها از اشعار دیوانهای است که به شهرت زیبایی لیلی کمک کرده است.
مرا ای دوست از دشمن نباشید بیم در عشقت
که از باد خزان نبود زیان مر شاخ طوبی را
هوش مصنوعی: ای دوست، از دشمنان نترس، زیرا در عشق تو، مانند شاخ طوبی (درختی که نماد اصالت و صلح است) هیچ ضرری به من نمیرسد که حتی بادهای خزان هم نمیتوانند به آن آسیب برسانند.
سر دنیای دون بی تو ندارد سیف فرغانی
که عاشق بی تو نپسندد سرا بستان عقبی را
هوش مصنوعی: دنیا و زندگی بدون تو برای من ارزشی ندارد، زیرا عاشق هرگز به چیزی جز عشق تو راضی نخواهد شد و به بهشت هم فکر نمیکند.
بنزد سیف فرغانی چه باشد؟ ظلمت آبادی،
اگر (در) روضه ننمایی بما نور تجلی را
هوش مصنوعی: در نزد سیف فرغانی چه چیزی وجود دارد؟ اگر نور تجلی را در باغ نشان ندهی، آبادی به ظلمت تبدیل میشود.
حاشیه ها
1396/11/12 19:02
سیاوش
در مصرع شماره 9 نباشد درست است و نباشید هم برخلاف وزن است و هم بر خلاف معنا