شمارهٔ ۲۶
پیغام روی تو چو ببردند ماه (را)
مه گفت من رعیتم آن پادشاه را
خالت محیط مرکز لطفست و روشنست
کین نقطه نیست دایره روی ماه را
به هر سپید رویی حسنت نهادهاند
بر روی لاله رنگ تو خال سیاه را
دستارم از سرم به قدم درفتد چو تو
بر فرق راست کژ نهی ای جان کلاه را
خورشید روی روشن تو همچو آفتاب
بشکست پشت این مه انجم سپاه را
در گلشن جمال تو روی تو آن گل است
کز عکس خود چو لاله کند هر گیاه را
در عهد خوبی تو جوانانه مِیْ خورد
آن زاهدی که پیر بود خانقاه را
از عشقت آه مینکنم زآنکه در دلم
شوق تو آتشیست که میسوزد آه را
فردا که اهل حشر بخوانند حرف حرف
این روز نامه به معاصی تباه را
ما را چه غم که از قبل عاشقان خود
روی تو عذر گفت هزاران گناه را
گر چاکر تو (را؟) به غلامی کند قبول
بنده کنم هزار چو سلجوقشاه را
با عاشق تو خلق در آفاق گو مباش
چون دانه حاصلست نخواهیم کاه را
سیف از پی رضای تو گوید ثنای تو
پاداش از تو بد نبود نیکخواه را
بیچاره هیچ سود ندارد ز شعر خود
از آب خویش فایدهای نیست چاه را
ای دیدهور نظر به رخ دیگری مکن
(آن روی بین که حسن بپوشید ماه را)
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
پیغام روی تو چو ببردند ماه (را)
مه گفت من رعیتم آن پادشاه را
هوش مصنوعی: وقتی که این خبر زیبا به دیگران رسید، ماه گفت: من هم آن پادشاه را دیدهام.
خالت محیط مرکز لطفست و روشنست
کین نقطه نیست دایره روی ماه را
هوش مصنوعی: محیط اطراف تو پر از مهر و محبت است و روشنایی دارد، زیرا این نقطه، دایرهای مشابه به صورت ماه نیست.
به هر سپید رویی حسنت نهادهاند
بر روی لاله رنگ تو خال سیاه را
هوش مصنوعی: برای زیبایی چهرهات، بر روی گل لاله، خال سیاه رنگی گذاشتهاند.
دستارم از سرم به قدم درفتد چو تو
بر فرق راست کژ نهی ای جان کلاه را
هوش مصنوعی: وقتی که تو بر سرم سایه میگستری، دستارم از سرم میافتد و من آن را به خاطر تو برمیدارم. جانم، تو کلاه را بر سر من قرار میدهی و راست بر میداری.
خورشید روی روشن تو همچو آفتاب
بشکست پشت این مه انجم سپاه را
هوش مصنوعی: نور چهرهی درخشان تو مانند آفتاب، تاریکی شب را شکست و لشکر ستارگان را متفرق کرد.
در گلشن جمال تو روی تو آن گل است
کز عکس خود چو لاله کند هر گیاه را
هوش مصنوعی: در باغ زیبایی تو، چهرهات مانند گلی است که از نور خود بر هر گیاهی تاثیر میگذارد و آن را شاداب میکند.
در عهد خوبی تو جوانانه مِیْ خورد
آن زاهدی که پیر بود خانقاه را
هوش مصنوعی: در زمان خوب تو، زاهدی که سن و سالش بالا رفته بود، با شور و اشتیاق جوانی در خانقاه زندگی میکرد و نوشیدنی مینوشید.
از عشقت آه مینکنم زآنکه در دلم
شوق تو آتشیست که میسوزد آه را
هوش مصنوعی: به خاطر عشق تو، آه و ناله نمیکنم زیرا در دلم شوق و اشتیاقی وجود دارد که مانند آتش میسوزد و جایی برای آه و اندوه نمیگذارد.
فردا که اهل حشر بخوانند حرف حرف
این روز نامه به معاصی تباه را
هوش مصنوعی: در روز قیامت، زمانی که مردم به حساب اعمال خود رسیدگی میشود، هر کلمه این روزنامه که به گناهان اشاره دارد، مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
ما را چه غم که از قبل عاشقان خود
روی تو عذر گفت هزاران گناه را
هوش مصنوعی: چرا باید نگران باشیم که به خاطر عشقورزی ما، معشوق هزاران خطا و اشتباه را از ما بر طرف کرده است؟
گر چاکر تو (را؟) به غلامی کند قبول
بنده کنم هزار چو سلجوقشاه را
هوش مصنوعی: اگر برای خدمت به تو آماده شوم، با هزاران بنده و غلام مانند سلطان سلجوق شاه، این را میپذیرم و قبول میکنم.
با عاشق تو خلق در آفاق گو مباش
چون دانه حاصلست نخواهیم کاه را
هوش مصنوعی: با تو به عنوان محبوب، مردم در جهان مانند دانهای هستند که به ثمر میرسد؛ ما نیازی به چیزهای بیارزش و کماهمیت نداریم.
سیف از پی رضای تو گوید ثنای تو
پاداش از تو بد نبود نیکخواه را
هوش مصنوعی: سیف به خاطر دلخواهی تو، تو را ستایش میکند و پاداش بدی از جانب تو برای کسی که نیکاندیش است وجود ندارد.
بیچاره هیچ سود ندارد ز شعر خود
از آب خویش فایدهای نیست چاه را
هوش مصنوعی: بیچاره! شعرش هیچ فایدهای ندارد، مثل آبی که از چاه بیثمر است.
ای دیدهور نظر به رخ دیگری مکن
(آن روی بین که حسن بپوشید ماه را)
هوش مصنوعی: ای چشم، به هیچ کس دیگری نگاه نکن، فقط به آن چهرهای نظر کن که زیباییاش ماه را نیز پنهان کرده است.
حاشیه ها
1396/11/12 18:02
سیاوش
این غزل دو بار در دیوان منتشر شده است