شمارهٔ ۲۴
از جمال تو مگر نیست خبر سلطان را
که سوی صورت ملک است نظر سلطان را
بندگی تو ز شغل دو جهان آزادیست
زین چنین مملکتی نیست خبر سلطان را
نگذرد از سر کوی تو چو من گر افتد
بر سر کوی تو یک روز گذر سلطان را
با چنین زلف چو زنجیر عجب نبود اگر
حلقه در گوش کند عشق تو مر سلطان را
کله دولت دایم دهد و برگیرد
کمر خدمت تو تاج ز سر سلطان را
شاه حسن تو که اقطاع ده ماه و خور است
ندهد نان غلامی تو هر سلطان را
غم عشق تو چو زنبور عسل نیش زند
بر دل خسته از آن تنگ شکر سلطان را
با چنین منعه هجران که تو داری هرگز
با تو ممکن نبود وصل مگر سلطان را
جای آنست که با چون تو پسر دربازد
آنچ میراث بماند ز پدر سلطان را
تیر مژگان تو چون هست در اشکستن خصم
حاجتی نیست به تأیید و ظفر سلطان را
سیف فرغانی از بهر تو میگوید شعر
کاحتیاج از همه بیش است به زر سلطان را
اطلاعات
وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
از جمال تو مگر نیست خبر سلطان را
که سوی صورت ملک است نظر سلطان را
هوش مصنوعی: آیا خبری از زیبایی تو به سلطان رسیده است؟ که او نگاهی به چهرهی پادشاهی دارد.
بندگی تو ز شغل دو جهان آزادیست
زین چنین مملکتی نیست خبر سلطان را
هوش مصنوعی: خدمتگذاری و بندگی تو یکی از بهترین و شریفترین کارها در جهان است. در چنین کشوری، خبر و اطلاعاتی از وجود پادشاه و سلطنت بهدست نمیآید.
نگذرد از سر کوی تو چو من گر افتد
بر سر کوی تو یک روز گذر سلطان را
هوش مصنوعی: اگر من روزی بر سر کوی تو بیفتم، هیچکس از آنجا نمیگذرد، حتی سلطان.
با چنین زلف چو زنجیر عجب نبود اگر
حلقه در گوش کند عشق تو مر سلطان را
هوش مصنوعی: با چنین زلفی که مانند زنجیر است، تعجبی ندارد اگر عشق تو مانند حلقهای در گوش، سلطان را تحت تأثیر قرار دهد.
کله دولت دایم دهد و برگیرد
کمر خدمت تو تاج ز سر سلطان را
هوش مصنوعی: حکومت همیشه به تو اجازه میدهد و تو را توانمند میسازد تا مقام و شأن خود را حفظ کنی و برتریهای تو به اندازهای باشد که تاج سلطنت را از سر پادشاه برداری.
شاه حسن تو که اقطاع ده ماه و خور است
ندهد نان غلامی تو هر سلطان را
هوش مصنوعی: این شاعر به تو از زیبایی و جذابیت شاهزادهای سخن میگوید که شایستهترین و برجستهترین افراد را در میان زمین و آسمان میداند. او بیان میکند که زیبایی و ارزش این شاهزاده به قدری زیاد است که نمیتوان هر کسی را به عنوان خدمتکار او پذیرفت. در واقع، تنها افرادی با مقام و مرتبه بالا شایستهی خدمت در نزد او هستند.
غم عشق تو چو زنبور عسل نیش زند
بر دل خسته از آن تنگ شکر سلطان را
هوش مصنوعی: غم عشق تو مانند نیش زنبور عسل، بر دل خستهام میزند و از این حالتی که دارم، تنها برای شکرگزاری از سلطان میتواند باشد.
با چنین منعه هجران که تو داری هرگز
با تو ممکن نبود وصل مگر سلطان را
هوش مصنوعی: با این مانع جدایی که تو داری، هرگز نمیتوان به وصل رسید مگر برای کسی که سلطنت دارد.
جای آنست که با چون تو پسر دربازد
آنچ میراث بماند ز پدر سلطان را
هوش مصنوعی: این بهترین جا برای این است که با فردی مانند تو، دروازهای باز شود که میراثی که از پدر به جا مانده، به سلطان برسد.
تیر مژگان تو چون هست در اشکستن خصم
حاجتی نیست به تأیید و ظفر سلطان را
هوش مصنوعی: چشمهای تو چنان قدرتی دارند که برای شکست دادن دشمنان، نیازی به کمک و پیروزی از سوی پادشاه نیست.
سیف فرغانی از بهر تو میگوید شعر
کاحتیاج از همه بیش است به زر سلطان را
هوش مصنوعی: سیف فرغانی در این شعر بیان میکند که او به خاطر تو شعر میسراید، زیرا نیازش به ثروت و زر از هر چیز دیگر بیشتر است.