گنجور

شمارهٔ ۲۱

در دل عاشق اگر قدر بود جانان را
نظر آنست که در چشم نیارد جان را
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود به جان تو نباشد طمعی جانان را
دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد
که چو سختی رسدش سست کند پیمان را
قومی از دوستیش دشمن جان خویشند
ای توانگر بنگر همت درویشان را
همتت گر به دو عالم نگرانی دارد
تو بدان لاشه به سر چون بری این میدان را
دادن جان قدم چون تو جوانمردی نیست
که به لب از دهن سگ بربایی نان را
طالب دوست شکایت نکند از دشمن
چه غم از سرزنش مطرقه مر سندان را
گر مرا درد و جهان دست دهد در ره دوست
قدم از جا نرود عاشق سرگردان را
نرود با سر ملک و ننهد پا بر تخت
گر گدایی درش دست دهد سلطان را
خویش و پیوند به یکباره حجاب راهند
ببر از جمله و بیگانه شمر خویشان را
سیف فرغانی ناجسته میسر نشود
آنچه مردم به طلب باز نیابد آن را

اطلاعات

وزن: فعلاتن فعلاتن فعلاتن فعلن (رمل مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در دل عاشق اگر قدر بود جانان را
نظر آنست که در چشم نیارد جان را
هوش مصنوعی: اگر در دل عاشق، ارزش و مقام معشوق فراوان باشد، نگاه او به جانان آنچنان است که نمی‌تواند جانش را در چشم ببیند. به عبارت دیگر، عاشق آنقدر معشوق را بزرگ و مهم می‌داند که نگاه به او برایش از جانش هم عزیزتر است.
تو اگر عاشقی ای دل نظر از جان برگیر
خود به جان تو نباشد طمعی جانان را
هوش مصنوعی: اگر تو عاشق هستی، ای دل، از خودت و نیازهایت فاصله بگیر. به خاطر اینکه محبوب واقعی به زندگی تو نیازی ندارد و به تو طمعی ندارد.
دعوی عشق نشاید که کند آن بدعهد
که چو سختی رسدش سست کند پیمان را
هوش مصنوعی: عاشق‌نماهای بی‌وفا نباید ادعای عشق کنند، زیرا وقتی که به دشواری مواجه شوند، به راحتی عهد و پیمان خود را می‌شکنند.
قومی از دوستیش دشمن جان خویشند
ای توانگر بنگر همت درویشان را
هوش مصنوعی: گروهی از کسانی که به ظاهر دوستند، در واقع برای جان خود خطرناک‌اند. ای ثروتمند، به تلاش و کوشش درویشان نگاه کن.
همتت گر به دو عالم نگرانی دارد
تو بدان لاشه به سر چون بری این میدان را
هوش مصنوعی: اگر همت تو در این دو جهان به چیزی معطوف باشد، باید بدانی که وجودت در این دنیا همچون لاشه‌ای است که وقتی به میدان می‌روی، با این حال باید بر احساسات و نگرانی‌های خود غلبه کنی.
دادن جان قدم چون تو جوانمردی نیست
که به لب از دهن سگ بربایی نان را
هوش مصنوعی: اگر جانم را هم بدهم، چون تو جوانمردی نیستم که از دهن سگ نان بربایم.
طالب دوست شکایت نکند از دشمن
چه غم از سرزنش مطرقه مر سندان را
هوش مصنوعی: کسی که به دنبال دوست باشد، نباید از دشمنانش شکایت کند، زیرا شکایت از سرزنش دشمنان قابل اهمیت نیست و نباید بر او تأثیر بگذارد.
گر مرا درد و جهان دست دهد در ره دوست
قدم از جا نرود عاشق سرگردان را
هوش مصنوعی: اگر در دنیا به من درد و رنج برسد، باز هم در مسیر عشق، قدم از جا نمی‌زنم و عاشق سرگردان را تسلیم نمی‌کنم.
نرود با سر ملک و ننهد پا بر تخت
گر گدایی درش دست دهد سلطان را
هوش مصنوعی: اگر کسی با مقام و قدرت بالایی به میدان نیاید و بر تخت سلطنت نرود، حتی اگر گدایی در را به او بزند، او نباید بر خود اجازه دهد که به سلطنت دست یابد.
خویش و پیوند به یکباره حجاب راهند
ببر از جمله و بیگانه شمر خویشان را
هوش مصنوعی: پیوندها و ارتباطات خانوادگی می‌توانند گاهی مانع راه ما شوند. باید از این محدودیت‌ها عبور کرد و افراد غریبه را از آشنایان متمایز دانست.
سیف فرغانی ناجسته میسر نشود
آنچه مردم به طلب باز نیابد آن را
هوش مصنوعی: آنچه انسان‌ها به دنبال آن هستند، اگر تلاش و جستجو نکنند، به دست نخواهد آمد. در واقع، دستیابی به آنچه در زندگی ارزشمند است، به کوشش و تلاش نیاز دارد و بدون آن، دستیابی به آن غیرممکن است.

حاشیه ها

1398/08/06 18:11

دادن جان ......تو جوانمردی نیست-----گر مرا در دو جهاندست.....---درست است