شمارهٔ ۲
کسی که بار غم عشق آن پسر کشدا
زمانه غاشیه دولتش بسر کشدا
کسی مدام چومن بی مدام مست بود
که باده زآن لب شیرین چون شکر کشدا
کسی خورد می وصلش که بی ترش رویی
چوزهر ساغر تلخش دهند در کشدا
غلام آن مه سیمین برم که از پی او
مدام از رگ کان آفتاب زر کشدا
اگر مرا می عشقش ز پا دراندازد
سرم نه بار کله تن نه بار سر کشدا
وگر ز پنجه سیمین او بساغر زر
لبان خشک تو یکروز لعل تر کشدا
درخت عقل بیک شاخ باده از کف او
زبوستان نهاد تو بیخ بر کشدا
مرا از آن رخ معنی نما محقق شد
که روی او قلم نسخ در صور کشدا
بدست خود ید بیضای آفتاب رخت
سواد خجلت بر چهره قمر کشدا
زخود همی نرهم کاشکی می عشقش
بدست حکم خود از من مرا بدر کشدا
کسی که ساغر ازین خم خورد سزد که مدام
زعیب نیل کند بر رخ هنر کشدا
ز عاشقانش تأثیر کرد در من عشق
که ذرهای زمین نم ز یکدگر کشدا
اگر چه باخته ام نرد عشق می ترسم
که مهره وارم در ششدر خطر کشدا
همه عنای تو از تست سیف فرغانی
ز خون شناس چو رگ زخم بیشتر کشدا
بدیگران دل ما می رود بیا ای دوست
(بیاور آنچه دل ما بیکدگر کشدا)
اطلاعات
وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کسی که بار غم عشق آن پسر کشدا
زمانه غاشیه دولتش بسر کشدا
هوش مصنوعی: کسی که در عشق دچار غم و اندوه شده، روزگار غم را به پایان خواهد رساند و به سعادت و خوشبختی خواهد رسید.
کسی مدام چومن بی مدام مست بود
که باده زآن لب شیرین چون شکر کشدا
هوش مصنوعی: کسی همواره مثل من همیشه در حال مستی بود، زیرا که شرابی که از آن لب شیرین مینوشید مانند شکر شیرین و لذتبخش بود.
کسی خورد می وصلش که بی ترش رویی
چوزهر ساغر تلخش دهند در کشدا
هوش مصنوعی: کسی میتواند از عشق و وصال آن محبوب لذت ببرد که طبعش شیرین باشد، چون اگر تلخی ببیند، از دل رنج میبرد.
غلام آن مه سیمین برم که از پی او
مدام از رگ کان آفتاب زر کشدا
هوش مصنوعی: من شیفته آن دختر زیبا هستم که همیشه چون آفتاب زرین، از کادر وجودش نور میتابد و من دائماً در پی او هستم.
اگر مرا می عشقش ز پا دراندازد
سرم نه بار کله تن نه بار سر کشدا
هوش مصنوعی: اگر عشقش مرا از پا بیندازد، سرم نه سنگینی تن را تحمل میکند و نه طاقت تحمل سرش را دارم.
وگر ز پنجه سیمین او بساغر زر
لبان خشک تو یکروز لعل تر کشدا
هوش مصنوعی: اگر از دستهای نقرهای او به یک روز از لبی خشک، گلابی سرخ برانگیزد.
درخت عقل بیک شاخ باده از کف او
زبوستان نهاد تو بیخ بر کشدا
هوش مصنوعی: درخت عقل به یک شاخه شکوفههای نوش را از دست او به باغ گذاشته است، تو با ریشهات آن را از خاک بیرون کشیدی.
مرا از آن رخ معنی نما محقق شد
که روی او قلم نسخ در صور کشدا
هوش مصنوعی: از ظاهری که تو به من نشان دادی، حقیقتی آشکار شد که زیبایی چهرهات مانند نوشتن یک اثر هنری بر روی تصویرهاست.
بدست خود ید بیضای آفتاب رخت
سواد خجلت بر چهره قمر کشدا
هوش مصنوعی: با دستان خود، تابش درخشان خورشید را بر چهره ماه کشید و رنگ شرم را بر صورت آن نشاند.
زخود همی نرهم کاشکی می عشقش
بدست حکم خود از من مرا بدر کشدا
هوش مصنوعی: در این بیت، گویا شاعر آرزو میکند که ای کاش او بتواند از خود جدا شود و عشق معشوقش را به دست آورد. او به درون خود اشاره میکند و از حالتی که در آن است، ناخرسند است و خواستار رهایی از این وضعیت است تا بتواند به عشقش دست یابد.
کسی که ساغر ازین خم خورد سزد که مدام
زعیب نیل کند بر رخ هنر کشدا
هوش مصنوعی: هر کسی که از این باده بنوشد، شایسته است که همیشه عیبهای خود را بر چهرهی هنر خود بپوشاند.
ز عاشقانش تأثیر کرد در من عشق
که ذرهای زمین نم ز یکدگر کشدا
هوش مصنوعی: عشق او در من تأثیری عمیق گذاشت، به طوری که حتی کوچکترین ذرات خاک نیز از همدیگر جدا نمیشوند.
اگر چه باخته ام نرد عشق می ترسم
که مهره وارم در ششدر خطر کشدا
هوش مصنوعی: با این که در بازی عشق شکست خوردهام، اما از این میترسم که مانند یک مهره در شش در بازی در خطر باشم.
همه عنای تو از تست سیف فرغانی
ز خون شناس چو رگ زخم بیشتر کشدا
هوش مصنوعی: تمام نعمتها و توجهات تو از خودت است. افرادی که به خوبی متوجه درد و زخمهای خود هستند، بیشتر از دیگران به کمک و محبت تو نیاز دارند.
بدیگران دل ما می رود بیا ای دوست
(بیاور آنچه دل ما بیکدگر کشدا)
هوش مصنوعی: دل ما به سوی دیگران میتازد، ای دوست، بیا و آنچه را که دل ما به سوی دیگران میکشد، بیاور.
حاشیه ها
1393/05/17 19:08
پیام
دربیت ششم قافیه تر میباشد!
1398/08/06 16:11
همه غنای تو....-----درست است