گنجور

شمارهٔ ۱۲۷

هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است
خفیه در زیر طاق ابرویت
بهر آشوبشان کند بیدار
هر زمان غمزه سخن گویت
استخوانی زدر برون انداز
که چو سگ می دویم در کویت
بس که بر جان بنده راه زدند
حسن دلگیر و عشق دلجویت
هر که بیند مرا همی گوید
کز پی چیست این تک وپویت
سخت سرگشته ای، ندانم سیف
که چه چوگان رسید بر گویت
ای که رنگی ندیده از رویت
دل من جان بداد بر بویت
لاله کز رخ شه گلستان است
سر بخس درکشید از رویت
از پی رنگ و بو بنفشه و مشک
خویشتن بسته اند بر مویت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

هر دوچشمت ز فتنه نک خفته است
خفیه در زیر طاق ابرویت
هوش مصنوعی: چشمان تو به خاطر زیبایی‌ات به خواب رفته‌اند و در زیر قوس ابرویت چیزهای پنهانی نهفته است.
بهر آشوبشان کند بیدار
هر زمان غمزه سخن گویت
هوش مصنوعی: هر بار که به خاطر شیطنت‌ها و نازهایشان می‌خوابم، بیدار می‌شوم و متوجه می‌شوم که حرف‌های تو مرا به جنجال می‌اندازد.
استخوانی زدر برون انداز
که چو سگ می دویم در کویت
هوش مصنوعی: استخوانی را بیرون بینداز تا من مثل سگی در کوچه تو بدوم.
بس که بر جان بنده راه زدند
حسن دلگیر و عشق دلجویت
هوش مصنوعی: بسیاری از کسانی که به جان من آسیب زدند، باعث شدند حسن دلگیر و عشق کم رنگ شود.
هر که بیند مرا همی گوید
کز پی چیست این تک وپویت
هوش مصنوعی: هر کسی که مرا می‌بیند می‌پرسد که این حال و رفتار عجیب من به چه دلیلی است.
سخت سرگشته ای، ندانم سیف
که چه چوگان رسید بر گویت
هوش مصنوعی: تو خیلی گیج و سردرگمی و نمی‌دانم چرا این‌طور شده‌ای که اینچنین بر سرت می‌زند.
ای که رنگی ندیده از رویت
دل من جان بداد بر بویت
هوش مصنوعی: ای کسی که چهره‌ات رنگی نداشته و دل من به خاطر بوی تو جان سپرده است.
لاله کز رخ شه گلستان است
سر بخس درکشید از رویت
هوش مصنوعی: لاله‌ای که از چهره‌ی تو به باغ گل‌ها می‌خندد، سرش را از رویت برمی‌دارد.
از پی رنگ و بو بنفشه و مشک
خویشتن بسته اند بر مویت
هوش مصنوعی: به دنبال زیبایی و خوشبویی بنفشه و مشک، همگان بر موی تو زینت و تزیین می‌کنند.