شمارهٔ ۱۰۲
عاشقان را در ره عشق آرمیدن شرط نیست
وصل جانان را نصیب خویش دیدن شرط نیست
بربلا و نعمت ارحکمت دهد چون زآن اوست
نعمتش را بر بلای او گزیدن شرط نیست
گر ترا سودای خورشید جمال او بود
همچوسایه درپی مردم دویدن شرط نیست
آتش سودای او چون تیز گشت ازباد شوق
همچو آب تیره با خاک آرمیدن شرط نیست
گرچه نزد عاشقان اوکه صاحب دولتند
زین چنین محنت بجان خود را خریدن شرط نیست
همچو آن دریادلان جان بذل کن، زیرا هنوز
راه باقی داری ازیاران بریدن شرط نیست
چون سگ وچون مرغ باش اندر شکار وصل یار
کز دویدن چون بمانی جز پریدن شرط نیست
تا بصدر صفه وصلت رساند لطف دوست
زین وحل پای طلب بیرون کشیدن شرط نیست
دی تمنای وصال دوست کردم عشق گفت
زهر غم کم خورده ای شکر مزیدن شرط نیست
آب عزت در دهان کن خاک پایش بوسه ده
زآنکه این معشوق رابر لب گزیدن شرط نیست
اندرآن مجلس که نقل عاشقان ریزد زلب
هرمگس را ذوق این شکر چشیدن شرط نیست
رو ببوی از دور قانع شو که در گلزار او
خیره چون باد صبا برگل وزیدن شرط نیست
سیف فرغانی برو تسلیم حکم عشق شو
چون گرفتار آمدی برخود طپیدن شرط نیست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
عاشقان را در ره عشق آرمیدن شرط نیست
وصل جانان را نصیب خویش دیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: عاشقان برای رسیدن به عشق لازم نیست که همیشه در کنار محبوبشان باشند؛ مهم این است که خودشان را در مسیر عشق ببینند و دل به عشق بسپارند.
بربلا و نعمت ارحکمت دهد چون زآن اوست
نعمتش را بر بلای او گزیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم به زبان ساده بگوییم، زندگی پر از نعمتها و خوشیهاست، اما این نعمتها با سختیها و مشکلات همراه هستند. وقتی که این نعمتها از جانب خداوند است، انتخاب کردن بین نعمت و بلایای زندگی شرط نیست؛ بلکه هر دو جزء لاینفک زندگی هستند.
گر ترا سودای خورشید جمال او بود
همچوسایه درپی مردم دویدن شرط نیست
هوش مصنوعی: اگر تو آرزوی دیدن زیبایی دلربای او را داشته باشی، مثل سایهای که از مردم پیروی میکند، نیازی به تلاش زیاد نخواهی داشت.
آتش سودای او چون تیز گشت ازباد شوق
همچو آب تیره با خاک آرمیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: آتش اشتیاق او زمانی که به شدت شعلهور شد، با وزش باد شوق به تلاطم درآمد. درست نیست که مانند آب گلآلود با زمین استراحت کند.
گرچه نزد عاشقان اوکه صاحب دولتند
زین چنین محنت بجان خود را خریدن شرط نیست
هوش مصنوعی: عاشقان او که خود دارای مقام و موقعیتی هستند، نیازی به خریدن درد و رنج ندارند.
همچو آن دریادلان جان بذل کن، زیرا هنوز
راه باقی داری ازیاران بریدن شرط نیست
هوش مصنوعی: مانند آن دلیران دریا، جان خود را فدای عشق کن، زیرا هنوز راهی برای رسیدن به دوستان داری و جدا شدن از آنها لازم نیست.
چون سگ وچون مرغ باش اندر شکار وصل یار
کز دویدن چون بمانی جز پریدن شرط نیست
هوش مصنوعی: در جستجوی وصال یار، باید مانند سگ و مرغ تلاش کنید. اگر تنها به دویدن بپردازید، به جز پریدن و جهش در این مسیر، گزینه دیگری ندارید.
تا بصدر صفه وصلت رساند لطف دوست
زین وحل پای طلب بیرون کشیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: برای رسیدن به مقام و جایگاه دوست، نیازی به دردسر و تلاشهای سخت نیست. لطف او به ما کمک میکند تا به خواستههایمان برسیم.
دی تمنای وصال دوست کردم عشق گفت
زهر غم کم خورده ای شکر مزیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که وقتی کسی آرزوی رسیدن به معشوق را دارد، عشق به او میگوید که کمی از غمهای خود را کم کرده و شکر عشق را در نظر بگیرد، چرا که نیازی به افزودن بر شرایط ندارد. در واقع، عشق با وجود غمها و دردها، نیازی به سختگیری بیشتر و شروط اضافی ندارد.
آب عزت در دهان کن خاک پایش بوسه ده
زآنکه این معشوق رابر لب گزیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: آبرو و شخصیت خود را در حفظ کن و به پای محبوب بوسه بزن، زیرا نیازی نیست که او را با لبهایت لمس کنی.
اندرآن مجلس که نقل عاشقان ریزد زلب
هرمگس را ذوق این شکر چشیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: در آن جمعی که صحبت از عشق و عاشقان است، کسی که از شیرینی عشق لذت نمیبرد، نیازی به آن ندارد که در موردش صحبت کند.
رو ببوی از دور قانع شو که در گلزار او
خیره چون باد صبا برگل وزیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: به دور از باغ، تنها به بوی او راضی باش، زیرا در گلستانش، مانند باد صبا، فقط تماشا کافی است و نیازی به نزدیک شدن و دست زدن به گلها نیست.
سیف فرغانی برو تسلیم حکم عشق شو
چون گرفتار آمدی برخود طپیدن شرط نیست
هوش مصنوعی: ای سیف فرغانی، وقتی گرفتار عشق شدی، باید به خواست آن تسلیم شوی. احساسات و عواطف تو در این حالت مهم نیست و نیازی به آشفتگی و تپش قلب نیست.

سیف فرغانی