گنجور

بخش ۳۳ - ما رَأَیْتُ شَیْئاً إِلّا وَ رَأَیْتُ اللهَ فیهِ

در جهانی که عالم ثانی است
بی زبانی همه زبان دانی است‌
عاشقان صف کشیده دوشادوش
ساقیان بر کشیده نوشانوش
سالک گرم ر‌و در آن‌بازار
«‌ارنی» گوی از پی دیدار
عاشقان از وصال یافته ذوق
«‌لی مع الله» گوی از سر شوق
رهروان در جهان حیرانی
برکشیده لوای «‌سبحانی»
دیگری اوفتاده در تک و پوی
لیس فی جبتی سوی الله‌، گوی
آنکه او گوهر محبت سفت
به زبان و به دل «اناالحق» گفت
همگنان جان و دل بدو داده
واله و مست و بیخود افتاده
بهر او بود جست و جوی همه
او منزه زگفت و گوی همه
من دلسوختهٔ جگر خسته
پای در دام شش جهت بسته
صفتم در جهان صورت بود
صورت آلودهٔ کدورت بود
فرصتی نه که چست برتازم
در چنان منزلی وطن سازم
قوتی نه که باز پس گردم
با سگ و خوک همنفس گردم
دل در اندیشه تا چه شاید کرد
ره بدانجا چگونه باید کرد
چون کنم کاین طلسم بگشایم
پایم از بند جسم بگشایم
در رهش خان و مان براندازم
جان کنم خرقه و دراندازم
ناگهان در رسید از در غیب
کرده پرگوهر حقایق جیب
گفت ای رخ به خون دل شسته
در جهان فنا، بقا جسته
تا در این منزلی‌که هستی توست
پستی تو زخود پرستی توست
چون ز هستیّ خویش درگذری
هر چه هستیست زیر پی سپری
تو چه دانی که زاستان قدم
چند راهست تا جهان قدم
چند سختی کشید می‌باید
چند منزل برید می‌باید
تا به نیکی بدل کنی بد را
واندر آن عالم افکنی خود را
گر ترا میل عالم قدم است
ترک خودگفتن اولین قدم است
نرسی تا تو با تو همنفسی
قدم از خود برون نهی برسی
تا طلاق وجود خود ندهی
پای در عالم قدم ننهی
تا وداع جهان جان نکنی
ره بدان فرخ آستان نکنی
در هوایش زبند جان برخیز
جان بده وزسر جهان برخیز
به وجود جهان قلم درکش
در صف عاشقان علم برکش
زهد ورز، اقتدا به عیسی کن
طلب او و ترک دنیا کن
منشین اینچنین که ناخوب است
خیزو آن را طلب‌که مطلوب است

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: طریق التحقیق دکتر مؤذنی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

در جهانی که عالم ثانی است
بی زبانی همه زبان دانی است‌
هوش مصنوعی: در جهانی که بر اثر ناپایداری و تغییرات، دیگر اهمیت چندانی ندارد، هر کسی خود را عالم و دانا می‌داند بی‌آنکه واقعاً دانش کافی داشته باشد.
عاشقان صف کشیده دوشادوش
ساقیان بر کشیده نوشانوش
هوش مصنوعی: عاشقان در کنار هم به صف ایستاده‌اند و در کنار نوشندگان، مشغول لذت بردن از نوشیدنی‌ها هستند.
سالک گرم ر‌و در آن‌بازار
«‌ارنی» گوی از پی دیدار
هوش مصنوعی: سالک با شوق و انگیزه به سوی بازاری می‌رود که در آن از خداوند می‌خواهد خود را به او نشان دهد تا بتواند او را ملاقات کند.
عاشقان از وصال یافته ذوق
«‌لی مع الله» گوی از سر شوق
هوش مصنوعی: عاشقان از ارتباط و نزدیکی به معشوق احساس شوق و شادی می‌کنند و این موضوع زبانزد آنهاست.
رهروان در جهان حیرانی
برکشیده لوای «‌سبحانی»
هوش مصنوعی: سفرکرده‌ها در این دنیا در حال گشت و گذار و جستجو هستند و پرچم «پاک و بی‌نقص» بودن را به اهتزاز درآورده‌اند.
دیگری اوفتاده در تک و پوی
لیس فی جبتی سوی الله‌، گوی
هوش مصنوعی: دیگری در تلاش و فعالیت است، اما باید بداند که تنها به سوی خداوند باید توجه کند و بس.
آنکه او گوهر محبت سفت
به زبان و به دل «اناالحق» گفت
هوش مصنوعی: کسی که با تمام وجود و از صمیم قلب به عشق و محبت پرداخته و در عین حال به حقایق عمیق هستی دست یافته است، سخنانش را با جرات و صراحت بیان می‌کند.
همگنان جان و دل بدو داده
واله و مست و بیخود افتاده
هوش مصنوعی: دوستان جان و دل خود را به او سپرده‌اند و به حالت شادی و سرمستی به زمین افتاده‌اند.
بهر او بود جست و جوی همه
او منزه زگفت و گوی همه
هوش مصنوعی: برای اوست تلاش و کوشش همه، او از سخن و گفتار همه پاک و بی‌نیاز است.
من دلسوختهٔ جگر خسته
پای در دام شش جهت بسته
هوش مصنوعی: من کسی هستم که دلم شکسته و احساساتی ناکام دارم و در میان همهٔ مشکلات و محدودیت‌هایی که دارم گیر افتاده‌ام.
صفتم در جهان صورت بود
صورت آلودهٔ کدورت بود
هوش مصنوعی: شکل و ظاهرم در دنیا به عنوان یک تصویر شناخته می‌شود، اما این تصویر، تحت تأثیر ناخالصی‌ها و آلودگی‌ها قرار دارد.
فرصتی نه که چست برتازم
در چنان منزلی وطن سازم
هوش مصنوعی: من فرصتی ندارم تا با شتاب برسم و در چنین جایی، برای خودم آبادانی بسازم.
قوتی نه که باز پس گردم
با سگ و خوک همنفس گردم
هوش مصنوعی: من آنقدر قوی و ثابت‌قدم هستم که به هیچ وجه به عقب برنگردم و هرگز با موجوداتی مانند سگ و خوک که در ذاتی زشت و ناپسند هستند، همنفس نشوم.
دل در اندیشه تا چه شاید کرد
ره بدانجا چگونه باید کرد
هوش مصنوعی: دل می‌انگارید که چه راهی را باید پیمود تا به مقصود مورد نظر برسید.
چون کنم کاین طلسم بگشایم
پایم از بند جسم بگشایم
هوش مصنوعی: چگونه می‌توانم این طلسم را باز کنم و از قید و بند جسم خود رها شوم؟
در رهش خان و مان براندازم
جان کنم خرقه و دراندازم
هوش مصنوعی: برای رسیدن به محبوبم، تمام تعلقاتم را کنار می‌گذارم و حتی لباس و هویتم را هم فدای او می‌کنم.
ناگهان در رسید از در غیب
کرده پرگوهر حقایق جیب
هوش مصنوعی: ناگهان از دنیای نامرئی، اسراری با ارزش و گرانبها به ما رسید.
گفت ای رخ به خون دل شسته
در جهان فنا، بقا جسته
هوش مصنوعی: ای چهره که با خون دل پاک شده‌ای، در این جهان زود گذر، کمال و جاودانگی یافته‌ای.
تا در این منزلی‌که هستی توست
پستی تو زخود پرستی توست
هوش مصنوعی: تا زمانی که در این محل زندگی می‌کنی، پستی و ضعف تو ناشی از خودپرستی و خودخواهی توست.
چون ز هستیّ خویش درگذری
هر چه هستیست زیر پی سپری
هوش مصنوعی: وقتی از وجود خود فراتر بروی، همه چیزهایی که وجود دارند، به عنوان یک پوشش زیر پای تو قرار می‌گیرند.
تو چه دانی که زاستان قدم
چند راهست تا جهان قدم
هوش مصنوعی: تو چه می‌دانی که در زندگی چندین راه وجود دارد تا به دنیا برسیم؟
چند سختی کشید می‌باید
چند منزل برید می‌باید
هوش مصنوعی: انسان در زندگی با چالش‌ها و مشکلات زیادی روبه‌رو می‌شود و برای رسیدن به هدف‌هایش باید سختی‌ها را تحمل کند و از موانع عبور کند.
تا به نیکی بدل کنی بد را
واندر آن عالم افکنی خود را
هوش مصنوعی: برای تبدیل بدی به خوبی لازم است که ابتدا خود را در محیط مناسب قرار دهی و به دنیای بهتری وارد شوی.
گر ترا میل عالم قدم است
ترک خودگفتن اولین قدم است
هوش مصنوعی: اگر تمایل به دنیای_outer دارید، اولین قدم ترک کردن خودگویی و خودمحوری است.
نرسی تا تو با تو همنفسی
قدم از خود برون نهی برسی
هوش مصنوعی: اگر به خودت و وجودت توجه نکنی و از خودت فراتر نروی، هرگز به مقام و هدفی که می‌خواهی نمی‌رسی.
تا طلاق وجود خود ندهی
پای در عالم قدم ننهی
هوش مصنوعی: برای اینکه بتوانی در جهان قدم بگذاری و تاثیر بگذاری، باید از وابستگی‌های خود رها شوی و خود را از آن‌ها جدا کنی.
تا وداع جهان جان نکنی
ره بدان فرخ آستان نکنی
هوش مصنوعی: تا زمانی که جان از بدن جدا نشده و از این دنیا وداع نکرده‌ای، نباید به آن درگاه خوشبختی و سعادت قدم بگذاری.
در هوایش زبند جان برخیز
جان بده وزسر جهان برخیز
هوش مصنوعی: در فضای او جان خود را از قید و بند بیرون آور و با تمام وجود به زندگی و عشق بپرداز.
به وجود جهان قلم درکش
در صف عاشقان علم برکش
هوش مصنوعی: وجود جهان را با دقت در نظر بگیر و در میان عاشقان، علم و دانایی را از جایگاه ویژه‌ای برخوردار کن.
زهد ورز، اقتدا به عیسی کن
طلب او و ترک دنیا کن
هوش مصنوعی: زهد و دوری از دنیا را پیشه کن و همانند عیسی (ع) باش؛ به دنبال حقیقت و نیازهای معنوی باش و از تمایلات دنیوی دوری کن.
منشین اینچنین که ناخوب است
خیزو آن را طلب‌که مطلوب است
هوش مصنوعی: به این شکل نمان که بد است، برخیز و آن چیز را که خوب و مطلوب است جستجو کن.

حاشیه ها

1395/11/02 00:02
Sohrab

نرسی تا تو با تو همنفسی
قدم از خود برون نهی پرسی

1395/12/12 15:03
و .ا

قوتی نه که باز پس گردم
با سگ و خوک همنفس گردم
نرسی تا تو با تو همنفسی
قدم از خود برون نهی برسی