بخش ۱۸ - در جواب عقل «و سقیهم ربهم شراباً طهورا»
گفتم ای سایهٔ الهی تو
زآنچه هستی جوی نگاهی تو
ای تو بر لوحکون حرف نخست
آفرینش همه نتیجهٔ توست
نشو از توست شاخ فطرت را
ثمر از توست باغ فکرت را
چون مرا دیدهای بدین سستی
هر چهگفتی صلاح من جستی
چون کنمچونمنحزین ضعیف
پای بندم در این سواد کثیف
نیستگویی جهان زشت و نکو
جز از او و بدو هم خود او
هست این خطه را هوای عفن
ساکنانش شکسته پای و زمن
گرچه هست این رباط منزل من
هست مایل به شهر تو دل من
جان بر افشانم از طرب آن دم
که نهم اندر آن سواد قدم
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
بستهٔ بند و حبس ارکانم
پای برتر نهاد نتوانم
نشود نفس خاکیم فلکی
تا نگردد نهاد من ملکی
نرسد کس به کعبهٔ تحقیق
تا نباشد رفیق او توفیق
هیچ دانی که چون گرانبارم
به غم دیگران گرفتارم
روزگاری برای قوت عیال
باز میداردم زکسب کمال
هستم از استحالت دوران
چون شتر مرغ عاجز و حیران
بخش ۱۷ - در سؤال از عقل کل و جواب او: خردم دوش اندرین معنیبخش ۱۹ - در شکایت احوال: نیستم اندرین سرای مجاز
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: طریق التحقیق دکتر مؤذنی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتم ای سایهٔ الهی تو
زآنچه هستی جوی نگاهی تو
هوش مصنوعی: به او گفتم، ای سایهای از وجود الهی، لطفاً نگاهی به آنچه که هستی و به دنبال آن است، بینداز.
ای تو بر لوحکون حرف نخست
آفرینش همه نتیجهٔ توست
هوش مصنوعی: تو که اولین کلمه در صفحه وجود هستی، همه چیز که آفریده شده نتیجهٔ وجود توست.
نشو از توست شاخ فطرت را
ثمر از توست باغ فکرت را
هوش مصنوعی: رشد و باروری شاخ و برگ طبیعت و فکری که داری، نتیجه وجود و تلاش توست.
چون مرا دیدهای بدین سستی
هر چهگفتی صلاح من جستی
هوش مصنوعی: وقتی که مرا به این حال و وضعیت دیدهای، هرچه که گفتهای در تلاش بودی تا خیر و صلاح من را بخواهی.
چون کنمچونمنحزین ضعیف
پای بندم در این سواد کثیف
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم مانند من، که ضعیف و ناراحت هستم، در این دنیای تاریک و آلوده زندگی کنم؟
نیستگویی جهان زشت و نکو
جز از او و بدو هم خود او
هوش مصنوعی: جهان، نه خوب است و نه بد، بلکه همه چیز به او وابسته است و خود او نیز منبع این تفاوتهاست.
هست این خطه را هوای عفن
ساکنانش شکسته پای و زمن
هوش مصنوعی: این ناحیه به خاطر وضعیت نامناسب و رفتار ساکنانش، به جایی ناامیدکننده و پر از مشکل تبدیل شده است.
گرچه هست این رباط منزل من
هست مایل به شهر تو دل من
هوش مصنوعی: هرچند که اینجا خانه من است، اما دل من به سوی شهر تو گرایش دارد.
جان بر افشانم از طرب آن دم
که نهم اندر آن سواد قدم
هوش مصنوعی: من از شادی و خوشحالی جانم را فدای آن لحظه میکنم که قدم به آن مکان میگذارم.
من مسکین در این رباط خراب
ساخته خانه بر ره سیلاب
هوش مصنوعی: من انسانی فقیر هستم که در این مکان ویران زندگی میکنم و خانهای بنا کردهام که در مسیر سیلاب قرار دارد.
بستهٔ بند و حبس ارکانم
پای برتر نهاد نتوانم
هوش مصنوعی: در نتیجهٔ شرایطی که دارم و به دلایل مختلف، نمیتوانم از جایی که هستم فراتر بروم و آزادانه حرکت کنم.
نشود نفس خاکیم فلکی
تا نگردد نهاد من ملکی
هوش مصنوعی: نفس جوهری من خاکی نمیشود، تا زمانی که وجودم به صفات ملکوتی و آسمانی در نیاید.
نرسد کس به کعبهٔ تحقیق
تا نباشد رفیق او توفیق
هوش مصنوعی: هیچکس نمیتواند به مقام و درک واقعی حقیقت برسد، مگر اینکه همراه و همیار او، موفقیت و توفیق باشد.
هیچ دانی که چون گرانبارم
به غم دیگران گرفتارم
هوش مصنوعی: آیا میدانی که من چقدر دچار غم و اندوه هستم و این بار سنگین بر دوش من، ناشی از نگرانی برای دیگران است؟
روزگاری برای قوت عیال
باز میداردم زکسب کمال
هوش مصنوعی: زمانی بود که به خاطر تامین نیازهای خانوادهام از تلاش برای به دست آوردن علم و مهارت بازمیماندم.
هستم از استحالت دوران
چون شتر مرغ عاجز و حیران
هوش مصنوعی: در این روزها به دلیل تغییرات و بحرانهایی که تجربه میکنم، مانند شتری هستم که نمیتواند تصمیم بگیرد و دچار سردرگمی و ناتوانی شده است.
حاشیه ها
1396/04/20 23:07
پس از بیت آخر بیت زیر هم باید اضافه شود:
نیستم اندرین سرای مجاز
طاقت بار و قوّت پرواز