گنجور

بخش ۲۳ - حکایت

آن شنیدی که مرغکی در شخ
دید در زیر ریگ پنهان فخ
گفت تو کیستی چنین بد حال
گفت هستم ستودهٔ ابدال
چیست این زه که بر میان داری
به چه معنی همی نهان داری
گفت این زه نگاه‌دار من است
در بد و نیک نیک یار من است
من میان بسته بهر طاعت را
گوشه بگزیده‌ام قناعت را
گفت این گندم از برای چراست
در میان دو چیز از چپ و راست
گفت هستم به قوت حاجتمند
هست حیوان به قوت اندر بند
راتبم گندمیست هر روزی
از یکی پارسای دلسوزی
هیچ بازت ندارم ار بخوری
راتب روز من اگر ببری
سر فرو کرد و گندمک برکند
حلقش از حلقها بماند به بند
مرغ گفتا که من شدم باری
مفتادت چو من خریداری
هیچ فاسق مرا ز راه نبرد
زاهدی کرد گردنم را خرد
به خدایم فریفت مکّاری
این چنین نابکار غدّاری
هرکه او بهر لقمه شد پویان
زود مانند من شود بیجان
کرده‌ام اختیار غفلت و جهل
زین چنین عالمی پر از نااهل
من وفایی ندیده‌ام ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدی که مرغکی در شخ
دید در زیر ریگ پنهان فخ
هوش مصنوعی: مرغکی در میان شاخ‌ها، چیزی را زیر ریگ‌ها مشاهده کرد که به نظرش زیبا و خاص می‌آمد.
گفت تو کیستی چنین بد حال
گفت هستم ستودهٔ ابدال
هوش مصنوعی: سوالی از شخصی درباره وضعیت نامناسبش شد و او پاسخ داد که من کسی هستم که در نظر دیگران، ستوده و مورد احترام هستم.
چیست این زه که بر میان داری
به چه معنی همی نهان داری
هوش مصنوعی: چه چیزی است این نغمه‌ای که در میان تو قرار دارد و به چه معنا آن را در دل پنهان کرده‌ای؟
گفت این زه نگاه‌دار من است
در بد و نیک نیک یار من است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که آن شخص می‌گوید: نگاهی که دارم، همیشه همراه من است و در هر شرایطی، چه خوب و چه بد، دوست و یار من خواهد بود.
من میان بسته بهر طاعت را
گوشه بگزیده‌ام قناعت را
هوش مصنوعی: من در زندگی خود، به دوری از دنیا و مشغله‌های آن پرداخته‌ام و در عوض، به رضایت از داشته‌هایم و قناعت اهمیت می‌دهم.
گفت این گندم از برای چراست
در میان دو چیز از چپ و راست
هوش مصنوعی: گفت این گندم برای چرا دادن دام‌هاست، در حالی که در میان دو چیز قرار دارد؛ یکی در سمت چپ و دیگری در سمت راست.
گفت هستم به قوت حاجتمند
هست حیوان به قوت اندر بند
هوش مصنوعی: من می‌گویم که نیازم به زور و قدرت است، همچنان که حیوانی به نیرو و قدرت برای زنده ماندن وابسته است.
راتبم گندمیست هر روزی
از یکی پارسای دلسوزی
هوش مصنوعی: من هر روز از محبت و حمایت یک انسان خداترس و دلسوز روزی می‌خورم که روزی‌ام از زراعت گندم است.
هیچ بازت ندارم ار بخوری
راتب روز من اگر ببری
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، هیچ چیز دیگری از من نمی‌ماند و حتی روزمرگی‌ام را هم از من می‌گیری.
سر فرو کرد و گندمک برکند
حلقش از حلقها بماند به بند
هوش مصنوعی: سرش را پایین آورد و دانه‌های گندم را چید، او همچنان در دام ماند.
مرغ گفتا که من شدم باری
مفتادت چو من خریداری
هوش مصنوعی: پرنده گفت: من اکنون به مرحله‌ای رسیدم که نمی‌توانم دیگر پرواز کنم، زیرا کسی که مرا خرید، من را به این حال انداخت.
هیچ فاسق مرا ز راه نبرد
زاهدی کرد گردنم را خرد
هوش مصنوعی: هیچ نیروی بدی نتوانست مرا از راه درست منحرف کند، حتی زاهدی که با تهمت به من، احساس ناتوانی و خفت به من داد.
به خدایم فریفت مکّاری
این چنین نابکار غدّاری
هوش مصنوعی: به خدا من را فریب دادند، این شخص ناپاک و خیانتکاری چنین عمل می‌کند.
هرکه او بهر لقمه شد پویان
زود مانند من شود بیجان
هوش مصنوعی: هر کسی که به خاطر لقمه‌ای نان تلاش و حرکت می‌کند، مانند من سرانجام بی‌روح و بی‌جان خواهد شد.
کرده‌ام اختیار غفلت و جهل
زین چنین عالمی پر از نااهل
هوش مصنوعی: من خودم به عمد در دام غفلت و نادانی گرفتار شده‌ام، در دنیایی این‌چنینی پر از افرادی نااهل و بی‌کفایت.
من وفایی ندیده‌ام ز خسان
گر تو دیدی سلام من برسان
هوش مصنوعی: من از بی‌وفایی انسان‌ها آگاه هستم، اما اگر تو چنین وفایی را دیده‌ای، سلام مرا به او برسان.