گنجور

بخش ۱۵ - حکایت

آن شنیدی که بود پنبه‌زنی
مفلس و قلتبانش خواند زنی
گفتش ای زن مرا به نادانی
مفلس و قلتبان چرا خوانی
چه بود جرم من چو باشم من
مفلس از چرخ و قلتبان از زن
زیرکی را که دل نخواهد رنج
عافیت کنج به قناعت گنج
هرکه این کنج و گنج بگذارد
کس از او او ز کس نیازارد
زانکه در دهر سگ پرستانند
راست چون موش آفت نانند
صدهزاران فتوح در یکدم
به بر آید ز آدم و عالم
بی‌دل و دین ازین خداوندی
به خدای ار تو هیچ بربندی
دور شو زین جهان که آنِ تو نیست
چه بوی آنِ او که آنِ تو نیست
بی‌تو ایّام کارها کردست
چون تو بسیار کس رها کردست
پیش از این بس که بود چرخ کبود
زین سپس بس که نیز خواهد بود
بر وفای زمانه کیسه مدوز
بگذرانش به قوت روز به روز
بر بُراق خرد نشین پیوست
دور باش از هوای گاوپرست
چه کنی خویش خویشت اللّٰه بس
هرچه زو بگذری هوا و هوس
صدق به صدق مخرقه یله کن
ساز کشتی به بحر در خله کن
ذره‌ای صدق به که اندر راه
بجز از صدق نیست هیچ پناه
آهو از صدق اگر شود آگاه
شیر گیرد به کمترین روباه
به‌اقلی بسنده کن در راه
چند از این باقلی کرمک خواه
قوم موسی چو از براق خرد
دور ماندند درگذرگه بد
از سمند هدی گسسته چو چنگ
رخت‌ادبار بسته بر خر لنگ
از نهاد نهال صد ساله
بیخ بر داد شاخ گوساله
از هوا این چنین بسی بینی
مگسی را چو کرگسی بینی
خرمگس کم حیات بسیار آز
کرگس اندک نیاز افزون ناز
مگسی با حدث قناعت کرد
کرگس اندر هوا شجاعت کرد
زان قناعت بضاعت و خواریست
زین شجاعت شناعت و زاریست
کارت آن به کز آن رهد عاقل
اُنست آن به کز آن رمد جاهل
سینه را همچو چرک ساز حصار
زان سپس باش گو جهان پر مار
سینه را هرکه حصن خود سازد
ملک هفت آسمان بدو نازد
عمر بر مرد غمر چه فروشی
در هوا و هوس چرا کوشی
با دو چشم پر آب رخ به دل آر
خندهٔ بیهده به گل بگذار
که بهین مایه از ره جد و جدّ
سنّت احمدست و فرض احد
طاعت ایزدی بضاعت را
سنّت احمدی شفاعت را
فرض‌اللّٰه چون به جای آری
عرش را سر به زیر پای آری
سنّت مصطفی چو بگزاری
کافر و گبر را نیازاری
خوی خود را بدین دو نیکو کن
سنّت این و خدمت او کن

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدی که بود پنبه‌زنی
مفلس و قلتبانش خواند زنی
هوش مصنوعی: آن را شنیدی که مردی بی‌پول در حال پنبه‌زنی، زنی را به کمک می‌طلبد.
گفتش ای زن مرا به نادانی
مفلس و قلتبان چرا خوانی
هوش مصنوعی: او به زن می‌گوید: به من نادان و بی‌چیز چرا چنین می‌گویی؟
چه بود جرم من چو باشم من
مفلس از چرخ و قلتبان از زن
هوش مصنوعی: من چه گناهی کرده‌ام که به خاطر ناتوانی‌ام در زندگی و بی‌پولی‌ام، از گردش روزگار و زخم‌هایی که از زنان خورده‌ام، رنج می‌برم؟
زیرکی را که دل نخواهد رنج
عافیت کنج به قناعت گنج
هوش مصنوعی: کسی که هوشیار باشد و دلش نخواهد در زحمت باشد، می‌تواند با قناعت و رضایت به زندگی آرام و خوب ادامه دهد.
هرکه این کنج و گنج بگذارد
کس از او او ز کس نیازارد
هوش مصنوعی: هرکسی که به این جایگاه و دارایی‌های معنوی توجه کند و آنها را ترک نکند، هیچکس نمی‌تواند به او آسیب بزند.
زانکه در دهر سگ پرستانند
راست چون موش آفت نانند
هوش مصنوعی: زیرا در این دنیا افرادی هستند که مانند سگ وفادارند و در عوض، برخی دیگر مانند موش به دنبال آزار و اذیت دیگران و نابود کردن منابع زندگی هستند.
صدهزاران فتوح در یکدم
به بر آید ز آدم و عالم
هوش مصنوعی: در یک لحظه، دستاوردهای بسیاری از آدم و جهان می‌تواند به دست آید.
بی‌دل و دین ازین خداوندی
به خدای ار تو هیچ بربندی
هوش مصنوعی: اگر دل و ایمان به این خداوند نداشته باشی، هیچ چیز از او به تو نمی‌رسد.
دور شو زین جهان که آنِ تو نیست
چه بوی آنِ او که آنِ تو نیست
هوش مصنوعی: از این جهان دوری کن زیرا که این مکان برای تو نیست. چه سود از بوی آن چیز که تعلقی به تو ندارد؟
بی‌تو ایّام کارها کردست
چون تو بسیار کس رها کردست
هوش مصنوعی: بدون تو، روزگار به کارهایش ادامه می‌دهد و مثل تو، خیلی‌ها را رها کرده است.
پیش از این بس که بود چرخ کبود
زین سپس بس که نیز خواهد بود
هوش مصنوعی: قبل از این، چرخ آسمان بسیار چرخیده و تجربه‌های زیادی را به همراه داشته است. از این پس نیز باید انتظار داشته باشیم که همچنان چرخش این چرخ ادامه داشته باشد و حوادث و تغییرات جدیدی رخ دهد.
بر وفای زمانه کیسه مدوز
بگذرانش به قوت روز به روز
هوش مصنوعی: به خاطر وفای زمانه، کیسه‌ات را پر نکن و روزها را به شرط روزی خوب بگذران.
بر بُراق خرد نشین پیوست
دور باش از هوای گاوپرست
هوش مصنوعی: با عقل و هوش خود به جلو حرکت کن و از افکار و اعتقادات کسانی که به دنیای مادی و ظاهری وابسته‌اند دوری کن.
چه کنی خویش خویشت اللّٰه بس
هرچه زو بگذری هوا و هوس
هوش مصنوعی: هرچه بخواهی، در نهایت به خداوند وابسته‌ای و باید با خواسته‌ها و تمایلات خود کنار بیایی.
صدق به صدق مخرقه یله کن
ساز کشتی به بحر در خله کن
هوش مصنوعی: با صداقت و راستی، خود را از دسیسه‌ها و فریب‌ها رها کن و آماده شو تا با اراده و قدرت به دریا بپردازی و در آن به سفر بپردازی.
ذره‌ای صدق به که اندر راه
بجز از صدق نیست هیچ پناه
هوش مصنوعی: یک ذره صداقت بهتر از این است که در مسیر زندگی به غیر از صداقت هیچ تکیه‌گاهی نداشته باشی.
آهو از صدق اگر شود آگاه
شیر گیرد به کمترین روباه
هوش مصنوعی: اگر آهو از صداقت و نیات قلبی دیگران باخبر شود، حتی شیر هم دست از چنگال خود کشیده و به سادگی فریب روباه را می‌خورد.
به‌اقلی بسنده کن در راه
چند از این باقلی کرمک خواه
هوش مصنوعی: در مسیر زندگی، کافی است به مقدار محدودی قناعت کنی و نیازی به جمع‌آوری زیاد از چیزهای بی‌ارزش نیست.
قوم موسی چو از براق خرد
دور ماندند درگذرگه بد
هوش مصنوعی: قوم موسی وقتی که از وسیله نقلیه آسمانی دور شدند، در جایی نامناسب و خراب گرفتار شده و در مضیقه قرار گرفتند.
از سمند هدی گسسته چو چنگ
رخت‌ادبار بسته بر خر لنگ
هوش مصنوعی: زمانی که اسب یال و دم خود را از دست داده و به شدت افسرده و زخمی است، راهی داریم که به سمت هدف خود ادامه دهیم با وجود اینکه سوار بر یک الاغ لنگ هستیم.
از نهاد نهال صد ساله
بیخ بر داد شاخ گوساله
هوش مصنوعی: از ریشهٔ درختی که صد سال عمر دارد، شاخه‌ای به اندازهٔ شاخ گوساله‌ رشد کرده است.
از هوا این چنین بسی بینی
مگسی را چو کرگسی بینی
هوش مصنوعی: جالب است که در آسمان می‌توانی مگسی را ببینی که رفتار و ویژگی‌هایی شبیه به کرگس دارد.
خرمگس کم حیات بسیار آز
کرگس اندک نیاز افزون ناز
هوش مصنوعی: مگس خوشحال و پر انرژی است، اما عمرش کوتاه بوده و به راحتی خوشبختی‌اش را از دست می‌دهد. در حالی که کرگس که نزدیک به اوست، با نیاز کم و به آرامی زندگی می‌کند و به خاطر همین، ناز و نعمتش بیشتر است.
مگسی با حدث قناعت کرد
کرگس اندر هوا شجاعت کرد
هوش مصنوعی: یک مگس با کم‌طلبی و قناعت خود را راضی کرد، در حالی که یک کرگدن در آسمان با شجاعت و جسارت پرواز کرد.
زان قناعت بضاعت و خواریست
زین شجاعت شناعت و زاریست
هوش مصنوعی: از قناعت و کمبود، به ذلت و حقارت دچار می‌شویم و از شجاعت و دلیری به بی‌غیرتی و زاری می‌رسیم.
کارت آن به کز آن رهد عاقل
اُنست آن به کز آن رمد جاهل
هوش مصنوعی: کسی که عاقل است، از کارهایی که او را دور می‌کند، دوری می‌گزیند. اما جاهل نمی‌تواند از آن کارها فاصله بگیرد و همچنان در آن‌ها می‌ماند.
سینه را همچو چرک ساز حصار
زان سپس باش گو جهان پر مار
هوش مصنوعی: دل را مانند دژی محکم بساز، چرا که پس از آن به تو می‌گوید، دنیا پر از مشکلات و خطرات است.
سینه را هرکه حصن خود سازد
ملک هفت آسمان بدو نازد
هوش مصنوعی: هر کسی که دلش را به مکان امنی تبدیل کند، ملک هفت آسمان به او افتخار خواهد کرد.
عمر بر مرد غمر چه فروشی
در هوا و هوس چرا کوشی
هوش مصنوعی: زندگی بر مردان جاهل و نادان با عشق و آرزوها چه ارزشی دارد؟ چرا خود را در پی خواسته‌های زودگذر می‌کشی؟
با دو چشم پر آب رخ به دل آر
خندهٔ بیهده به گل بگذار
هوش مصنوعی: با دو چشم پر از اشک، به دل من نگاهی کن و لبخند بی‌موردی را بر گل بگذار.
که بهین مایه از ره جد و جدّ
سنّت احمدست و فرض احد
هوش مصنوعی: بهترین و ارزشمندترین چیز از طریق تلاش و کوشش در راستای سنت پیامبر اسلام به دست می‌آید و این امر یک وظیفه ضروری است.
طاعت ایزدی بضاعت را
سنّت احمدی شفاعت را
هوش مصنوعی: عبارت به این معناست که اطاعت از خداوند باید با عمل به دستورات پیامبر (حضرت محمد) همراه باشد و در این مسیر، شفاعت و نجات انسان‌ها از سوی پیامبر براساس اعمال و استعدادهای آنان صورت می‌گیرد. یعنی برای رسیدن به رحمت الهی، بایستی هم به پرستش خدا توجه کرد و هم به راهنمایی‌های پیامبر عمل کرد.
فرض‌اللّٰه چون به جای آری
عرش را سر به زیر پای آری
هوش مصنوعی: اگر فرض کنیم که حقیقت و خدا به جای آری وجود داشت، آن‌وقت عرش (مقام بلند خداوند) را زیر پا قرار می‌دادی.
سنّت مصطفی چو بگزاری
کافر و گبر را نیازاری
هوش مصنوعی: اگر به سنّت پیامبر توجه کنی، به هیچ‌کس آزار نرسانی، حتی اگر آن فرد کافر یا غیرمذهب باشد.
خوی خود را بدین دو نیکو کن
سنّت این و خدمت او کن
هوش مصنوعی: خوی خود را با این دو روش زیبا کن و به سنت او و خدمت به او پرداخته و احترام بگذار.