گنجور

بخش ۱۳ - در قناعت و انزوای خویش گوید

ای که در زیر طبع گردونی
چند گویی مرا که از دونی
با چنین گنج در چنین گنجی
چه گنه گنج را تو ناگنجی
رنج با گنج و زحمت نااهل
چون بریدی طمع ترا شد سهل
زحمت خود ز اهل عصر بکاه
هرچه خواهی ز خالق خودخواه
خلق را جمله صورتی انگار
هیچی از هیچ خلق طمع مدار
جُرم من اندرین چه می‌دانی
چون بدیدی کمال نادانی
نرسد در ولایت دل خویش
هیچ بی‌حوصله به حاصل خویش

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای که در زیر طبع گردونی
چند گویی مرا که از دونی
هوش مصنوعی: ای کسی که زیر آسمان پرچرخش قرار داری، چرا به من می‌گویی که از جایگاه پست می‌آیم؟
با چنین گنج در چنین گنجی
چه گنه گنج را تو ناگنجی
هوش مصنوعی: با داشتن چنین گنجی و در جایی که گنجینه‌ای وجود دارد، چه ایرادی دارد که تو گنج را درک نکنی؟
رنج با گنج و زحمت نااهل
چون بریدی طمع ترا شد سهل
هوش مصنوعی: اگر از زحمت و تلاش دور شوی، هرچند که به جای آن پول و ثروت به دست آوری، به راحتی به خواسته‌هایت نمی‌رسی.
زحمت خود ز اهل عصر بکاه
هرچه خواهی ز خالق خودخواه
هوش مصنوعی: با دیگران کمتر دغدغه و مشکل داشته باش و تا می‌توانی از خداوند آنچه را که می‌خواهی طلب کن.
خلق را جمله صورتی انگار
هیچی از هیچ خلق طمع مدار
هوش مصنوعی: مردم را فقط به ظاهرشان قضاوت نکنید و از هیچ چیزی که از آن‌ها می‌بینید، توقعی نداشته باشید.
جُرم من اندرین چه می‌دانی
چون بدیدی کمال نادانی
هوش مصنوعی: مرا هنگامی که به خطا کار کردم، تو چگونه می‌توانی قضاوت کنی در حالی که خود تو هنوز به کمال دانش نرسیده‌ای؟
نرسد در ولایت دل خویش
هیچ بی‌حوصله به حاصل خویش
هوش مصنوعی: در سرزمین دل خود هیچ‌ کس بی‌حوصله به هدف و نتیجه‌ی خود نمی‌رسد.