گنجور

بخش ۳۸ - دیگری را گوید

بوده مامات اسب و بابات خر
تو مشو تر چو خوانمت استر
بدخو از بی‌نکاح زاده بتر
زانک ازو بار به کشد استر
رو که دین را به شعرک و ناموس
نیک پی کور کردی از سالوس
کانکه با چشم عنکبوت بُوَد
مگسش تخم عنزروت بُوَد
از پی شوخ چشمی ای ناکس
دیده صیقل‌زنی بسان مگس
عقل من چون حدیث تو شنود
گوید ارچه سرِ توش نبود
کان چو طبع خلاف شورانگیز
وان چو دست بهار رنگ‌آمیز
بخورد چشم او چو نوش مگس
چشم دیگر کسان خورد کرگس
نوحهٔ نوحه گر بسی خوشتر
از سخنهای وعظ مادر غر
تا حکیم زمانه احمق شد
دل او عشق باز یرمق شد
هرگز از بهر یک نماز خدای
نبشسته دو دست و روی و نه پای
زان همی گِل خورد چو آبستن
شوی دارد ز شاه و خواجه چو زن
چه عجب زانکه شوی دارد زن
گر شود هر دو سالی آبستن
نوحه‌گر کز پس تسو گرید
آن نه از چشم کز گلو گرید
هرکجا گربه کشت خالیگر
غذی خواجه گشت خاکستر
ژاژ او مرده نظم من جان دار
نیست شیرآفرین چو گربه نگار
برمن ای سرسبک به خوی و به زیست
یک دو مه صبر کن گرانی چیست
خنک آنکس که چهرهٔ تو ندید
واین سخنهای هزل تو نشنید
هم کنون خود رهیم ازین گفتن
تا ابد هم من از تو هم ز تو من
آن زمانی که رخ نماید اجل
زود گردد به جمله حال بدل
بس کنم زین مثالب تو کنون
که ز اندیشهٔ منست افزون

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بوده مامات اسب و بابات خر
تو مشو تر چو خوانمت استر
هوش مصنوعی: در زمان‌های گذشته، پدر و مادر تو هر کدام ویژگی‌های خاصی داشتند، اما تو نباید مثل یک خر و اسب به دیگران نگاه کنی. وقتی که اسمی از تو می‌آورند، نباید به خودت اجازه بدهی که دست کم گرفته شوی.
بدخو از بی‌نکاح زاده بتر
زانک ازو بار به کشد استر
هوش مصنوعی: بدخو که از ازدواج نکردن به دنیا آمده، بدتر از اوست چون او بار سنگینی را بر دوش می‌کشد.
رو که دین را به شعرک و ناموس
نیک پی کور کردی از سالوس
هوش مصنوعی: اگر کسی دین را با شعر و زیبایی کلام و ارزش‌های نیکو تزیین کند، او سالوس و نیرنگ‌باز نیست.
کانکه با چشم عنکبوت بُوَد
مگسش تخم عنزروت بُوَد
هوش مصنوعی: هر که با نگاهی تاریک و مشکوک به جهان بنگرد، طبیعتاً نتیجه‌اش هم چیزهای نادرستی خواهد بود.
از پی شوخ چشمی ای ناکس
دیده صیقل‌زنی بسان مگس
هوش مصنوعی: ای بی‌خود، در پی شیطنت‌های یک شخص باهوش، مانند مگس برای صیقل دادن بر روی چیزها وقت صرف می‌کنی.
عقل من چون حدیث تو شنود
گوید ارچه سرِ توش نبود
هوش مصنوعی: وقتی من از تو حرف می‌زنم، عقل من این را می‌گوید که درست است، حتی اگر من خودم در آن زمینه تخصصی نداشته باشم.
کان چو طبع خلاف شورانگیز
وان چو دست بهار رنگ‌آمیز
هوش مصنوعی: این بیت به بیان دو ویژگی متضاد می‌پردازد. یکی از آن‌ها که به طبیعت اشاره دارد، حالتی شورانگیز و فعال دارد، در حالی که دیگری مانند دست بهار است که باعث زیبایی و رنگ‌آمیزی می‌شود. به عبارت دیگر، رفتار و ویژگی‌های این دو معانی مختلفی از نشاط و زیبایی را به تصویر می‌کشند.
بخورد چشم او چو نوش مگس
چشم دیگر کسان خورد کرگس
هوش مصنوعی: چشمان او مانند شراب برای مگس جذاب است، اما چشمان دیگران را همچون شکارچی، کرگس می‌بلعد.
نوحهٔ نوحه گر بسی خوشتر
از سخنهای وعظ مادر غر
هوش مصنوعی: نوحه‌خوانی و ناله‌کردن برای مصیبت‌ها و دردها به مراتب جذاب‌تر و پرمعناتر از سخنرانی‌های موعظه‌گونه و بی‌روح است.
تا حکیم زمانه احمق شد
دل او عشق باز یرمق شد
هوش مصنوعی: زمانی که دانای عصر به حماقت افتاد، دل او به عشق و شوقی زنده و سرزنده گشت.
هرگز از بهر یک نماز خدای
نبشسته دو دست و روی و نه پای
هوش مصنوعی: هرگز به خاطر یک نماز، خدا را تنها با دو دست و صورت شسته و بدون شستشوی پای خود عبادت نکن.
زان همی گِل خورد چو آبستن
شوی دارد ز شاه و خواجه چو زن
هوش مصنوعی: وقتی کسی در شرایطی خاص قرار می‌گیرد، مانند زن باردار که از خاک و آلودگی آگاه است، باید با احتیاط رفتار کند و از قرینگی و همراهی با افراد برجسته و مهم، همانند شاه و خواجه، دوری کند.
چه عجب زانکه شوی دارد زن
گر شود هر دو سالی آبستن
هوش مصنوعی: عجب نیست اگر مردی همسر دارد و هر دو سال یک بار همسرش باردار می‌شود.
نوحه‌گر کز پس تسو گرید
آن نه از چشم کز گلو گرید
هوش مصنوعی: نوحه‌گری که پس از تسلیم و به هم ریختگی، می‌گرید، نه از چشمانش، بلکه از عمق گلو و با تمام وجودش اشک می‌ریزد.
هرکجا گربه کشت خالیگر
غذی خواجه گشت خاکستر
هوش مصنوعی: هر جا که گربه‌ای وجود داشته باشد، اگر در آنجا درختی هم باشد، نشانه‌ای از زندگی و خرمی در آن نخواهد بود و فقط خاکستر باقی می‌ماند.
ژاژ او مرده نظم من جان دار
نیست شیرآفرین چو گربه نگار
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که کسی که کنایه به او زده می‌شود، دیگر وجود ندارد و توجه به او بی‌فایده است. در عوض، به خالق زیبایی‌ها (شیرآفرین) اشاره شده که همچون گربه‌ای زیبا و جذاب است. به طور کلی، حس ناامیدی از اشاره به گذشته و تمرکز بر زیبایی و جذابیت حال حاضر در این متن وجود دارد.
برمن ای سرسبک به خوی و به زیست
یک دو مه صبر کن گرانی چیست
هوش مصنوعی: ای سرسبک من، با خوی و زندگی‌ات، لطفاً کمی صبر کن و ببین که سنگینی و دشواری‌ها چه معنایی دارند.
خنک آنکس که چهرهٔ تو ندید
واین سخنهای هزل تو نشنید
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که چهرهٔ تو را ندیده و از گفتار بی‌محتوای تو بی‌خبر است.
هم کنون خود رهیم ازین گفتن
تا ابد هم من از تو هم ز تو من
هوش مصنوعی: در حال حاضر از این حرف زدن فاصله می‌گیریم، زیرا من و تو در هر زمان به نوعی از یکدیگر جدا هستیم.
آن زمانی که رخ نماید اجل
زود گردد به جمله حال بدل
هوش مصنوعی: زمانی که مرگ سر برسد، تمامی شرایط و اوضاع به سرعت تغییر خواهد کرد.
بس کنم زین مثالب تو کنون
که ز اندیشهٔ منست افزون
هوش مصنوعی: من دیگر از این داستان‌ها و سخنان تو دست می‌کشم، زیرا این افکار به رازهایی دلنشین‌تر از اندیشه‌های من اشاره دارند.