بخش ۳۶ - در هجو شعراء بد گوید
یک رمه ناشیان شعر پراش
خویشتن کردهاند شعر تراش
قالب و قلبشان سلیم و لئیم
خاطر و خطشان عقیم و سقیم
همه بر درگه فرامشتی
همه از روی معرفت پشتی
دیدنی هست و خوردنی نه مدام
چون سگ پخته و چو مردم خام
رخ چو مردم به فعل چون نسناس
همه محتاج جامهٔ کرباس
فتنه را نام عافیت کرده
دال با ذال قافیت کرده
فرق ناکرده محنت از منحت
عقل از ایشان بداشته عدّت
غافل از فعل و فاعل و مفعول
حفظ کرده به جای فضل فضول
باز نشناخته ز شعر شعیر
خلد را خوانده گاه شعر سعیر
بهر دونان سپر بیفکنده
شعر برده به پیش خر بنده
خویشتن را شمرده از ندما
ساخته مسکن از درِ حکما
گرد کرده بسی سخن ریزه
نیک و بد خیره درهم آمیزه
همچو گربه به لقمهای محتاج
کرده چو موش سفرهها تاراج
همچو گربه لئیم و خواری دوست
خورده سیلی ز بهر پارهٔ پوست
در ربودن بسان گربهٔ شوخ
خانه چون موش ساخته ز کلوخ
لاجرم سخت جان و سست رگند
روی ناشسته همچو خوک و سگند
یادگار منافقان به سخُن
سخنش همچنوست بیسر و بُن
از معانی دلش بیانصافست
همچو طوطی به نطق در لافست
جانشان همچو مغز پر باده
دلشان همچو نظمشان ساده
فعلشان زشت چون عبارتشان
جان گران همچو استعارتشان
از درون جاهلست عالمشان
زان یکی هست بکر و کالمشان
سخت ساده است شاخ و شخهاشان
که چنین باد هم زنخهاشان
سخت ساده است شاخ و شخهاشان
از چنین شاعران به پیش مهان
خانهٔ مردمان گرفته چو موش
خلق از ایشان رمیده همچو وحوش
گربه شکلند و موش تأثیرند
خانهٔ مردمان از آن گیرند
روی ناشستهتر ز خوک و سگند
لاجرم سخت جان و سست رگند
شمعوار ار چه کردنی کردند
جان و تن در سرِ سری کردند
دربهدر روز و شب دوان و نوان
نام نیکو بداده از پی نان
همه هستند صورت شبدیز
زین چنین جاهلان دلا بگریز
من چراغ چکل شدم در گفت
همه پروانهوار با من جفت
لاجرم در غم چراغ چکل
همچو شمعند زرد و تافته دل
گرچه در خشندی و در خشمند
طاق ابرو و درگه چشمند
هریکی باد و گنگ سبزا رنگ
سه از آن کور و چار چون خر لنگ
وه از این سبزگان شیرینان
نه چو مهره نه از درِ حمدان
بخش ۳۵ - در مثالب علوی زرمدی گوید: آخر عمرت از دل تفتهبخش ۳۷ - اندر هجو حکیم طالعی گوید: وین دگر هست شاعری به دروغ
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
یک رمه ناشیان شعر پراش
خویشتن کردهاند شعر تراش
هوش مصنوعی: یک گروه از شاعران ناشی، شعرهای خود را به گونهای ناپخته و خام خلق کردهاند.
قالب و قلبشان سلیم و لئیم
خاطر و خطشان عقیم و سقیم
هوش مصنوعی: شکل و ظاهرشان خوب و سالم است، اما دلشان ناپاک و بدجنس است و تفکرات و نوشتههایشان بیخود و ناقص به نظر میرسد.
همه بر درگه فرامشتی
همه از روی معرفت پشتی
هوش مصنوعی: همه در پای درگاه تو هستند و به خاطر شناختی که از تو دارند، از تو حمایت میکنند.
دیدنی هست و خوردنی نه مدام
چون سگ پخته و چو مردم خام
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برخی چیزها تنها برای مشاهده کردن مناسب هستند و نه برای خوردن، مانند سگی که پخته شده و دیگر قابل مصرف نیست، در حالی که انسانها در حالت خامی خود نیز نمیتوانند هر چیزی را بخورند. در واقع، این بیان به تفاوت بین حالتهای پخته و خام و ارزشهایی که برای دیدن یا تجربه کردن دارند اشاره دارد.
رخ چو مردم به فعل چون نسناس
همه محتاج جامهٔ کرباس
هوش مصنوعی: چهرهای که مانند انسانها به عمل در میآید، مانند موجودی شبیه به جنها، به زبری و سادگی نیازمند پوششی کمهزینه است.
فتنه را نام عافیت کرده
دال با ذال قافیت کرده
هوش مصنوعی: فتنه را در ظاهر به عنوان آرامش و راحتی معرفی کرده و به نوعی آن را زیبا جلوه میدهد.
فرق ناکرده محنت از منحت
عقل از ایشان بداشته عدّت
هوش مصنوعی: در اینجا اشاره به این است که هر چه تلاش میکنیم و زحمت میکشیم، در نهایت به دلیل نادانی و عدم درک صحیح از مسائل، باز هم در مشکلات میمانیم. عقل و درک صحیح از مسائل میتواند ما را از این دردسرها نجات دهد، اما وقتی درک درستی نداریم، تمام زحماتمان بینتیجه خواهد ماند.
غافل از فعل و فاعل و مفعول
حفظ کرده به جای فضل فضول
هوش مصنوعی: کسی که به مسائل اصلی و مهم توجهی ندارد، به جای دانستن چیزهای مفید، به بیهودهگویی مشغول است.
باز نشناخته ز شعر شعیر
خلد را خوانده گاه شعر سعیر
هوش مصنوعی: باز به درستی نشناخته است که شعر خوبی را ترسیم کرده، در حالی که به اشتباه به وصف شعری پر از آتش و عذاب پرداخته است.
بهر دونان سپر بیفکنده
شعر برده به پیش خر بنده
هوش مصنوعی: برای دونان، خود را در عین زیبایی و هنر قرار داده و برای خدمت به آنها، شعر و ادبیات را به پیش میبرد.
خویشتن را شمرده از ندما
ساخته مسکن از درِ حکما
هوش مصنوعی: انسان باید به خودسازی و تفکر عمیق بپردازد و زندگیاش را بر اساس دانش و خرد بزرگواران بنا کند.
گرد کرده بسی سخن ریزه
نیک و بد خیره درهم آمیزه
هوش مصنوعی: بسیاری از سخنها را در هم آمیخته و درباره نیک و بد، نظرات مختلفی وجود دارد.
همچو گربه به لقمهای محتاج
کرده چو موش سفرهها تاراج
هوش مصنوعی: شخصی به اندازه یک موش در زندگی کوچک و بیچیز شده که مانند گربهای به لقمهای نیازمند است و سفرهها را به راحتی مورد سرقت قرار میدهد.
همچو گربه لئیم و خواری دوست
خورده سیلی ز بهر پارهٔ پوست
هوش مصنوعی: من مانند یک گربه بدذات و پست، به خاطر لقمهای جزئی از دوستی، سیلی را تحمل میکنم.
در ربودن بسان گربهٔ شوخ
خانه چون موش ساخته ز کلوخ
هوش مصنوعی: در دزدیدن باید به مانند یک گربه بازیگوش عمل کرد، زیرا در خانهای که پر از خطرات است، موش تنها با دقت و زیرکی میتواند خود را از بلاها دور نگه دارد.
لاجرم سخت جان و سست رگند
روی ناشسته همچو خوک و سگند
هوش مصنوعی: به ناچار، افرادی که با روح و جان سخت و آسیبپذیر هستند، همچون خوک و سگ به نظر میرسند و از نظر ظاهری و باطنی، پاک و شفاف نیستند.
یادگار منافقان به سخُن
سخنش همچنوست بیسر و بُن
هوش مصنوعی: میگوید که یادگاری از افراد نفاقپیشه به زبانشان همانند سخن بدون معنا و هدف است.
از معانی دلش بیانصافست
همچو طوطی به نطق در لافست
هوش مصنوعی: دل او پر از حرفهای نادرست و بیپایه است، مانند طوطی که فقط از روی عادت و بدون فهم، سخن میگوید.
جانشان همچو مغز پر باده
دلشان همچو نظمشان ساده
هوش مصنوعی: روح و جان آنها مانند مغز پر از شراب است و دلهایشان همچون شاعری بیپیرایه و ساده است.
فعلشان زشت چون عبارتشان
جان گران همچو استعارتشان
هوش مصنوعی: عملهای آنها به زشتی گفتارشان است و روحشان به ارزش بالای تعبیرشان.
از درون جاهلست عالمشان
زان یکی هست بکر و کالمشان
هوش مصنوعی: دانش آنها از درون نادان است، زیرا همگی در اصل یکسان هستند و مانند یکدیگرند.
سخت ساده است شاخ و شخهاشان
که چنین باد هم زنخهاشان
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و ظرافت خاصی اشاره دارد. در آن به سادگی و ظرافت درختان و شاخ و برگهایشان اشاره شده و به طرز عجیبی به قدرت و تأثیر باد بر این شاخ و برگها پرداخته است. به طور کلی، ناشکوهی و زیبایی طبیعی در کنار قدرت عناصر طبیعی به تصویر کشیده شده است.
سخت ساده است شاخ و شخهاشان
از چنین شاعران به پیش مهان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که بعضی از شاعران، به نظر میرسد که به سادگی و بیپیرایگی میپردازند، ولی در واقع به دلیل وجود آنها، بزرگان و هنرجویان دیگر نیز بیشتر از این شاعران الهام میگیرند و پیشرفت میکنند. در واقع، نقش این شاعران در هنری که میآفرینند فراتر از ظاهر سادهی آن است.
خانهٔ مردمان گرفته چو موش
خلق از ایشان رمیده همچو وحوش
هوش مصنوعی: خانههای مردم شلوغ و درهم برهم شده و مردم از یکدیگر فرار میکنند، مانند حیوانات وحشی که در وحشت به اطراف میگریزند.
گربه شکلند و موش تأثیرند
خانهٔ مردمان از آن گیرند
هوش مصنوعی: گربهها ظاهری خاص دارند و موشها به نوعی تحت تأثیر رفتار آنها هستند، در حالی که زندگی مردم به این دو موجود وابسته است.
روی ناشستهتر ز خوک و سگند
لاجرم سخت جان و سست رگند
هوش مصنوعی: روی کسی که پاک نیست و از خوک و سگ هم ناپاکتر است، به همین دلیل سخت جان و ضعیف رگ دارد.
شمعوار ار چه کردنی کردند
جان و تن در سرِ سری کردند
هوش مصنوعی: اگرچه مثل شمع سوختند، جان و تن هر کدام به نوعی به سر عاشقی پرداختند.
دربهدر روز و شب دوان و نوان
نام نیکو بداده از پی نان
هوش مصنوعی: در طول روز و شب، بیوقفه در تلاش هستم و از هر چیزی که نام نیکو داشته باشد برای کسب نان و روزی استفاده میکنم.
همه هستند صورت شبدیز
زین چنین جاهلان دلا بگریز
هوش مصنوعی: همه افراد به نوعی مانند شبدیز (سوارکاری شجاع و پرتوان) هستند، پس از این افراد نادان و بیخبر دوری کن و از آنها فاصله بگیر.
من چراغ چکل شدم در گفت
همه پروانهوار با من جفت
هوش مصنوعی: من به عنوان چراغی در دنیای خود میدرخشم و همه مانند پروانههایی که به نور جذب میشوند، به سمتم میآیند.
لاجرم در غم چراغ چکل
همچو شمعند زرد و تافته دل
هوش مصنوعی: به ناچار در غم چراغ، قلبها مانند شمع، زرد و روشن هستند.
گرچه در خشندی و در خشمند
طاق ابرو و درگه چشمند
هوش مصنوعی: اگرچه تو در حال شادی هستی و دیگران در حال خشم، اما ابروی تو مانند یک طاق زیبا و چشمانت مانند درگاهی میمانند.
هریکی باد و گنگ سبزا رنگ
سه از آن کور و چار چون خر لنگ
هوش مصنوعی: هر کس به نوعی دچار مشکلات و ناتوانیهایی است و مانند خر لنگ، به سختی راه میرود. این دشواریها میتواند ناشی از جهل یا ناتوانیهای دیگر باشد.
وه از این سبزگان شیرینان
نه چو مهره نه از درِ حمدان
هوش مصنوعی: این سبزهای شیرین و خوشبو چه جذاب هستند، نه مثل مهرههای قیمتیاند و نه از در باغی به نام حمدان به وجود آمدهاند.