گنجور

بخش ۳ - فی‌المعذرة والتقصیر

تا به دل بر گنه دلیر شدم
زین حیات ذمیم سیر شدم
زین حیات ذمیم بی‌مقصود
بهتر آید مرا عدم ز وجود
من ز بار گنه چو کوه شدم
وز تن و جان خود ستوه شدم
مرگ بهتر ز زندگانی بد
نیست کاره ز مرگ خود بخرد
سال و مه بر گناهها مُصرم
روز و شب بر گناه خود مُقرم
ای خداوند فرد بی‌همتای
حرمت این رسول راه‌نمای
که مرا زین گروه برهانی
تا گذارم جهان به آسانی
گرچه دارم گناه بسیاری
نیستم در زمانه بازاری
دو سبب را امید می‌دارم
گرچه آلوده و گنه کارم
که نجاتم دهی بدین دو سبب
زین چنین جمع بی‌خبر یاربّ
آن یکی حبّ خاندان رسول
حبّ آن شیرمرد جفت بتول
وآن دگر بغض آل بوسفیان
که از ایشان بدو رسید زیان
مر مرا زین سبب نجات دهی
وز جهنّم مرا برات دهی
مایهٔ من به روز حشر این است
ظن چنان آیدم که این دین است
شکر ایزد که بنده چون دگران
نیست اندر شمار بی‌خبران
ای سنا داده مر سنایی را
تا بدیدم ره رهایی را
که تو بر ظالمان نبخشایی
ظالمان را جزا بفرمایی
خاصه بر ظالمان آل رسول
آنکه دارند جای فضل فضول
* * *
ختم این بیتها درود رسید
اجل اندر قفا و عقل بدید
دید چشمم به خواب در یک شب
که ز گفتارها ببستم لب
عقل دانست وقت رفتن جان
آمد و رفت خواهد او ز میان
آمدم پیش با خطر سفری
بو که یابم بر این خطر گذری
چون نصیبم ز دهر این آمد
این مرا بیت واپسین آمد
ناقص آمد کتاب از آنکه اجل
جان ربود و سپر تن به وجل
گرچه این بیتها تمام نشد
تیغ گفتار در نیام نشد
آنچه گفتم نظام او به کمال
هست چون شمس و ماه و آب زلال
اگر اندر جهان مقام بُدی
گفت من تا ابد تمام بُدی
چون برفتم به عذر معذورم
پیش استاد دین چو مزدورم
یارب این عذر گفته‌ها بپذیر
به خطاها و کردهام مگیر
تو که خواننده‌ای دعاگو باش
دین نگهدار و جای جان جو باش
چون ترا جای جان برون از جاست
پاک جان‌دار اگر نه بیم عناست
که چو خاکی تنت به خاک شود
پاک باید که جای پاک شود
من ز کردار و گفت ترسانم
بو که گیرند هردو آسانم
لیکن ای دوست رفتنم زین‌سان
گر بخواهی تو هم کنون آسان
کرد خود گِرد خود درآوردم
آنچه کردم ز دهر آن بُردم
تو چنان دان که همچنین باشی
جهد کن تا مرید دین باشی
چون ترا دین بود مرید لحد
یافتی خلعت ثنای احد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

تا به دل بر گنه دلیر شدم
زین حیات ذمیم سیر شدم
هوش مصنوعی: من از این زندگی ناپسند خسته شدم و به خاطر گناه و شهامت در دل، دچار ناامیدی شدم.
زین حیات ذمیم بی‌مقصود
بهتر آید مرا عدم ز وجود
هوش مصنوعی: این زندگی بی‌هدف و کم‌ارزش برای من از عدم و نبودن بهتر است.
من ز بار گنه چو کوه شدم
وز تن و جان خود ستوه شدم
هوش مصنوعی: من به خاطر گناهانم به اندازه یک کوه سنگین شده‌ام و از بدن و روح خود خسته و درمانده شده‌ام.
مرگ بهتر ز زندگانی بد
نیست کاره ز مرگ خود بخرد
هوش مصنوعی: مرگ از زندگی ناکارآمد و بی‌فایده بهتر است، پس کسی که به درستی فکر کند، به سمت مرگ می‌رود.
سال و مه بر گناهها مُصرم
روز و شب بر گناه خود مُقرم
هوش مصنوعی: سال و ماه به گناهانم اصرار دارند و روز و شب بر گناه‌های خودم تأکید می‌کنم.
ای خداوند فرد بی‌همتای
حرمت این رسول راه‌نمای
هوش مصنوعی: ای خداوندی که هیچ کس را به اندازه تو نیست، احترام این فرستاده‌ات را که راهنمای مسیر است، پاس بدار.
که مرا زین گروه برهانی
تا گذارم جهان به آسانی
هوش مصنوعی: مرا از این جمعیت معرفی کن تا بتوانم به راحتی از این جهان عبور کنم.
گرچه دارم گناه بسیاری
نیستم در زمانه بازاری
هوش مصنوعی: با وجود اینکه گناهان زیادی دارم، اما در این دنیا جایی برای من نیست.
دو سبب را امید می‌دارم
گرچه آلوده و گنه کارم
هوش مصنوعی: دو دلیل دارم که به آینده امیدوار باشم، هرچند که دچار خطاها و گناهان هستم.
که نجاتم دهی بدین دو سبب
زین چنین جمع بی‌خبر یاربّ
هوش مصنوعی: ای پروردگار، من از این جمع بی‌خبر و ناآگاه نجاتم ده، به دو دلیل.
آن یکی حبّ خاندان رسول
حبّ آن شیرمرد جفت بتول
هوش مصنوعی: دوستی و محبت نسبت به خاندان پیامبر، همانند عشق به آن مرد شجاع است که همسر زنی پاکدامن و بزرگوار است.
وآن دگر بغض آل بوسفیان
که از ایشان بدو رسید زیان
هوش مصنوعی: در اینجا به نارضایتی و کینه‌ای اشاره شده که از طرف آل بوسفیان به فردی منتقل شده و این موضوع برای او ضرر و زیان به همراه داشته است.
مر مرا زین سبب نجات دهی
وز جهنّم مرا برات دهی
هوش مصنوعی: من را به خاطر این موضوع نجات بده و مرا از جهنم رهایی بخش.
مایهٔ من به روز حشر این است
ظن چنان آیدم که این دین است
هوش مصنوعی: در روز قیامت، دلیل من برای ایمان به دین این است که امیدوارم با نیکی و درستکاری به آنجا برسم.
شکر ایزد که بنده چون دگران
نیست اندر شمار بی‌خبران
هوش مصنوعی: خدای را شکر که بنده‌اش مانند دیگران در شمار نا‌آگاهان قرار ندارد.
ای سنا داده مر سنایی را
تا بدیدم ره رهایی را
هوش مصنوعی: ای نور، تو به سنایی روشنی بخشیدی، تا اینکه راه آزادی را به من نشان دادی.
که تو بر ظالمان نبخشایی
ظالمان را جزا بفرمایی
هوش مصنوعی: اگر تو بر ستمگران رحم نکنی، پس سزا و عذاب آنها را با شدت لازم بده.
خاصه بر ظالمان آل رسول
آنکه دارند جای فضل فضول
هوش مصنوعی: ویژه بر ستمکاران از خاندان رسول، کسانی که در جایگاه فضیلت، فضولی دارند.
* * *
هوش مصنوعی: این بیت به نوعی از احساس یا وضعیت خاصی اشاره دارد که در آن فرد در تلاش است تا با شرایطی دشوار یا مشکلی کنار بیاید، و از طرفی تلاش می‌کند به دنبال راه‌حل یا امیدی باشد. احساساتی چون ناامیدی یا جستجو برای نور در تنگناها ممکن است در آن مطرح شود. در کل، این بیان از تلاش‌های انسانی برای یافتن آرامش و روشنایی در شرایط سخت حکایت دارد.
ختم این بیتها درود رسید
اجل اندر قفا و عقل بدید
هوش مصنوعی: این ابیات به پایان خود می‌رسند و نشان می‌دهند که زمان مرگ در پشت سر است و عقل به واقعیت گرایش پیدا کرده است.
دید چشمم به خواب در یک شب
که ز گفتارها ببستم لب
هوش مصنوعی: در یکی از شب‌ها، وقتی که خوابم برد، تصمیم گرفتم که از گفتن حرف‌ها و بیان نظرم دست بردارم.
عقل دانست وقت رفتن جان
آمد و رفت خواهد او ز میان
هوش مصنوعی: عقل متوجه شد که زمان رفتن فرا رسیده و جان از بدن خارج شد و او (جان) نیز به سوی رفتن خواهد رفت.
آمدم پیش با خطر سفری
بو که یابم بر این خطر گذری
هوش مصنوعی: به سفر رفته‌ام و با وجود خطرات آن، امیدوارم که راهی برای عبور از این چالش‌ها پیدا کنم.
چون نصیبم ز دهر این آمد
این مرا بیت واپسین آمد
هوش مصنوعی: چون تقدیرم از زمانه اینچنین شد، این برای من آخرین سرنوشت است.
ناقص آمد کتاب از آنکه اجل
جان ربود و سپر تن به وجل
هوش مصنوعی: کتاب به علت مرگ ناگهانی نویسنده ناتمام ماند و او نتوانست تمام جزئیات را به پایان برساند.
گرچه این بیتها تمام نشد
تیغ گفتار در نیام نشد
هوش مصنوعی: هرچند که این اشعار به پایان نرسید، اما بیان کردن آنچه در دل دارم متوقف نشد.
آنچه گفتم نظام او به کمال
هست چون شمس و ماه و آب زلال
هوش مصنوعی: هر چه که بیان کردم، نظم و ترتیب او به بالاترین حد خود رسیده است، مانند خورشید و ماه و آب زلال.
اگر اندر جهان مقام بُدی
گفت من تا ابد تمام بُدی
هوش مصنوعی: اگر در این دنیا جایگاهی داشتی، می‌گفتی که من برای همیشه همه چیز هستم.
چون برفتم به عذر معذورم
پیش استاد دین چو مزدورم
هوش مصنوعی: زمانی که به دلیل نداشتن دلیل موجه از استاد دین عذر خواهی کردم، خود را همچون کسی که کارگر است و باید مزد بگیرد احساس می‌کنم.
یارب این عذر گفته‌ها بپذیر
به خطاها و کردهام مگیر
هوش مصنوعی: خدای من، لطفاً عذرخواهی‌هایم را بپذیر و اشتباهات و کارهای نادرستم را مورد قضاوت قرار نده.
تو که خواننده‌ای دعاگو باش
دین نگهدار و جای جان جو باش
هوش مصنوعی: ای کسی که در راه علم و ادب هستی، دعا کن و از دین خود محافظت کن و دنبال آرزوها و خواسته‌های روحی خود باش.
چون ترا جای جان برون از جاست
پاک جان‌دار اگر نه بیم عناست
هوش مصنوعی: وقتی که تو در موقعیتی قرار داری که جانت در خطر است، اگرچه روح و جانت باید خالص و پاک باشد، اما ترس از آسیب و خطر نمی‌تواند از ذهنت خارج شود.
که چو خاکی تنت به خاک شود
پاک باید که جای پاک شود
هوش مصنوعی: زمانی که بدن تو به خاک می‌سپارد و می‌میرد، باید مطمئن شوی که آنجا که در آن آرام می‌گیری، جایی پاک و خالی از آلودگی باشد.
من ز کردار و گفت ترسانم
بو که گیرند هردو آسانم
هوش مصنوعی: من از اعمال و سخنانم می‌ترسم، زیرا ممکن است به سادگی به دام بیفتم.
لیکن ای دوست رفتنم زین‌سان
گر بخواهی تو هم کنون آسان
هوش مصنوعی: اما ای دوست، اگر بخواهی، رفتن من به این ترتیب برایت آسان خواهد بود.
کرد خود گِرد خود درآوردم
آنچه کردم ز دهر آن بُردم
هوش مصنوعی: من به دور خود گردش کردم و هر چیزی را که در زندگی کرده‌ام به دست آوردم.
تو چنان دان که همچنین باشی
جهد کن تا مرید دین باشی
هوش مصنوعی: به گونه‌ای رفتار کن که شایستهٔ کمال باشد و تلاشت را بکن تا پیرو دین و راستی باشی.
چون ترا دین بود مرید لحد
یافتی خلعت ثنای احد
هوش مصنوعی: زمانی که تو به دین و ایمان متمسک شوی، به آرزویی که در دل داری خواهی رسید و لباس ستایش و تمجید خداوند را بر تن خواهی کرد.