گنجور

بخش ۲۸ - اندر قرابت فقیه گوید

ور بود خود فقیه خویشاوند
وند گردد به حیله جوی شاوند
باشد او در مزاج و سیرت خویش
زان سخنهای بی‌بصیرت خویش
نابکاری دو روی و یافه درای
ظالمی عمر کاه و غم افزای
تا تو سر بر کنی وی از دلبر
ریش بر بر نهاده باشد و بر
بیم تو جز به حبس و چک نکند
آن کند با تو کایچ سگ نکند
بد بد است ار چه نیک‌دان باشد
سگ سگ است ارچه سرشبان باشد
او نشسته به سردی اندر درس
تو از آن حیلت و سفیهی ترس
نز پی علم و فهم را نیکست
که سفیهست و سهم را نیکست
با تو از بهر عزّ و حرمت و جاه
حمله چون شیر و حیله چون روباه
همچو پنجهٔ ذباب ریش ستر
چون طنین ذُباب خاطر بُر
سرد گفتنش چون قضا حالی
درس گفتن ز ترس حق خالی
از برای سؤال خاصه و عام
ندهد بی‌سَلم جواب سلام
می‌کز آن لب خورد نه دندانست
جام می‌کش که این سپندانست
کودکی را اگر بدرّد کون
حجُت آرد چو سر کند بیرون
گرش همسایه دید از چپ و راست
گوید این عقد اخوتست رواست
آب در جوی دیگران بردن
به اجازت چو داد بفشردن
بینی ار هیچ سوی او تازی
از سر جدّ نه از سرِ بازی
قلتبانی چو خایه گنده و دون
سر چو کیر آستین فراخ چو کون
نه به حقش امید و نز کس بیم
نه ازو بیوه ایمن و نه یتیم
کرده نام تو عامی و جاهل
تا کند حق باطنت باطل
چون درآید فغوله در تگ و پوی
تو بیار آب و هردو دست بشوی
که وکیل اندر آستین دارد
اسب حاکم به زیر زین دارد
باز تا ضیعتی براندازد
ریش بالان کند به دِه تازد
چون به دِه تاخت با دومن کاغذ
در خروش آید اهل ده کامذ
لرزه بر سیّد جلیل افتد
نیز بر خضر و بر خلیل افتد
مانده بر گوشهٔ حکم پر کم
شده تا کون فرو دم آدم
که نهد لاله تند بر زانو
که وکیلک خزد پس کندو
چکچکی زو فتاده در مسجد
نز پی هزل و ضحکه کز سرِ جدّ
که فقی بر که رخ ترش کردست
باز تا بر که چشم شش کردست
تا کرا باز خشک ریش کند
تا که بر ریش او سریش کند
یا که از بیم ریش کوسهٔ او
سبلتان بر کند ز بوسهٔ او
تو مکن دعوی توانایی
با چنین ظالمی که برنایی
به خدایش سپار ارت باید
که کسی با خدای برناید
تا ز تخییلهای شورانگیز
چند پیچد به روز رستاخیز
گر ز علم از برون علم دارد
زیر پوشی ز جهل هم دارد
آنچش امروز زیر پوش نمود
آن زبر پوش حشر خواهد بود
عزّ اینجای ذلّ آنجا راست
غلّ امروز و عزّ فردا راست
هرکه اینجا هوای نفس بهشت
دانکه آنجاست در هوای بهشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ور بود خود فقیه خویشاوند
وند گردد به حیله جوی شاوند
هوش مصنوعی: اگرچه خود فقیه (عالم دینی) نزدیکان خود را می‌شناسد، اما باز هم ممکن است به خاطر منافع شخصی به آنها نیکی نکند و تنها به دنبال فریب و نیرنگ باشد.
باشد او در مزاج و سیرت خویش
زان سخنهای بی‌بصیرت خویش
هوش مصنوعی: او در اخلاق و رفتار خود به خاطر سخنان نادانانه و بی‌فکری دیگران تحت تأثیر قرار نمی‌گیرد.
نابکاری دو روی و یافه درای
ظالمی عمر کاه و غم افزای
هوش مصنوعی: زندگی پر از سختی و درد است و ظلم می‌تواند باعث افزایش این رنج‌ها شود. آدمی که دو رو است و به دیگران ظلم می‌کند، عمر خود را به بطالت می‌گذراند و تنها غم و ناراحتی به دنبال می‌آورد.
تا تو سر بر کنی وی از دلبر
ریش بر بر نهاده باشد و بر
هوش مصنوعی: زمانی که تو به خواب بروی، او نیز تا آن زمان می‌تواند در دلش بر عشوقه‌اش غمگین باشد و بر خود زینت بگذارد.
بیم تو جز به حبس و چک نکند
آن کند با تو کایچ سگ نکند
هوش مصنوعی: نگران تو فقط به زندانی کردن و محدود کردنتو نمی‌انجامد، زیرا آنچه با تو انجام می‌شود، مانند رفتاری است که هیچ سگی انجام نمی‌دهد.
بد بد است ار چه نیک‌دان باشد
سگ سگ است ارچه سرشبان باشد
هوش مصنوعی: بدی اگرچه با دانش و فهم باشد، باز هم بد است. و حتی اگر سگ هم به مقام سرپرستی برسد، باز هم او سگ است.
او نشسته به سردی اندر درس
تو از آن حیلت و سفیهی ترس
هوش مصنوعی: او در حال حاضر به طور سرد و بی‌تفاوت به درسی که تو ارائه می‌دهی، گوش می‌دهد و از حقه بازی و نادانی تو می‌ترسد.
نز پی علم و فهم را نیکست
که سفیهست و سهم را نیکست
هوش مصنوعی: کسی که برای علم و درک تلاش می‌کند، به خوبی می‌رسد، اما بی‌خبر و نادان، بر خود و سهم خود آگاه نیست.
با تو از بهر عزّ و حرمت و جاه
حمله چون شیر و حیله چون روباه
هوش مصنوعی: با تو به خاطر احترام و جایگاهت، به مانند شیر با قدرت و با تدبیر مانند روباه اقدام می‌کنم.
همچو پنجهٔ ذباب ریش ستر
چون طنین ذُباب خاطر بُر
هوش مصنوعی: چون دستِ مگس، ریشِ ستور بر سر هر کسی می‌نشیند، صدایی که مانند صدای مگس در دل آدمی می‌پراکند.
سرد گفتنش چون قضا حالی
درس گفتن ز ترس حق خالی
هوش مصنوعی: سخنانش به طرز سردی بیان می‌شود و به نظر می‌رسد که هنگام آموزش دادن، از ترس حقیقت چیزی بیان نمی‌کند.
از برای سؤال خاصه و عام
ندهد بی‌سَلم جواب سلام
هوش مصنوعی: به جهت پرسش کردن، چه از افراد خاص و چه از عموم، بی‌اجازه سلام نمی‌دهد و پاسخ نمی‌دهد.
می‌کز آن لب خورد نه دندانست
جام می‌کش که این سپندانست
هوش مصنوعی: از سرخوشی و لذت زندگی بهره‌ ببر، زیرا این خوشی‌ها مانند مدادی است که رنگ زندگی را زیباتر می‌کند.
کودکی را اگر بدرّد کون
حجُت آرد چو سر کند بیرون
هوش مصنوعی: اگر کودک را به دنیا بیاورند و به رشد و کمال برسد، وقتی سر از بدن مادر بیرون بیاورد، قدرت و توانایی‌هایش نمایان می‌شود.
گرش همسایه دید از چپ و راست
گوید این عقد اخوتست رواست
هوش مصنوعی: اگر همسایه از دو طرف به ما نگاه کند، می‌گوید این دوستی و برادری بین ما درست و معقول است.
آب در جوی دیگران بردن
به اجازت چو داد بفشردن
هوش مصنوعی: آب را بدون اجازه دیگران برداشت کردن، مانند این است که زمانی که اجازه داده شد، باید با احتیاط و دقت عمل کرد.
بینی ار هیچ سوی او تازی
از سر جدّ نه از سرِ بازی
هوش مصنوعی: اگر از هر طرف به او نگاه کنی، می‌بینی که تندی و جدیت او واقعی است و تنها بازی و شوخی نیست.
قلتبانی چو خایه گنده و دون
سر چو کیر آستین فراخ چو کون
هوش مصنوعی: این بیت به توصیف افرادی می‌پردازد که ظاهری خاص و ناپسند دارند. به نوعی می‌خواهد بگوید که برخی از انسان‌ها با ویژگی‌های ظاهری عجیب و ناهنجار خود، توجه دیگران را جلب می‌کنند. این توصیف به نقد و تمسخر می‌انجامد و نشان‌دهندهٔ زشتی و ناپسندی در ظاهر آنهاست.
نه به حقش امید و نز کس بیم
نه ازو بیوه ایمن و نه یتیم
هوش مصنوعی: نه به امید حق، امیدی دارم و نه از کسی ترسی داشته و نه اگر بیوه‌ای باشم احساس امنیت می‌کنم و نه یتیمی به آرامش می‌رسم.
کرده نام تو عامی و جاهل
تا کند حق باطنت باطل
هوش مصنوعی: نام تو را در میان مردم ساده‌دل و نادان شهرت داده‌اند تا حقایق باطل تو را نادیده بگیرند.
چون درآید فغوله در تگ و پوی
تو بیار آب و هردو دست بشوی
هوش مصنوعی: زمانی که گرفتاری و مشکل به سراغت بیاید، با آرامش و تأمل، به تمیز کردن و شستن خود بپرداز و اوضاع را بهتر کن.
که وکیل اندر آستین دارد
اسب حاکم به زیر زین دارد
هوش مصنوعی: وکیل در آستین، نشان‌دهنده کسی است که قدرتی را در اختیار دارد، و اسب حاکم به معنای زیر زین، به نوعی نمایانگر نفوذ و سلطه است. این جمله به این معناست که افرادی که در موقعیت‌های قدرت هستند، به راحتی می‌توانند از نفوذ و حمایت دیگران بهره‌برداری کنند.
باز تا ضیعتی براندازد
ریش بالان کند به دِه تازد
هوش مصنوعی: دوباره تا شرایطی پیش بیاید، ریش بلندش را به دشت می‌زند و به روستا می‌تازد.
چون به دِه تاخت با دومن کاغذ
در خروش آید اهل ده کامذ
هوش مصنوعی: وقتی به روستا می‌رسی و از خود صدای بلندی به راه می‌اندازی، اهالی روستا به شوق و هیجان می‌افتند.
لرزه بر سیّد جلیل افتد
نیز بر خضر و بر خلیل افتد
هوش مصنوعی: حتی بزرگانی چون سید جلیل، خضر و خلیل هم ممکن است دچار لرزش و ترس شوند.
مانده بر گوشهٔ حکم پر کم
شده تا کون فرو دم آدم
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای از فرمان، نشانه‌ای کوچک باقی مانده است که نشان می‌دهد انسان در این دنیا به وجود آمده است.
که نهد لاله تند بر زانو
که وکیلک خزد پس کندو
هوش مصنوعی: در این بیت به تصویر کردن صحنه‌ای اشاره می‌شود که شخصی به طور ناگهانی و به شوق زیاد بر زانو می‌نشیند، به گونه‌ای که بعد از آن، احساس شگفتی و هیجان او مشخص است. در واقع، این تصویرسازی نشان‌دهنده‌ی نشستن به خاطر یک احساس وافر یا تجربه‌ای خاص است.
چکچکی زو فتاده در مسجد
نز پی هزل و ضحکه کز سرِ جدّ
هوش مصنوعی: در مسجد صدایی از پرنده‌ای شنیده می‌شود که نشان‌دهندهٔ خنده و شوخی نیست، بلکه به خاطر جدیت و احترام به مکان مقدس است.
که فقی بر که رخ ترش کردست
باز تا بر که چشم شش کردست
هوش مصنوعی: فقیر به کسی نگاه کرده که با چهره‌ای عبوس به او خیره شده است، و حالا می‌خواهد بداند که آن شخص به چه کسی نگاه کرده و به چه چیز تندخویی نشان داده است.
تا کرا باز خشک ریش کند
تا که بر ریش او سریش کند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که منتظر بمانیم تا چه کسی موهای زبر و خشن خود را نرم کند و تغییر دهد، و سپس به آن موها توجه و رسیدگی کند.
یا که از بیم ریش کوسهٔ او
سبلتان بر کند ز بوسهٔ او
هوش مصنوعی: شاید به خاطر ترس از دندان‌های تیز و خطرناک او، موهای سرش را از بوسه‌اش برکند.
تو مکن دعوی توانایی
با چنین ظالمی که برنایی
هوش مصنوعی: با چنین ظالمی که قدرتش بالاست، تو نباید ادعای توانمندی کنی، چون انصافاً نمی‌توانی در برابر او بیاستی.
به خدایش سپار ارت باید
که کسی با خدای برناید
هوش مصنوعی: کسی که به خدایش اعتماد دارد، باید به او واگذار کند، زیرا هیچ‌کس نمی‌تواند با خدا مقابله کند.
تا ز تخییلهای شورانگیز
چند پیچد به روز رستاخیز
هوش مصنوعی: وقتی روز قیامت فرامی‌رسد، در دنیای پر از خیال و شگفتی‌های هنری ممکن است ما را به تفکر و اندیشه‌های عمیق وادارد.
گر ز علم از برون علم دارد
زیر پوشی ز جهل هم دارد
هوش مصنوعی: اگر دانش از بیرون داشته باشد، در زیر آن دانش، نادانی هم وجود دارد.
آنچش امروز زیر پوش نمود
آن زبر پوش حشر خواهد بود
هوش مصنوعی: چشمی که امروز زیر پوشش قرار دارد، در روز قیامت برهنه و آشکار خواهد شد.
عزّ اینجای ذلّ آنجا راست
غلّ امروز و عزّ فردا راست
هوش مصنوعی: این بیت به مفهوم تضاد بین عزت و ذلت اشاره دارد. در اینجا به این نکته پرداخته می‌شود که امروز ممکن است انسان در وضعیتی ذلیل و بی‌ارزش باشد، اما عزت و بزرگی واقعی ممکن است در آینده برای او پدید آید. به عبارت دیگر، اوضاع کنونی و گذشته ممکن است تغییر کنند و وضعیت فرد یا جامعه‌ای از ذلت به عزت تغییر یابد.
هرکه اینجا هوای نفس بهشت
دانکه آنجاست در هوای بهشت
هوش مصنوعی: هرکس که در اینجا به دنبال خوشی‌ها و لذاتی است که شبیه به بهشت به نظر می‌رسند، در واقع در تلاش است تا به آن بهشت واقعی دست پیدا کند.