گنجور

بخش ۱۹ - اندر مذمّت عمّ گوید

آنکه عمّ تو و آنکه خال تواند
همه در قصد خون و مال تواند
عمّ که بدگوی و پر ستم باشد
عم نباشد که درد و غم باشد
در مهی خویشتن پدر کرده
به گه پرورش به در کرده
در کن و در مکن مه خانه
در بیار و بده چو بیگانه
چون عقاب و چو باز وقت گرفت
همچو گنجشک و عکه خوار گرفت
همچو کیر جوان به وقت بگیر
باز وقت بیار خایهٔ پیر
دیدی ار دست و پای بلعم را
دردسر آن عمامهٔ عم را
گرت بخشد عمامه عم مستان
کان بود چون عطای بدمستان
کان عمامه نه بهر آن دادست
کز وجود تو خوشدل و شادست
تا ندیده است پای را هنجار
ندهد دست عم ترا دستار
انده خال و غمّ عم بگذار
تا بوی شاد خوار و برخوردار
ورنه جان کن که دل ستم نکشد
عاقل اندوه خال و عم نکشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آنکه عمّ تو و آنکه خال تواند
همه در قصد خون و مال تواند
هوش مصنوعی: کسی که با تو نسبت دارد و کسی که نشانه‌ای از تو دارد، هر دو ممکن است برای رسیدن به خون و مال تو نقشه بکشند.
عمّ که بدگوی و پر ستم باشد
عم نباشد که درد و غم باشد
هوش مصنوعی: اگر عمو بدگویی کند و ظلم اعمال کند، دیگر عمو به حساب نمی‌آید، چرا که وجودش منبع درد و غم است.
در مهی خویشتن پدر کرده
به گه پرورش به در کرده
هوش مصنوعی: در تاریکی زندگی، انسان به خودشناسی و رشد می‌رسد و به دنبال پرورش خود از مشکلات و چالش‌ها برمی‌آید.
در کن و در مکن مه خانه
در بیار و بده چو بیگانه
هوش مصنوعی: در را باز کن و در را به روی کسی نبند، بلکه مانند یک بیگانه رفتار کن و از او بخواه که به خانه‌ات بیاید.
چون عقاب و چو باز وقت گرفت
همچو گنجشک و عکه خوار گرفت
هوش مصنوعی: وقتی که زمان مناسب است، مانند عقاب و باز قدرتمند عمل کن، اما زمانی که در وضعیتی ضعیف و ناتوانی هستی، بهتر است محتاط و بی‌صدا باشی مثل گنجشک.
همچو کیر جوان به وقت بگیر
باز وقت بیار خایهٔ پیر
هوش مصنوعی: این جمله به نوعی به مقایسه فعالیت و انرژی جوانی و پیری می‌پردازد. به عبارت دیگر، برای بهره‌برداری از انرژی و قدرت دوران جوانی باید از آن به‌طور مناسب استفاده کرد، زیرا با گذر زمان این توانایی‌ها کاهش می‌یابند.
دیدی ار دست و پای بلعم را
دردسر آن عمامهٔ عم را
هوش مصنوعی: در اینجا به ذکر دردسری اشاره شده که برای بلعم به خاطر عمامه‌اش به وجود آمده است. او با وجود توانایی‌ها و قابلیت‌هایش، به خاطر این که به دنبال ظواهر و دلبستگی‌های دنیوی رفته، دچار مشکل و دردسر شده است. زندگی او نشان‌دهنده این است که نمی‌توان به ظواهر اعتماد کرد و این که انتخاب‌های نادرست می‌تواند عواقب ناخوشایندی داشته باشد.
گرت بخشد عمامه عم مستان
کان بود چون عطای بدمستان
هوش مصنوعی: اگر عموی خوشگذران به تو عمامه‌ای بدهد، بدان که این هدیه مانند بخشش‌های خوشگذرانی است که به انسان‌ها می‌شود.
کان عمامه نه بهر آن دادست
کز وجود تو خوشدل و شادست
هوش مصنوعی: عمامه به خاطر تو بر سر گذاشته شده است، زیرا وجود تو موجب خوشحالی و شادی اوست.
تا ندیده است پای را هنجار
ندهد دست عم ترا دستار
هوش مصنوعی: تا زمانی که چیزی را ندیده باشی، نمی‌توانی درباره‌اش قضاوت کنی یا نظری بدهی. فقط زمانی که تجربه‌ای واقعی داشته باشی، می‌توانی درباره آن تصمیم بگیری.
انده خال و غمّ عم بگذار
تا بوی شاد خوار و برخوردار
هوش مصنوعی: با غم و اندوه وداع کن و به جستجوی شادی و خوشبختی برو.
ورنه جان کن که دل ستم نکشد
عاقل اندوه خال و عم نکشد
هوش مصنوعی: اگر دل عاقل می‌تواند درد و رنج را تحمل کند، پس نباید به خاطر یک نقطه خال (یا یک مشکل کوچک) به خود زحمت بدهد و آزار ببیند.