گنجور

بخش ۴۳ - در مدح نظام‌الملک ابونصر محمّدبن عبدالحمیدالمستوفی

خواجه بونصر نائب دستور
چشم بد زان جمال و دانش دور
خُلق او هست بی‌ریا و نفاق
خلق او هست بی‌خلاف و شقاق
هم نکو خلق و هم نکو گفتار
هم نکو خط و هم نکو دیدار
آنچه گوش از کمال خواجه شنید
چشم از او صد هزار چندان دید
جان و دل را حدیقه و مونس
عقل و گل را شمامه و مجلس
کانچه دارد ز خلق او اطراف
آهوی چین ندارد اندر ناف
روح دیدار و عقل گفتارست
دولت ایثار و ملّت آثارست
فضل او در زمان چنان فاشست
که ادب بر درش چو فرّاشست
از پی جاه و خدمت سلطان
نه برای فلانک و بهمان
قبلهٔ فاضلان ستانهٔ اوست
سرمهٔ عقل گرد خانهٔ اوست
مال خود چون خیال بگذارد
وآنِ سلطان چو جان نگه دارد
صورتش ابتدای قوّت روح
سیرتش انتهای سورهٔ نوح
کرده از بهر حق بکرد و بگفت
عادتش عُدّت وفا را جفت
در ره شاکری فریشته وش
راست محنت کن است و محنت کش
پیش او از برای سود و زیان
صدهزاران دلست و یک فرمان
همچو عقل از کی و که و چه و چون
فکرتش پی برد درون و برون
از پی آفتاب دهرآرای
زو برد مشتری اصابت رای
رای او قطب دولت مردان
ملک و دین گرد رای او گردان
همچو عقل از ورای چرخ کبود
دیده نابوده هرچه خواهد بود
پیش رایش نماند پوشیده
بر فلک هیچ روی پوشیده
فهمش از جام جم نیاید کم
که همه بودنی بدید چو جم
دل او از برای به دانی
هست مشکات نور ربّانی
اثر لطف او چو آب زُلال
خاک‌روب درش اثیر جلال
نیست در کارگاه صُنع خدای
کار بندی چو خواجه کارگشای
چون سرانگشت او قلم گیرد
چار طبع عدو الم گیرد
عقدی از دُر کشد ز نوک قلم
چون ز سر بر بیاض ساخت قدم
پست بالاست پیش عزّش عرش
تنگ پهناست پیش فرّش فرش
ابر گریان ز دست و دست گهش
صبح خندان ز خاک بوس رهش
هست در رشک آن کف و گفتار
آب دریا و لؤلؤ شهوار
برده آب بهار و آوازه‌ش
لب خندان و چهرهٔ تازه‌ش
پیش سرِّ خدایگان از هوش
هر زمان حلقه‌ای کند در گوش
گر فلک نیست کلک او هرگاه
از گریبان چرا برآرد ماه
در یکی فضل او تأمّل کن
عقل را مال و روح را مل کن
تا نبینی به چشم عقل و یقین
در دو خط صد نگارخانهٔ چین
درج کرده چو سایه و خورشید
در شب و روز نام بیم و امید
از خط او که دنیی و دینست
دیده گل‌بین و عقل گل چینست
همّتش آسمان و خُلق ملک
خاطرش آفتاب و کلک فلک
خط او در هوای گلبن راز
پشت طاوس‌دان و سینهٔ باز
زاده از روح کلک و نور یقین
شب و روز جهان دولت و دین
زردهٔ عقل زردی خامه‌ش
ادهم دین سیاهی نامه‌ش
هرکرا نیست چون قلم رایش
قلم او قلم کند پایش
خط او خط جان اسرافیل
کلک او کیل رزق میکائیل
صورت خط او که در نامه‌ست
چون نسیم بهارخوش جامه‌ست
کلک او همچو نوک دیده‌کشان
خط او همچو غمزه‌های خوشان
شحنهٔ راه دین صلابت او
روح قدسی کمین مثابت او
نیست پوشیده زو قلیل و کثیر
نز نقیر ایچ چیز و نز قطمیر
جاه او همچو ماه ملک نگار
کلک او همچو تیغ کارگذار
به امان و به خلق حور و پری
در تباشیر بشر او بشری
برده بیخ سخاش تا عیّوق
میوه و برگ و شاخ و نرد و عروق
طیب ذکرش غذای روح ملک
طول عمرش مدار دور فلک
باد امرش چو امر روح ملک
باد عمرش چو عمر نوح و لمک
عقل با وی نشسته در مکتب
علم از وی گرفته علم و ادب
روح بر مرکب عنایت اوست
عقل در مکتب هدایت اوست
به گه ضبط مال و عقد حسیب
ساحران را زند به علم آسیب
کرده از بر به قدرت خلّاق
حاجت آید مطالعت به کتاب
او ز حالی که شاه از او جوید
همه از بر به جمله برگوید
ملک عالم برش معاینه شد
دل او بر مثال آینه شد
حبّذا رای روشن و پاکش
که فلک گشت تختهٔ خاکش
خامه اندر بنان او گه سیر
بگشاید به خلق بر در خیر
بر سر انگشت وی چو گشت سوار
آن لطیف نحیف زرد و نزار
دوستان را کند دو رخ چون لعل
دشمنان را کند سیاه چو نعل
اندُه دشمن است و شادی دوست
خیر و شر بسته در زبانهٔ اوست
شب آبستنست خامهٔ او
گشت مُضمر ز فتح نامهٔ او
زان زبان سیاه و شخص سپید
گشته دشمن ز جان خود نومید
تن سپید و سیاه منقارش
همه ساله غذا شده قارش
در شود هر زمان به بحر سیاه
برکشد دُر ز بهر تاج و کلاه
هست همواره با دلِ بیدار
در همه کار عاقل و هشیار
مال دنیا اگر ورا باشد
همه بر زایرانش بر پاشد
چیز را در دلش نماند محل
زان ورا نیست در زمانه بدل
گرچه رنگش گناه را ماند
به گه سیر ماه را ماند
ساعتی با دلش چو رهبر شد
سایه‌بان زمانه جانور شد
خیمهٔ عمر او هزار طناب
ماه خیمه‌ش برابر مهتاب
تا ورا شاه شرق تمکین داد
ملک را صدهزار تزیین داد
کار ملکت به کاردان فرمود
لاجرم رونق دول بفزود
چیست بهتر در این جهان جهان
مرد را کار و کار را مردان
این هم از بخت شاه مشرق بود
که بدو رونق عمل بفزود
لاجرم عالمی برآسودند
به حیات و به مال بر سودند
که کسی را گماشت شه به جهان
که نخواهد به هیچ خلق زیان
به قلم قسم کرد هفت اقلیم
هیچ ناکرده ظلم دانگی سیم
حاکم مملکت چنین باید
تا ز عدلش جهان برآساید
تا جهانست عمر خسرو باد
که مر او را چنین مثابت داد
باد تا باد ملک را بازار
شاه از او او ز شاه برخوردار
باد تا باد شکل خط همه طول
به خدای و خدایگان مشغول
شاه را باد عمر تا جاوید
خواجگانش چو ماه و چون خورشید
صاحب عادل آن صفی وفی
صدر دیوان و خواجه مستوفی
چشم بد دور ازین چنین دو وزیر
که ندارند در زمانه نظیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خواجه بونصر نائب دستور
چشم بد زان جمال و دانش دور
هوش مصنوعی: خواجه بونصر می‌گوید که باید از چشم‌های حسود و بدخواه دوری کنیم تا از زیبایی و دانایی خود محافظت کنیم.
خُلق او هست بی‌ریا و نفاق
خلق او هست بی‌خلاف و شقاق
هوش مصنوعی: او دارای روحیه‌ای پاک و صادق است و هیچ گونه ریا و تزویر در او نیست. همچنین رفتار او با دیگران بدون کینه و مخالفت است.
هم نکو خلق و هم نکو گفتار
هم نکو خط و هم نکو دیدار
هوش مصنوعی: انسان باید از نظر خلق و خوی، سخن، نوشتار و ظاهر به نیکویی و زیبایی باشد.
آنچه گوش از کمال خواجه شنید
چشم از او صد هزار چندان دید
هوش مصنوعی: آنچه که گوش از زیبایی و کمال خواجه شنید، چشمانم صد هزار برابر بیشتر از آن را دید.
جان و دل را حدیقه و مونس
عقل و گل را شمامه و مجلس
هوش مصنوعی: جان و دل به معنای روح و احساس انسان هستند و به مکان یا منبعی اشاره دارند که این دو را پرورش می‌دهد. عقل مانند دوستی و یار همراه است و گل به عنوان نماد زیبایی و خوشبویی به چشم می‌آید. در اینجا، اشاره به فضایی دارد که این احساسات و زیبایی‌ها در آن کنار هم جمع شده‌اند.
کانچه دارد ز خلق او اطراف
آهوی چین ندارد اندر ناف
هوش مصنوعی: هر چه از زیبایی و جلوه‌های او موجود است، در هیچ کجای دنیا نمی‌توان مانند آن را یافت.
روح دیدار و عقل گفتارست
دولت ایثار و ملّت آثارست
هوش مصنوعی: روح در ملاقات با دیگران و عقل در بیان و گفتار خود تأثیرگذار است. حالتی از بزرگواری و فداکاری، باعث پیشرفت و شناسایی ملت‌ها می‌شود.
فضل او در زمان چنان فاشست
که ادب بر درش چو فرّاشست
هوش مصنوعی: نعمت و بزرگواری او در زمانه به قدری آشکار است که احترام و ادب در برابر او مانند آتش‌افروزان در دروازه‌اش حضور دارند.
از پی جاه و خدمت سلطان
نه برای فلانک و بهمان
هوش مصنوعی: برای دست‌یابی به مقام و خدمت به پادشاه، نه به خاطر این‌که به فلان و بهمان توجه شود.
قبلهٔ فاضلان ستانهٔ اوست
سرمهٔ عقل گرد خانهٔ اوست
هوش مصنوعی: مرکز و محور توجه و دانشمندان، اوست و حکمت و دانشش مانند سرمه‌ای است که در اطراف او را احاطه کرده است.
مال خود چون خیال بگذارد
وآنِ سلطان چو جان نگه دارد
هوش مصنوعی: مال خود را چون خیال رها کن و مال سلطان را مانند جان خود حفظ کن.
صورتش ابتدای قوّت روح
سیرتش انتهای سورهٔ نوح
هوش مصنوعی: چهره‌اش نشان‌دهندهٔ آغاز قدرت روحش است و سیرت او به معنای کامل و پایانی همچون سورهٔ نوح است.
کرده از بهر حق بکرد و بگفت
عادتش عُدّت وفا را جفت
هوش مصنوعی: او به خاطر حق عمل کرد و گفت که عادتش وفای به عهد را با خود دارد.
در ره شاکری فریشته وش
راست محنت کن است و محنت کش
هوش مصنوعی: در مسیر کسی که شکرگزار است، فرشتگان حضور دارند و او را در تحمل مشکلات یاری می‌دهند.
پیش او از برای سود و زیان
صدهزاران دلست و یک فرمان
هوش مصنوعی: در حضور او، برای به دست آوردن نفع و ضرر، هزاران دل وجود دارد ولی تنها یک دستور کافی است.
همچو عقل از کی و که و چه و چون
فکرتش پی برد درون و برون
هوش مصنوعی: شخصی همچون عقل، با تأمل و تفکر در مورد گذشته، حال و آینده به عمق مسائل پی می‌برد.
از پی آفتاب دهرآرای
زو برد مشتری اصابت رای
هوش مصنوعی: به دنبال نور و روشنی دنیا، مانند اینکه ماه به سویش می‌رود، بزرگی و خوشبختی بر آن شخص نازل می‌شود.
رای او قطب دولت مردان
ملک و دین گرد رای او گردان
هوش مصنوعی: نظر او محور و مرکز امور سیاسی و دینی است و دیگران باید حول نظر او حرکت کنند.
همچو عقل از ورای چرخ کبود
دیده نابوده هرچه خواهد بود
هوش مصنوعی: مانند عقل که از پس آسمان آبی به همه چیزهایی که وجود خواهند داشت، نگاهی می‌اندازد و آنها را نابود می‌کند.
پیش رایش نماند پوشیده
بر فلک هیچ روی پوشیده
هوش مصنوعی: هیچ چیز قابل پنهان کردن از چشمان او نیست و تمام رازها زیر آسمان برایش آشکار می‌شود.
فهمش از جام جم نیاید کم
که همه بودنی بدید چو جم
هوش مصنوعی: درک و فهم او از حقیقت کمی ندارد، زیرا او همه چیز را مانند جم (شخصیتی اساطیری) دیده و تجربه کرده است.
دل او از برای به دانی
هست مشکات نور ربّانی
هوش مصنوعی: دل او مانند چراغی است که نور الهی را در خود دارد.
اثر لطف او چو آب زُلال
خاک‌روب درش اثیر جلال
هوش مصنوعی: محبت و لطف او همچون آب زلالی است که بر زمین خشک می‌ریزد و اثر آن، جلال و عظمتش را در دل‌های مردم به جا می‌گذارد.
نیست در کارگاه صُنع خدای
کار بندی چو خواجه کارگشای
هوش مصنوعی: در کارگاه خداوند، هیچ دلیلی برای نگرانی وجود ندارد، زیرا همان‌طور که خالق عالم کارها را به دست دارد، او همواره در کارهایش گشایش و آسانی را فراهم می‌کند.
چون سرانگشت او قلم گیرد
چار طبع عدو الم گیرد
هوش مصنوعی: وقتی سرانگشت او قلم به دست می‌گیرد، دشمنانش هم به زحمت می‌افتند.
عقدی از دُر کشد ز نوک قلم
چون ز سر بر بیاض ساخت قدم
هوش مصنوعی: از نوک قلم مانند دری که از صدف خارج می‌شود، کلامی زیبا و ارزشمند بر روی صفحه سفید نقش می‌بندد.
پست بالاست پیش عزّش عرش
تنگ پهناست پیش فرّش فرش
هوش مصنوعی: ارتفاع مقام عزت با عرش خداوند قابل مقایسه نیست و فضای عرش در برابر شکوه و عظمت او کوچک و محدود به نظر می‌رسد.
ابر گریان ز دست و دست گهش
صبح خندان ز خاک بوس رهش
هوش مصنوعی: ابرهای باران‌زا از آسمان می‌بارند و در این میان، صبحی خندان و سرشار از نور طلوع می‌کند که بر زمین می‌نشیند و آن را می‌بوسد.
هست در رشک آن کف و گفتار
آب دریا و لؤلؤ شهوار
هوش مصنوعی: دست و گفتار آب دریا و مروارید به قدری زیبا و غبطه‌انگیز است که هیچ‌کس نمی‌تواند از آن بگذرد و آن را تحسین نکند.
برده آب بهار و آوازه‌ش
لب خندان و چهرهٔ تازه‌ش
هوش مصنوعی: آب بهار و آواز خوش او، لب خندان و چهره‌ای شاداب را به تصویر می‌کشد.
پیش سرِّ خدایگان از هوش
هر زمان حلقه‌ای کند در گوش
هوش مصنوعی: در پیشگاه خداوند، همیشه به حالت شگفتی و حیرت قرار دارد و به نوعی توجه خاصی به او دارد، مانند حلقه‌ای که به گوش می‌آویزد.
گر فلک نیست کلک او هرگاه
از گریبان چرا برآرد ماه
هوش مصنوعی: اگر آسمان قلم او نیست، پس چرا ماه از گریبانش بیرون می‌آید هر بار؟
در یکی فضل او تأمّل کن
عقل را مال و روح را مل کن
هوش مصنوعی: به خوبی اندیشه کن که چگونه فضیلت و توانایی‌های او می‌تواند عقل را ثروتمند کند و روح را به آرامش برساند.
تا نبینی به چشم عقل و یقین
در دو خط صد نگارخانهٔ چین
هوش مصنوعی: تا وقتی که با چشم عقل و یقین نگاه نکنی، نمی‌توانی زیبایی و هنر دلچسبی را که در دو خط نوشته شده است، به درستی درک کنی.
درج کرده چو سایه و خورشید
در شب و روز نام بیم و امید
هوش مصنوعی: سایه و خورشید در طول شب و روز به روشنی نشان‌دهنده‌ی نام بیم و امید است. به عبارتی دیگر، وضعیت‌های مختلف زندگی، مانند روشنایی و تاریکی، نمایانگر احساسات و نگرانی‌های انسان هستند.
از خط او که دنیی و دینست
دیده گل‌بین و عقل گل چینست
هوش مصنوعی: از نگاه او که هم دنیوی است و هم دینی، زیبایی‌های دنیا را می‌توان دید و عقل انسانی همچون گل‌چینی است که بهترین بهره را از آن می‌برد.
همّتش آسمان و خُلق ملک
خاطرش آفتاب و کلک فلک
هوش مصنوعی: با اراده‌ای بلند و افکاری آسمانی، او همچون خورشید درخشان و با روحی خوش‌خلق و با شگرفی، به نیکی و زیبایی می‌اندیشد.
خط او در هوای گلبن راز
پشت طاوس‌دان و سینهٔ باز
هوش مصنوعی: نقش و نگار او در دنیای عشق مانند رازهایی است که در دل طاووس پنهان است و زیبایی‌اش همچون سینه‌ای باز، خود را نمایان می‌کند.
زاده از روح کلک و نور یقین
شب و روز جهان دولت و دین
هوش مصنوعی: این بیت به وجود یک حقیقت عظیم و روشن اشاره دارد که باعث پیدایش زندگی و شناخت در جهان می‌شود. این حقیقت به مثابه روحی است که به زندگی و ایمان رنگ و شکل می‌بخشد و در تمام طول روز و شب، نشانه‌ای از قدرت و حکمت الهی را نمایان می‌کند.
زردهٔ عقل زردی خامه‌ش
ادهم دین سیاهی نامه‌ش
هوش مصنوعی: عقل درکی زرد و ناچیز دارد، مانند رنگ زردی که در نوشته‌ها دیده می‌شود، در حالی که دین در دل سیاهی و تاریکی خود، نامه‌ای سیاهمندی بر دوش دارد.
هرکرا نیست چون قلم رایش
قلم او قلم کند پایش
هوش مصنوعی: هر کس که قلمش مانند قلمِ خوب نباشد، در واقع نمی‌تواند به خوبی بنویسد و آثارش در شأن و قدرت قلم او نخواهد بود.
خط او خط جان اسرافیل
کلک او کیل رزق میکائیل
هوش مصنوعی: این عبارت به زیبایی اشاره دارد به این که خط و نوشته آن شخص مانند خط جان اسرافیل است، که نماد زنده شدن و روح بخشیدن است و همچنین قلم او مانند میکائیل است که روزی و برکت را به همراه دارد. به نوعی می‌توان گفت که نوشته‌های او، زندگی‌بخش و رزق‌افزاست.
صورت خط او که در نامه‌ست
چون نسیم بهارخوش جامه‌ست
هوش مصنوعی: صورت خط او در نامه مانند نسیم بهار است که دل‌فریب و خوش‌نواست.
کلک او همچو نوک دیده‌کشان
خط او همچو غمزه‌های خوشان
هوش مصنوعی: دست خط او همانند نوک انگشتان افرادی است که می‌نگرند، و خطوطش مانند لبخندهای دلنشین است.
شحنهٔ راه دین صلابت او
روح قدسی کمین مثابت او
هوش مصنوعی: او نگهبان راه دین است، و استقامت او در این راه به قدری است که روح قدسی به حالت آمادگی در کنار او قرار دارد.
نیست پوشیده زو قلیل و کثیر
نز نقیر ایچ چیز و نز قطمیر
هوش مصنوعی: هیچ چیزی از او پنهان نیست، چه کم باشد و چه زیاد، نه از کوچکترین چیز و نه از بزرگترین.
جاه او همچو ماه ملک نگار
کلک او همچو تیغ کارگذار
هوش مصنوعی: آبرو و مقام او مانند ماهی درخشان است و قلمش همچون تیغی است که کارها را درست و بر جای خود قرار می‌دهد.
به امان و به خلق حور و پری
در تباشیر بشر او بشری
هوش مصنوعی: انسانی که در کنار فرشتگان و زیبایی‌ها زندگی می‌کند، در واقع به انتظار خیر و خوشبختی بشری نشسته است.
برده بیخ سخاش تا عیّوق
میوه و برگ و شاخ و نرد و عروق
هوش مصنوعی: بنده به ریشه و اساس او چسبیده‌ام تا او میوه و برگ و شاخه و رگ و ریشه‌اش را به من بدهد.
طیب ذکرش غذای روح ملک
طول عمرش مدار دور فلک
هوش مصنوعی: نام نیک او غذایی برای روح است و طول عمرش باعث می‌شود که همیشه در گردش افلاک باشد.
باد امرش چو امر روح ملک
باد عمرش چو عمر نوح و لمک
هوش مصنوعی: باد به گونه‌ای است که دستور می‌دهد و مشابه روحی است که موجودات را به حرکت درمی‌آورد، عمر او هم مانند عمر نوح طولانی و پایدار خواهد بود.
عقل با وی نشسته در مکتب
علم از وی گرفته علم و ادب
هوش مصنوعی: عقل در کنار او مشغول یادگیری است و از او علم و ادب را فرا می‌گیرد.
روح بر مرکب عنایت اوست
عقل در مکتب هدایت اوست
هوش مصنوعی: روح انسان تحت تأثیر لطف و رحمت خداوند قرار دارد، و عقل او در مسیر آموزش و راهنمایی الهی رشد و پرورش می‌یابد.
به گه ضبط مال و عقد حسیب
ساحران را زند به علم آسیب
هوش مصنوعی: در اینجا می‌توان گفت که دلسوزی و هوشمندی در مدیریت مال و ثروت اهمیت دارد. فقدان علم و آگاهی ممکن است به انسان آسیب برساند و وسوسه‌های ناشی از حسادت ساحران و فریبکاران او را دچار مشکل کند.
کرده از بر به قدرت خلّاق
حاجت آید مطالعت به کتاب
هوش مصنوعی: با قدرت خلاق که در تو وجود دارد، نیاز به مطالعه کتاب رفع می‌شود.
او ز حالی که شاه از او جوید
همه از بر به جمله برگوید
هوش مصنوعی: او زمانی که شاه از او خواسته‌هایش را می‌پرسد، تمام اطلاعات را از حفظ و به طور کامل به او ارائه می‌دهد.
ملک عالم برش معاینه شد
دل او بر مثال آینه شد
هوش مصنوعی: تشکیل جهان به‌گونه‌ای است که دل او به روشنی و وضوح آینه‌ای دیده می‌شود و به همین دلیل، تمام واقعیات در آن نمایان است.
حبّذا رای روشن و پاکش
که فلک گشت تختهٔ خاکش
هوش مصنوعی: چه خوب است آن رأی روشن و پاک او که آسمان به خاطرش تبدیل به زمین شد.
خامه اندر بنان او گه سیر
بگشاید به خلق بر در خیر
هوش مصنوعی: وقتی او قلم را در دست می‌گیرد، گاه به نفع مردم سخن می‌گوید و دروازه‌های خیر و نیکی را برای آنان می‌گشاید.
بر سر انگشت وی چو گشت سوار
آن لطیف نحیف زرد و نزار
هوش مصنوعی: وقتی که آن موجود ظریف و لاغر، بر روی انگشت او نشسته و سوار شده است، به شکلی زیبا و دلنواز جلوه می‌کند.
دوستان را کند دو رخ چون لعل
دشمنان را کند سیاه چو نعل
هوش مصنوعی: دوستان مانند لعل و درخشان هستند و دو چهره دارند، اما دشمنان مانند نعل و سیاه هستند.
اندُه دشمن است و شادی دوست
خیر و شر بسته در زبانهٔ اوست
هوش مصنوعی: غم و اندوه به عنوان دشمن محسوب می‌شود و شادی به عنوان دوست. نیکی و بدی در کنترل و زبان انسان قرار دارد.
شب آبستنست خامهٔ او
گشت مُضمر ز فتح نامهٔ او
هوش مصنوعی: شب، به مانند یک مادر باردار است و قلم او در حال نوشتن به خاطر پیروزی و فتحی که در پیش دارد، به آرامی و ناپیدا در حال آماده شدن است.
زان زبان سیاه و شخص سپید
گشته دشمن ز جان خود نومید
هوش مصنوعی: به خاطر زبان بد و نادرست او، دشمن از جان خود ناامید شده و به شخص سفید و معصوم آسیب رسانده است.
تن سپید و سیاه منقارش
همه ساله غذا شده قارش
هوش مصنوعی: پرنده‌ای با تن سفید و سیاه، هر سال غذای مورد علاقه‌اش، قارچ، می‌شود.
در شود هر زمان به بحر سیاه
برکشد دُر ز بهر تاج و کلاه
هوش مصنوعی: هرگاه دریا به تاریکی فرو رود، زیور و گوهرهایی برای تاج و کلاه بیرون می‌آید.
هست همواره با دلِ بیدار
در همه کار عاقل و هشیار
هوش مصنوعی: کسی که همیشه هوش و بیداری دلش را حفظ کند، در تمام کارها عاقل و آگاه است.
مال دنیا اگر ورا باشد
همه بر زایرانش بر پاشد
هوش مصنوعی: اگر مال دنیا به راستی در اختیار کسی باشد، باید در دسترس همه‌ی افرادی که به آن نیاز دارند قرار گیرد.
چیز را در دلش نماند محل
زان ورا نیست در زمانه بدل
هوش مصنوعی: چیزی که در دل کسی بماند، ارزش و جایگاهی ندارد؛ زیرا در این دنیا، هیچ چیز دائمی نیست و همه چیز بلا تغییر است.
گرچه رنگش گناه را ماند
به گه سیر ماه را ماند
هوش مصنوعی: اگرچه رنگش شباهت به گناه دارد، اما به مانند ماه در میانه شب به نور خود می‌تابد.
ساعتی با دلش چو رهبر شد
سایه‌بان زمانه جانور شد
هوش مصنوعی: مدتی با دلش به شیوه‌ای روشن و هدایت‌کننده روبه‌رو شد و در آن لحظه، زمان به شکلی دیگر و پرهیاهو نمایان گشت.
خیمهٔ عمر او هزار طناب
ماه خیمه‌ش برابر مهتاب
هوش مصنوعی: عمر او مانند خیمه‌ای است که با هزار طناب به مهتاب بسته شده است. این نشان دهنده‌ی استحکام و زیبایی عمر اوست که به نور و روشنی شبانگاهی متصل است.
تا ورا شاه شرق تمکین داد
ملک را صدهزار تزیین داد
هوش مصنوعی: تا آنجا که او (شاه شرق) فرمانبرداری کرد، ملک را صد هزار زینت و تزیین بخشید.
کار ملکت به کاردان فرمود
لاجرم رونق دول بفزود
هوش مصنوعی: حکومت به افراد باتجربه و کاردان سپرده شد و به همین دلیل، وضعیت کشور و رونق آن بهبود یافت.
چیست بهتر در این جهان جهان
مرد را کار و کار را مردان
هوش مصنوعی: بهتر از این در دنیا وجود ندارد که مردان به کار بپردازند و کار نیز به مردان تعلق داشته باشد.
این هم از بخت شاه مشرق بود
که بدو رونق عمل بفزود
هوش مصنوعی: این هم از سرنوشت خوش پادشاه مشرق بود که به او برکت و شکوه در کارها عطا کرده بود.
لاجرم عالمی برآسودند
به حیات و به مال بر سودند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که افرادی به خاطر زندگی و ثروت خود به فعالیت و تلاش می‌پردازند و در جستجوی منافع بیشتری هستند.
که کسی را گماشت شه به جهان
که نخواهد به هیچ خلق زیان
هوش مصنوعی: شه کسی را به جهانی منصوب کرده که به هیچ‌کس آسیب نرساند.
به قلم قسم کرد هفت اقلیم
هیچ ناکرده ظلم دانگی سیم
هوش مصنوعی: به قلم سوگند می‌خورم که در هفت سرزمین، هیچ ظلمی بر کسی نکردم و حق کسی را ضایع نکردم.
حاکم مملکت چنین باید
تا ز عدلش جهان برآساید
هوش مصنوعی: حاکم کشور باید به گونه‌ای باشد که با عدالت او، جهان در آرامش زندگی کند.
تا جهانست عمر خسرو باد
که مر او را چنین مثابت داد
هوش مصنوعی: تا وقتی که دنیا هست، عمر خسرو بادا، چون او را چنین مقام و جاودانی عطا کرده‌اند.
باد تا باد ملک را بازار
شاه از او او ز شاه برخوردار
هوش مصنوعی: تا زمانی که باد در حال وزیدن است، بازار شاه همچنان رونق دارد و همین باد باعث می‌شود که شاه از قدرت و ثروت برخوردار باشد.
باد تا باد شکل خط همه طول
به خدای و خدایگان مشغول
هوش مصنوعی: باد مانند خطی است که در تمامی طولش به خدا و خدایگان مشغول است.
شاه را باد عمر تا جاوید
خواجگانش چو ماه و چون خورشید
هوش مصنوعی: سلطان را دعای طول عمر کرده و خواص او را همچون ماه و خورشید درخشان و پرارج و مقام دانسته است.
صاحب عادل آن صفی وفی
صدر دیوان و خواجه مستوفی
هوش مصنوعی: صاحب عدالت کسی است که در پیشگاه مَحاکم و در برابر حکومت، با صداقت و درستکاری قرار دارد و همچون کارگزاران دلسوز و مطلع عمل می‌کند.
چشم بد دور ازین چنین دو وزیر
که ندارند در زمانه نظیر
هوش مصنوعی: چشم‌سختی از این دو وزیر دور باشد که در زمانه هیچ‌کس مانند آن‌ها نیست.