گنجور

بخش ۴۲ - اندر مدح صدرالامام تاج‌الوزراء ابی‌محمدبن الحسن‌بن منصور گوید

سرِ احرار سیّدالوزرا
که ورا برگزید بار خدا
در محل کفایت و امکان
صاحب صاحب ری و کرمان
راعی خاص و عام جمله عباد
صاحب صاحب ری و کرمان
راعی خاص و عام جمله عباد
صاحبی به ز صاحب عبّاد
نیست مانند او به هفت اقلیم
از صدور جهان حدیث و قدیم
بری از عیب و هرچه باشد عار
در وزارت بسان صاحب غار
پیشوای صدور در عالم
ملک را رای او چو خاتم جم
ملکت از وی مرفّه و نازان
هفت سیاره‌اش چو دم‌سازان
روزی جن و انس در کلکش
وحی مُنزل سرشته در سلکش
ظلم و عدل از اشارتش حیران
ظلم گریان و عدل ازو خندان
درو درگاه عقل و جان سر اوست
نردبان پایهٔ فلک در اوست
دیده از وی کمال خلق و ادب
عقلش اکفی‌الکفاة کرده لقب
خطبه کرده زمانه بر شرفش
آسمان دست بوس کرده کفش
دایه و مایهٔ خرد قلمش
قُبله و قبله جای جان قدمش
بر زمین آسمان امکانست
بر فلک سایه‌بان رضوانست
عقل مدح و خطاب وی گوید
عقل خود جز صواب کی گوید
آنکه حاتم اگر شود زنده
شود از جان و دل ورا بنده
فطنت و ذهن پای بر جایش
برده تا عرش رایت رایش
باشد اندر نظام هردو سرای
مرد صاحب حدیث و صاحب رای
اندر آن نیمه سنّت آرایست
وندر این نیمه ملک پیرایست
بوده صاحب حدیث بهر خدای
هست در شغل ملک صاحب رای
صاحب رای شه روّیت او
ناصح دین شه طویّت او
مرد کز بهر دین خرد را باخت
باخردتر ازو خرد نشناخت
عالمی عاملست در ره دین
کافی کاملست و با آیین
شد ترازوی دین وزارت او
زان بدو راست شد امارت او
در وزارت قویست بازوی او
زان سبب قلب خوان ترازوی او
هست در مجلس خداوندی
بی‌بدان را به نیک پیوندی
مرد دین را شریعت آموزد
شمع در پیش شمس نفروزد
خردی را که پیش حق یازد
آن خرد پیش شرع دربازد
گر زند در صلاح ملک نفس
نه ز خود کز خدای بیند بس
عالم از بهر بندگی کردن
از فلک طوق ساخت در گردن
پس از این دهر پر امارت را
نسخه زین در برد وزارت را
طینتش بر وفای دین مجبول
طیبتش در صفای دل مشغول
بخشش او به وعده و به سؤال
نه امل مال بل امل را مال
آفتاب آب آسمان تصویر
ماه دیدار و مشتری تأثیر
صورت و صیتش آشکار و نهان
چشمهٔ چشم چرخ و گوش جهان
دینش فارغ ز گوشمال زوال
جاهش ایمن ز چشم زخم کمال
خط ندانم سیاه‌تر یا موی
دل ندانم ظریف‌تر یا روی
چون دلت بود نافعی از تو
شاد شد جان شافعی از تو
زانکه در مذهبش قوی رایی
دست بر کار و پای بر جایی
در ره او خود از چو تو دلبند
هیچ زن برنخاست از فرزند
آز با جود او چو ممتلیان
پست همچون سبال جنبلیان
ظلم گریان ز عدل او شب و روز
که نشد بعد از آن به خود پیروز
آن وزیران که لاف عدل زدند
پیش عدلش به ظلم نامزدند
تا برانداخت ظلم را خانه
نیست در ملک غزنه ویرانه
ملک غزنین بهشت را ماند
تا درو خواجه کار می‌راند
ظالمان را ز مملکت برکند
فتنه در خاندان ظلم افکند
سال و مه در نظام دین کوشد
کفر و بدعت ز بیم بخروشد
در صلابت درین زمان عمریست
بنمای ای تن ار چنو دگریست
این مثابت بهرزه یافته نیست
وین به بالای غیر بافته نیست
در ورع همچو شبلی صوفی
در نکت بوحنیفهٔ کوفی
در حفاظ وفا یگانه شدست
اختیار همه زمانه شدست
عیش عالم بدو شده تازه
هنر او گذشت از اندازه
شهر یاری تنی شد او جانست
انس و جن مر ورا بفرمانست
روز و شب در صلاح کار جهان
سال و مه زو بود قرار جهان
قبلهٔ دانش است و جان شریف
کس چنو نیست بردبار و لطیف
در زمانه به خط چنو کس نیست
با خطش خط مقله جز خس نیست
خواجهٔ خواجگان هفت اقلیم
کرده سلطان جهان بدو تسلیم
پادشاهان ز وی کله یابند
بی‌رهان از لقاش ره یابند
همچو گردون همی کُله بخشد
عفو بستاند و گنه بخشد
از هنر تاج گشته بر وزرا
درِ او مأمن همه فضلا
تا که بنشست خواجه در بالش
بالش آمد ز نار در بالش
شهر غزنین چه کرده بود از داد
که ورا زین صفت وزیری داد
زین سپس اهل غزنی از غم و رنج
رسته گشت و نشست بر سرِ گنج
آن کز اندوه فقر می بگریست
غم فراموش کرد و شاد بزیست
چون خدا راه حکم بگشاید
حکمت خود به خلق بنماید
زین صفت پیشکار بنشاند
کار عالم به حکم او راند
شاه بهرامشاه و خواجه وزیر
برخی این چنین نکو تقدیر
شاه با عدل و خواجه با انصاف
نیست این امن و ایمنی ز گزاف
هرکجا عدل و امن روی نمود
خلق در رأفت و خوشی آسود
طن چه داری که اینچنین بنیاد
شاه بهرامشه بهرزه نهاد
چشم بد دور باد از این سلطان
که جهان را به عدل داد امان
خواجه را بر ممالکش بگماشت
که بدو دین و شرع سربفراشت
بر خلایق شده مبارک پی
خواجگان پیش وی شده لاشی
در محاسن به کار دو جهانی
چون محاسن سپید و نورانی
تا جهانست شادمانه زیاد
جان او جفت رنج و درد مباد
تا جهانست باد دلشادان
که جهانیست از وی آبادان
برکه بر جان و خاندانش باد
جان ما جمله در امانش باد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

سرِ احرار سیّدالوزرا
که ورا برگزید بار خدا
هوش مصنوعی: سرِ احرار، یعنی در راس شخصیت‌های آزادی‌خواه، تلاش یا اراده‌ای دارد که نیکوتر از باران خداوند است. به عبارتی، او به مقام و جایگاهی دست یافته که نشان از لطف و رحمت الهی دارد.
در محل کفایت و امکان
صاحب صاحب ری و کرمان
هوش مصنوعی: در مکانی که همه چیز به اندازه کافی وجود دارد و همه چیز ممکن است، صاحب‌نظران و بزرگانی از ری و کرمان حضور دارند.
راعی خاص و عام جمله عباد
صاحب صاحب ری و کرمان
هوش مصنوعی: نگهبان خاص و عام همه بندگان، صاحب ری و کرمان است.
راعی خاص و عام جمله عباد
صاحبی به ز صاحب عبّاد
هوش مصنوعی: در این بیت شاعر به نظر می‌رسد که به مقام و ویژگی‌های خاص یک رهبری اشاره دارد که هم در نزد عموم مردم و هم در محافل خاص با ارزش و محترم است. او همواره برتر از دیگران است و به همه انسان‌ها توجه دارد. به عبارت دیگر، این شخص دارای مقام و ویژگی‌هایی است که او را از سایرین متمایز می‌کند و در دل و جان افراد نفوذ دارد.
نیست مانند او به هفت اقلیم
از صدور جهان حدیث و قدیم
هوش مصنوعی: هیچ کس مانند او در تمام جهان، نداشت هیچ داستان و تاریخی از ابتدا تا ختم.
بری از عیب و هرچه باشد عار
در وزارت بسان صاحب غار
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که کسی که در مقام وزارت قرار دارد، نباید هیچ عیبی داشته باشد و هر نقصی در شخصیت او کار را برایش دشوار می‌کند، دقیقاً مثل کسی که در غاری قرار دارد و باید از هرگونه عیبی دوری کند. در واقع، بر عهده‌ی اوست که درک کند و خود را از هر عیب و نقصی خالی کند تا در وظیفه‌اش موفق باشد.
پیشوای صدور در عالم
ملک را رای او چو خاتم جم
هوش مصنوعی: پیشوای حاکمیت در جهان، قدرت و تدبیر او مانند انگشتری است که بر دست جم، اسطوره‌ای قدیمی، قرار دارد.
ملکت از وی مرفّه و نازان
هفت سیاره‌اش چو دم‌سازان
هوش مصنوعی: ملکت از او در آرامش و خوشی است، مانند هفت سیاره که به زیبایی در کنار هم می‌رقصند.
روزی جن و انس در کلکش
وحی مُنزل سرشته در سلکش
هوش مصنوعی: روزی روزگاری، جن و انسان در جایی گرد هم آمدند و وحی الهی که در میان آن‌ها نازل شده بود، در دل آن‌ها نمایان گشت.
ظلم و عدل از اشارتش حیران
ظلم گریان و عدل ازو خندان
هوش مصنوعی: ظلم و عدالت تحت تأثیر او به حالتی حیرت‌انگیز قرار گرفته‌اند؛ ظلم در حال گریه است و عدالت به خاطر او خوشحال و خندان است.
درو درگاه عقل و جان سر اوست
نردبان پایهٔ فلک در اوست
هوش مصنوعی: در عقل و وجود انسان، معانی و حکمت‌های عمیق نهفته است که می‌تواند به اوج و آسمان‌های بلند دست یابد. به‌عبارتی، در درون انسان، نیروهای قدرتمندی وجود دارد که او را به سمت فراسوی آسمان‌ها هدایت می‌کند.
دیده از وی کمال خلق و ادب
عقلش اکفی‌الکفاة کرده لقب
هوش مصنوعی: چشم من زیبایی‌های او و تربیت عالی‌اش را دیده است و عقلش به اندازه‌ای هوشمند است که او را لایق بهترین القاب می‌سازد.
خطبه کرده زمانه بر شرفش
آسمان دست بوس کرده کفش
هوش مصنوعی: زمانه خطبه‌ای را در پیش‌رو دارد و آسمان به احترام او به پاهایش سجده می‌کند.
دایه و مایهٔ خرد قلمش
قُبله و قبله جای جان قدمش
هوش مصنوعی: دایه و مایهٔ خرد، سرپرست و منبع دانش او است و قلمش به مانند قبله، مرکز توجه و هدف اوست، و هر گام او نشانه‌ای از وجود و حیاتش است.
بر زمین آسمان امکانست
بر فلک سایه‌بان رضوانست
هوش مصنوعی: زمین محل زندگی و زمینه‌ای برای ظهور امکانات است، در حالی که در آسمان، سایه‌بان زیبای بهشت (رضوان) قرار دارد.
عقل مدح و خطاب وی گوید
عقل خود جز صواب کی گوید
هوش مصنوعی: عقل در توصیف و صحبت کردن درباره او چیزی جز درست نمی‌گوید، پس عقل خود چه چیزی می‌تواند جز حقیقت بگوید؟
آنکه حاتم اگر شود زنده
شود از جان و دل ورا بنده
هوش مصنوعی: اگر حاتم طائی دوباره زنده شود، من از صمیم قلب و جانم برای او بنده و خدمتگزار خواهم بود.
فطنت و ذهن پای بر جایش
برده تا عرش رایت رایش
هوش مصنوعی: هوش و ذکاوت تو، تو را به اوج قله‌ها رسانده و قدرت تفکرت را به عرش افکار عالی‌ات سوق داده است.
باشد اندر نظام هردو سرای
مرد صاحب حدیث و صاحب رای
هوش مصنوعی: در هر دو دنیا، چه دنیای مادی و چه دنیای معنوی، مردانی وجود دارند که هم دانای سخن‌اند و هم صاحب نظر.
اندر آن نیمه سنّت آرایست
وندر این نیمه ملک پیرایست
هوش مصنوعی: در نیمه‌ای از زندگی، آراسته به سنّت است و در نیمه دیگر، مانند ملکی تزئین شده است.
بوده صاحب حدیث بهر خدای
هست در شغل ملک صاحب رای
هوش مصنوعی: در عالم وجود، کسی وجود دارد که برای خداوند کار می‌کند و کسی که در زمینه امور حکومتی و مدیریت تصمیم‌گیری توانایی دارد.
صاحب رای شه روّیت او
ناصح دین شه طویّت او
هوش مصنوعی: این شعر به اهمیت دینی و اخلاقی یک رهبر اشاره دارد. شاعر بر این باور است که کسی که هدایتگر جامعه است، باید در راه نصیحت و راهنمایی دین و اصول اخلاقی پایبند باشد. او باید با ویژگی‌هایی چون صداقت و صلاحیت، دیگران را به سمت خوبی‌ها رهنمون کند.
مرد کز بهر دین خرد را باخت
باخردتر ازو خرد نشناخت
هوش مصنوعی: مردی که به خاطر دین خود عقل و خردش را از دست داد، نمی‌دانست که کسی که از او باهوش‌تر است، خود اوست.
عالمی عاملست در ره دین
کافی کاملست و با آیین
هوش مصنوعی: انسانی که به دانش و عمل در مسیر دین پرداخته است، به حد کافی و کامل است و به اصول و آداب دینی پایبند می‌باشد.
شد ترازوی دین وزارت او
زان بدو راست شد امارت او
هوش مصنوعی: پس از ورود او به عرصه وزارت، ترازوی دین به درستی برقرار شد و به دنبال آن مقام امارت او نیز به حق رسید.
در وزارت قویست بازوی او
زان سبب قلب خوان ترازوی او
هوش مصنوعی: دست او در امور وزارت بسیار نیرومند است و به همین دلیل، قلب او به مانند ترازویی به درستی و دقت عمل می‌کند.
هست در مجلس خداوندی
بی‌بدان را به نیک پیوندی
هوش مصنوعی: در محفل خداوند، افرادی که بدون نقص و عیب هستند، ارتباط و پیوندی نیکو دارند.
مرد دین را شریعت آموزد
شمع در پیش شمس نفروزد
هوش مصنوعی: مرد دین با یادگیری اصول و قوانین دین، آگاه و هدایت می‌شود، مانند شعله‌ای که در برابر نور خورشید نمی‌تواند درخشش خود را نشان دهد.
خردی را که پیش حق یازد
آن خرد پیش شرع دربازد
هوش مصنوعی: خردی که در مقابل حق تفسیر و تحلیل می‌شود، در برابر قوانین و مقررات شرع بازگو می‌شود. به عبارت دیگر، عقل و دانش انسانی وقتی با حقیقت و واقعیت الهی مواجه می‌شود، در مقایسه با دستورات شرعی، محدودیت‌هایی پیدا می‌کند.
گر زند در صلاح ملک نفس
نه ز خود کز خدای بیند بس
هوش مصنوعی: اگر نفس انسان در اصلاح ملک خود تلاش کند، به این دلیل نیست که از خود اوست، بلکه به خاطر این است که از خداوند نشأت می‌گیرد و خداوند بسیار را خواهد دید.
عالم از بهر بندگی کردن
از فلک طوق ساخت در گردن
هوش مصنوعی: جهان برای خدمت به خداوند به مانند گردن بندهای آسمانی ساخته شده است.
پس از این دهر پر امارت را
نسخه زین در برد وزارت را
هوش مصنوعی: بعد از این زندگی پر از قدرت و ثروت، نسخه‌ای از این وضعیت به دست وزارت خواهد رسید.
طینتش بر وفای دین مجبول
طیبتش در صفای دل مشغول
هوش مصنوعی: طیبت او باعث می‌شود که در وفاداری به دین ثابت‌قدم باشد و دلش همواره در serenity و پاکی قرار دارد.
بخشش او به وعده و به سؤال
نه امل مال بل امل را مال
هوش مصنوعی: بخشش او به وعده و درخواست نیست، بلکه امیدی است که به خواسته‌ها مربوط می‌شود و این امید، خود ارزشمند است.
آفتاب آب آسمان تصویر
ماه دیدار و مشتری تأثیر
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به زیبایی‌های طبیعی و تأثیر آن‌ها بر همدیگر اشاره می‌کند. نور آفتاب، آب آسمان و تصویر ماه به هم ارتباط دارند و نشان‌دهنده‌ی تأثیر و زیبایی در زندگی و طبیعت هستند.
صورت و صیتش آشکار و نهان
چشمهٔ چشم چرخ و گوش جهان
هوش مصنوعی: ظاهر و آوازه‌اش هم در دید و هم در پنهان، همچون چشمه‌ای است که در عرصه‌ی زندگی و دنیا جاری است.
دینش فارغ ز گوشمال زوال
جاهش ایمن ز چشم زخم کمال
هوش مصنوعی: دین او از تنبیه و آسیب‌های ناپایداری آزاد است و از نگاه‌های حسرت‌بار به کمالش مصون و در امان است.
خط ندانم سیاه‌تر یا موی
دل ندانم ظریف‌تر یا روی
هوش مصنوعی: نمی‌دانم کدام یک از این دو بیشتر جلب توجه می‌کند: خطی که به صورت زیبا کشیده شده یا موی دل، و نمی‌دانم کابرد کدام یک از این دو زیبایی بیشتری دارد: چهره‌ای دلربا.
چون دلت بود نافعی از تو
شاد شد جان شافعی از تو
هوش مصنوعی: وقتی دل تو پر از شادی و منفعت باشد، روح شافعی هم از تو خوشحال می‌شود.
زانکه در مذهبش قوی رایی
دست بر کار و پای بر جایی
هوش مصنوعی: چون در دینش اعتقاد محکمی دارد، همیشه در کارها فعال و ثابت‌قدم است.
در ره او خود از چو تو دلبند
هیچ زن برنخاست از فرزند
هوش مصنوعی: در مسیر عشق او، هیچ کس به خاطر دل‌بستگی‌اش به تو، از فرزند خود دست نمی‌کشد.
آز با جود او چو ممتلیان
پست همچون سبال جنبلیان
هوش مصنوعی: آزمایش و سختی‌ها به خاطر بخشش او مانند گنج‌های پنهان در دل جنگل است.
ظلم گریان ز عدل او شب و روز
که نشد بعد از آن به خود پیروز
هوش مصنوعی: ستمگران به خاطر عدل خدا همواره در حال گریه و افسوس هستند، زیرا پس از آن هرگز بر خود پیروز نخواهند شد.
آن وزیران که لاف عدل زدند
پیش عدلش به ظلم نامزدند
هوش مصنوعی: آن وزیرانی که برای عدالت دروغ گفتند، در مقابل عدالت خداوند به ظلم و ستم معروف شدند.
تا برانداخت ظلم را خانه
نیست در ملک غزنه ویرانه
هوش مصنوعی: تا زمانی که ظلم و ستم وجود دارد، در کشور غزنه جایی برای آرامش و سعادت نخواهد بود.
ملک غزنین بهشت را ماند
تا درو خواجه کار می‌راند
هوش مصنوعی: سلطنت غزنین به بهشت شباهت داشت، زیرا در آنجا خواجه (پادشاه) همه امور را هدایت می‌کرد.
ظالمان را ز مملکت برکند
فتنه در خاندان ظلم افکند
هوش مصنوعی: فتنه‌ای در میان خانواده‌های ستمکار به وجود آمد که باعث شد ظالمان از سرزمین خود ریشه‌کن شوند.
سال و مه در نظام دین کوشد
کفر و بدعت ز بیم بخروشد
هوش مصنوعی: در سال و ماه، نظام دین تلاش می‌کند که با ترس از کفر و بدعت، آن‌ها را از بین ببرد.
در صلابت درین زمان عمریست
بنمای ای تن ار چنو دگریست
هوش مصنوعی: در این دوران سخت و محکم، سال‌هاست که از تو خواسته‌ام، ای بدن، اگر مانند دیگری هستی خودت را نشان بده.
این مثابت بهرزه یافته نیست
وین به بالای غیر بافته نیست
هوش مصنوعی: این مطلب به طور تصادفی و بی‌دلیل شکل نگرفته و به چیزی غیرمعمول ارتباط ندارد.
در ورع همچو شبلی صوفی
در نکت بوحنیفهٔ کوفی
هوش مصنوعی: شخصی با پرهیزگاری و تقوا همچون شبلی، صوفی معروف، در دقت و توجه به نکات ریز و ظریف مانند امام ابوحنیفه، فقیه بزرگ کوفی است.
در حفاظ وفا یگانه شدست
اختیار همه زمانه شدست
هوش مصنوعی: در پرتو وفا، اختیار و انتخاب به دست یکی شده و تمامی زمان‌ها را در بر گرفته است.
عیش عالم بدو شده تازه
هنر او گذشت از اندازه
هوش مصنوعی: زندگی دانشمندان با هنر او نو شده و مهارت‌هایش فراتر از حد انتظار رفته است.
شهر یاری تنی شد او جانست
انس و جن مر ورا بفرمانست
هوش مصنوعی: شهر یاری به یک بدن تبدیل شده است و او جان و روحی است برای انس و جن. برای او، همه چیز تحت فرمان است.
روز و شب در صلاح کار جهان
سال و مه زو بود قرار جهان
هوش مصنوعی: روز و شب برای بهبود و ساماندهی امور دنیا وجود دارند و سال و ماه نیز به عنوان زمان‌های مهم برای برپا داشتن نظم در جهان محسوب می‌شوند.
قبلهٔ دانش است و جان شریف
کس چنو نیست بردبار و لطیف
هوش مصنوعی: شخصی که دارای علم و روح بزرگ است، مانند قبله‌ای برای دانایی دیگران است و هیچ‌کس به اندازه او صبور و لطیف نیست.
در زمانه به خط چنو کس نیست
با خطش خط مقله جز خس نیست
هوش مصنوعی: در این زمان، هیچکس مانند این فرد نیست و نوشته‌اش از همه بهتر است، جز او کسی ارزش و مقام خاصی ندارد.
خواجهٔ خواجگان هفت اقلیم
کرده سلطان جهان بدو تسلیم
هوش مصنوعی: سلطان دنیا، که بر تمامی سرزمین‌ها حاکم است، به خواجگان خود تسلیم شده و آنها را برتر از همه می‌داند.
پادشاهان ز وی کله یابند
بی‌رهان از لقاش ره یابند
هوش مصنوعی: پادشاهان از او تاج و جلال خود را می‌گیرند و بدون اینکه به هیچ کس وابسته باشند، راه خود را پیدا می‌کنند.
همچو گردون همی کُله بخشد
عفو بستاند و گنه بخشد
هوش مصنوعی: مانند آسمان که عفو را می‌پذیرد و گناهان را می‌بخشاید، ما نیز باید بخشش را در نظر داشته باشیم.
از هنر تاج گشته بر وزرا
درِ او مأمن همه فضلا
هوش مصنوعی: از هنر، پیشوای وزرا مثل تاجی بر سر آنهاست و درب او مکانی امن برای همه فرهیختگان است.
تا که بنشست خواجه در بالش
بالش آمد ز نار در بالش
هوش مصنوعی: زمانی که صاحب‌منصبی بر روی بالش نشست، بالش از شدت ناراحتی و خشم به آتش درآمد.
شهر غزنین چه کرده بود از داد
که ورا زین صفت وزیری داد
هوش مصنوعی: شهر غزنین به خاطر justice و انصافش، مورد توجه و احترام قرار گرفته و به همین خاطر، فردی با ویژگی‌های برجسته به عنوان وزیر آن انتخاب شده است.
زین سپس اهل غزنی از غم و رنج
رسته گشت و نشست بر سرِ گنج
هوش مصنوعی: پس از آن، مردم غزنی از درد و رنج آزاد شدند و بر ثروت و منابع خود نشستند.
آن کز اندوه فقر می بگریست
غم فراموش کرد و شاد بزیست
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر فقر و تنگدستی می‌گریست، غم خود را فراموش کرد و با شادی زندگی کرد.
چون خدا راه حکم بگشاید
حکمت خود به خلق بنماید
هوش مصنوعی: زمانی که خداوند تصمیم می‌گیرد حکمی صادر کند، حکمتش را به مردم نشان می‌دهد.
زین صفت پیشکار بنشاند
کار عالم به حکم او راند
هوش مصنوعی: به خاطر این ویژگی، خدمتگزار به انجام کارهای جهان پرداخته و همه چیز را بر اساس دستور او مدیریت می‌کند.
شاه بهرامشاه و خواجه وزیر
برخی این چنین نکو تقدیر
هوش مصنوعی: بهرامشاه، پادشاه بزرگ، و وزیرش، خواجه، به گونه‌ای نیکو و نیکوکارانه مقدر شده بودند.
شاه با عدل و خواجه با انصاف
نیست این امن و ایمنی ز گزاف
هوش مصنوعی: سلطان با عدالت و خدمتگزار با انصاف نیستند، بنابراین این امنیت و آرامش که به نظر می‌رسد، از روی بی‌مبالاتی و ظاهرگرایی است.
هرکجا عدل و امن روی نمود
خلق در رأفت و خوشی آسود
هوش مصنوعی: هر جا که عدالت و امنیت برقرار باشد، مردم در آرامش و خوشحالی زندگی می‌کنند.
طن چه داری که اینچنین بنیاد
شاه بهرامشه بهرزه نهاد
هوش مصنوعی: چه چیزی در دست داری که اینگونه شاه بهرام را به بازی گرفته و پایه‌های قدرتش را متزلزل کرده‌ای؟
چشم بد دور باد از این سلطان
که جهان را به عدل داد امان
هوش مصنوعی: خداوند نگهدار باشد از این پادشاهی که به دنیای مردم امنیت و آرامش بخشیده است.
خواجه را بر ممالکش بگماشت
که بدو دین و شرع سربفراشت
هوش مصنوعی: خواجه را به فرمانروایی سرزمین‌هایش منصوب کردند تا در آنجا به برقراری دین و قوانین شرعی بپردازد.
بر خلایق شده مبارک پی
خواجگان پیش وی شده لاشی
هوش مصنوعی: خداوند برای مردم خیر و برکت فرستاده و مقام خواجگان را بالا برده است. آنها در پیشگاه خداوند قابل احترام و مورد توجه قرار گرفته‌اند.
در محاسن به کار دو جهانی
چون محاسن سپید و نورانی
هوش مصنوعی: در زیبایی‌ها و ویژگی‌های خوب، دو جهان وجود دارد که مانند موهای سپید و درخشان هستند.
تا جهانست شادمانه زیاد
جان او جفت رنج و درد مباد
هوش مصنوعی: تا وقتی که زندگی باقی است، با شادمانی بگذران، و امیدوار باش که جان تو از درد و رنج دور باشد.
تا جهانست باد دلشادان
که جهانیست از وی آبادان
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیا وجود دارد، دل‌های شاد نیز وجود دارند، زیرا این شادی و خوشی، جهان را آباد و پر رونق می‌سازد.
برکه بر جان و خاندانش باد
جان ما جمله در امانش باد
هوش مصنوعی: برکه بر روح و خانواده‌اش باد، امیدوارم که جان ما همگی در امان باشد.