بخش ۳۵ - در سیاست پادشاه
ملک چون بوستان نخندد خوش
تا نگرید سنان چون آتش
بکن از خون دشمن آلوده
تیغهای نیام فرسوده
حلهٔ لعل پوش ناچخ را
هیزمافزای صحن دوزخ را
کین دیرینه در دل آر تمام
کان قوی باعثیست بر اقدام
دین نگوید که تیغ بر دون زن
گردن گردنان گردون زن
دلشان جز نیام تیغ مدار
این شرف ز آسمان دریغ مدار
زانکه از روی لاف روز مصاف
نتوان کرد پشت کاف چو قاف
روز هیجا که صلح جنگ شود
نام بد دل ز بیم ننگ شود
مرد رُمح و عمود و تیر و سنان
زود پیدا شود ز مرد سه نان
دشمنان را به زیر پای درآر
گردن سرکشان به دار برآر
باز دل چون دو بال باز کند
تیغ کوتاه را دراز کند
سیرت احمدی و طبع گریغ
صورت یوسفی و آینه میغ
خصم دین را به تیغ بر در پوست
که دو سر در یکی کُله نه نکوست
سر که باشد سزای خاره و خشت
سوی بالش بری نباشد زشت
تنگ باشد یکی جهان و دو شاه
تنگ باشد یکی سپهر و دو ماه
خوشهٔ ملک پخته شد خَو کن
جامهٔ تخت کهنه شد نَو کن
جدّ تو کو به هند هر باری
بت صورت شکست بسیاری
تو به جد همچو جدّ میان در بند
بت معنی شکن کنون یک چند
بت صورت اگر ممات دلست
بت معنی به سومنات دلست
دل مؤمن چو کعبه دان بدرست
زمزم و رکن او مبارک و چُست
لیک حرص و غرور و شهوت و کین
حسد و بغض و آنچه هست چنین
هر یکی آفت از درون نهاد
هست یک بت به صورت و بنیاد
ای شهنشاه عادل غازی
تیغ در نه چو احمد تازی
کعبه را از بتان مطهّر کن
شمع توحید را منوّر کن
قصد هندوستان کافر کن
گل این بام و بوم ششدر کن
چکنی پنج روزه در غم و یاس
لذّت چار طبع و پنج حواس
مر ترا بنده عنصرست و فلک
شش و پنج و چهار و سه دو و یک
شش جهت را به عالم تجرید
یک جهت کن چو عالم توحید
پنج حس را به قدر و رای بلند
از سوی چهار طبع در دربند
سه قوی را مده غذای سرشت
قوتشان ده ز باغ هشت بهشت
دو جهان را به زیر حکم در آر
یک خرد را به مصطفی بسپار
بخش ۳۴ - در عدل نمودن و ظلم کردن: دولت اکنون ز امن و عدل جداستبخش ۳۶ - در حکم راندن پادشاه: پایهٔ قدر آن جهانی جوی
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ملک چون بوستان نخندد خوش
تا نگرید سنان چون آتش
هوش مصنوعی: ملک مانند باغی شاداب است که بدون باریده نشدن باران، نمیتواند خوشحال باشد. پس از آنکه باران نبارد، نیز مانند آتش درونش میسوزد.
بکن از خون دشمن آلوده
تیغهای نیام فرسوده
هوش مصنوعی: تیغهای فرسوده و کهنهات را به خون دشمن آغشته کن.
حلهٔ لعل پوش ناچخ را
هیزمافزای صحن دوزخ را
هوش مصنوعی: دختری که لباسهای قرمز به تن دارد، برای آتشافروزی در جهنم مناسب است.
کین دیرینه در دل آر تمام
کان قوی باعثیست بر اقدام
هوش مصنوعی: عشق و محبت قدیمی را در دل خود حفظ کن، زیرا این احساس قوی تو را به انجام کارهای بزرگ وادار میکند.
دین نگوید که تیغ بر دون زن
گردن گردنان گردون زن
هوش مصنوعی: دین نمیگوید که با شمشیر بر بیخودان ضربه بزن و گردن بزرگان آسمان را بزن.
دلشان جز نیام تیغ مدار
این شرف ز آسمان دریغ مدار
هوش مصنوعی: دلهایشان همچون نیام شمشیر است، پس این افتخار را از آسمان دریغ نکن.
زانکه از روی لاف روز مصاف
نتوان کرد پشت کاف چو قاف
هوش مصنوعی: چون در روز جنگ نمیتوان به بهانهجویی و نمایش ظاهری اتکا کرد، باید از پشتوانهی واقعی خود، یعنی تواناییها و استعدادها استفاده کرد.
روز هیجا که صلح جنگ شود
نام بد دل ز بیم ننگ شود
هوش مصنوعی: در روزی که صلح تبدیل به جنگ میشود، افراد ناشایست به خاطر ترس از رسوایی، به فکر نیکویی میافتند.
مرد رُمح و عمود و تیر و سنان
زود پیدا شود ز مرد سه نان
هوش مصنوعی: مردی که با سلاح و ابزار جنگی آشنا باشد و به میدان بیاید، به سرعت خود را نشان میدهد؛ اما مردی که به چیزی جز تأمین نیازهای اصلیاش فکر نمیکند، دیرتر و به سختی شناخته میشود.
دشمنان را به زیر پای درآر
گردن سرکشان به دار برآر
هوش مصنوعی: دشمنان را به ذلت و شکست بکشید و گردن گردنکشان را در معرض مجازات قرار دهید.
باز دل چون دو بال باز کند
تیغ کوتاه را دراز کند
هوش مصنوعی: دل دوباره مانند پرندهای آزاد میشود و احساساتش را بهگونهای نشان میدهد که مشکلات و چالشها کمتر به نظر میرسند.
سیرت احمدی و طبع گریغ
صورت یوسفی و آینه میغ
هوش مصنوعی: سیرت و شخصیت پیامبر احمد (ص) را با صفات نیک و اخلاقی او وصف میکند، در حالی که زیبایی او را با زیبایی حضرت یوسف (ع) مقایسه میکند و به این معناست که چهرهاش نیز مانند آینه، نمایانگر زیبایی و نور است.
خصم دین را به تیغ بر در پوست
که دو سر در یکی کُله نه نکوست
هوش مصنوعی: در نبرد با دشمنان دین، باید به صورت جدی و قاطع اقدام کرد؛ زیرا در این جنگ، دو طرف در برابر هم قرار دارند و نباید از حق و حقیقت غافل شد.
سر که باشد سزای خاره و خشت
سوی بالش بری نباشد زشت
هوش مصنوعی: اگر سر بر بالشتی بگذاری و بخوابی، نیازی نیست که به نگرانی یا دردسر فکر کنی، زیرا آنجا جایی است برای آرامش و امنیت.
تنگ باشد یکی جهان و دو شاه
تنگ باشد یکی سپهر و دو ماه
هوش مصنوعی: دنیای هر فردی با حضور دو پادشاه تنگ و محدود خواهد شد؛ مانند اینکه آسمان هم با وجود دو ماه، فضای کافی نخواهد داشت.
خوشهٔ ملک پخته شد خَو کن
جامهٔ تخت کهنه شد نَو کن
هوش مصنوعی: زمان گذشت و حالا وقت آن است که تغییراتی ایجاد کنیم. لباسهای قدیمی را کنار بگذار و به نوآوری و تازگی فکر کن.
جدّ تو کو به هند هر باری
بت صورت شکست بسیاری
هوش مصنوعی: جد تو که هر بار به هند میرفت، به دلیل زیباییهای فراوان بتهای آنجا دچار شگفتی میشد و تحت تأثیر قرار میگرفت.
تو به جد همچو جدّ میان در بند
بت معنی شکن کنون یک چند
هوش مصنوعی: تو مانند جدّ خود در میان مشکلات، به شکستن بتهای false و نادرست بپرداز و اکنون لحظهای وقت بگذار.
بت صورت اگر ممات دلست
بت معنی به سومنات دلست
هوش مصنوعی: اگر بت، نمایی از مرگ دل باشد، بت واقعی که معنا دارد در دل و روح آن زیبایی نهفته است.
دل مؤمن چو کعبه دان بدرست
زمزم و رکن او مبارک و چُست
هوش مصنوعی: دل مؤمن همانند کعبه است که مقدس و ارزشمند است. همچون زمزم و رکن، ویژگیهایی دارد که آن را خوشایند و پر برکت میسازد.
لیک حرص و غرور و شهوت و کین
حسد و بغض و آنچه هست چنین
هوش مصنوعی: اما حرص و خودخواهی، و شهوت و کینه، حسد و دشمنی، و هر آنچه که شبیه اینهاست، وجود دارد.
هر یکی آفت از درون نهاد
هست یک بت به صورت و بنیاد
هوش مصنوعی: هر فردی یک مشکل یا آسیب در درون خود دارد که به شکل و ظاهرش جلوه میکند.
ای شهنشاه عادل غازی
تیغ در نه چو احمد تازی
هوش مصنوعی: ای پادشاه عادل و شجاع، مانند احمد و در مقابل دشمنان، تیغ خود را به میان آور!
کعبه را از بتان مطهّر کن
شمع توحید را منوّر کن
هوش مصنوعی: کعبه را از وجود بتها پاک کن و نور توحید را در آن بتابان.
قصد هندوستان کافر کن
گل این بام و بوم ششدر کن
هوش مصنوعی: هدفی که به سوی هند داری، بیاعتنایی کن به این گل و بوته، و آن را با رنگ و بوی شادابتری زینت بده.
چکنی پنج روزه در غم و یاس
لذّت چار طبع و پنج حواس
هوش مصنوعی: پنج روز را در اندوه و ناامیدی سپری میکنی، اما همزمان از لذتهایی که به چهار ویژگی طبیعی وجود و پنج حس انسان مربوط میشود، بهرهمند میشوی.
مر ترا بنده عنصرست و فلک
شش و پنج و چهار و سه دو و یک
هوش مصنوعی: تو، ای انسان، به عنصر زمین وابستهای و به نظام کیهانی که شامل شش، پنج، چهار، سه، دو و یک است، و این نشاندهنده ترتیب و هماهنگی در دنیای طبیعی میباشد.
شش جهت را به عالم تجرید
یک جهت کن چو عالم توحید
هوش مصنوعی: جهتهای ششگانه را در عالم تجرد، به یک جهت تبدیل کن، مانند عالم توحید.
پنج حس را به قدر و رای بلند
از سوی چهار طبع در دربند
هوش مصنوعی: پنج حس انسان به اندازهای که عقل و درک بالایی دارند، تحت تاثیر چهار طبع قرار دارند و به نوعی در کنترل آنها هستند.
سه قوی را مده غذای سرشت
قوتشان ده ز باغ هشت بهشت
هوش مصنوعی: به جای این که سه قوی را از غذای معمولی تغذیه کنی، به آنها از نعمتهای بهشت بده تا قوت و توانایی واقعی خود را به دست آورند.
دو جهان را به زیر حکم در آر
یک خرد را به مصطفی بسپار
هوش مصنوعی: دو جهان را تحت فرمان خود درآور و یک خرد را به دست مصطفی بسپار.