بخش ۳۴ - در عدل نمودن و ظلم کردن
دولت اکنون ز امن و عدل جداست
هرکه ظالمتراست ملک او راست
گر همی ملک جاودان خواهی
زیر فرمان خود جهان خواهی
باش چون آفتاب ناغمّاز
به زبان کوته و به تیغ دراز
عشرت آمد که میگزین مگزین
ظفر آمد که بر نشین منشین
از مخالف بشوی در یک دم
هم به خون مخالفان عالم
چون عُمر نفس را به کار درآر
چون علی حرص را به دار برآر
نفس با حرص هردو دشمن دان
خویشتن را ز ننگشان برهان
حرص را شربت هلاهل ده
نفس را همچو مرده در گل نه
عدل را تازه بیخ کن برگاه
ظلم را چار میخ کن در چاه
سیرت عدل صورت هنرست
صورت بخل گزدم جگرست
سیرت ظلم شه بتر ز کنشت
صورت عدل شاه به ز بهشت
شرع خشکست اشک میغش ده
کفر تشنه است آب تیغش ده
تیغ مردان چو دست زن نبود
مملکت را روان و تن نبود
ظلم صفرای ملک و دین آمد
رای و تیغش سکنگبین آمد
دین و دولت بدین دو گردد چیر
خواجه را رای و شاه را شمشیر
ملک را گرچه عقل چون سازوست
ملک بی تیغ تیغ بیبازوست
چکشی تیغ بهر مشتی خس
باد رعب تو تیغ ایشان بس
بشکن از گرز گردن گردون
چون بقم کن ز سهم در جان خون
شاه چون آفتاب و میغ بود
حرز و تعویذ رُمح و تیغ بود
حرز و تعویذ و سایهٔ خانه
بابت کودک است و دیوانه
بخش ۳۳ - حکایت در آنکه پادشاه را دل در هوا نباید بستن: یافت شاهی کنیزکی دلکشبخش ۳۵ - در سیاست پادشاه: ملک چون بوستان نخندد خوش
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دولت اکنون ز امن و عدل جداست
هرکه ظالمتراست ملک او راست
هوش مصنوعی: دولت و حکومت در حال حاضر از امنیت و عدالت دور است. هر کسی که ستمگرتر باشد، سلطنت و قدرت بیشتری دارد.
گر همی ملک جاودان خواهی
زیر فرمان خود جهان خواهی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که حکمرانی جاویدان بر زمین داشته باشی، باید بر خودت تسلط داشته باشی.
باش چون آفتاب ناغمّاز
به زبان کوته و به تیغ دراز
هوش مصنوعی: همچون آفتاب باش که بدون حاشیه و با صداقت سخن میگوید، اما در مواقع لازم، به شدت و با قدرت عمل کن.
عشرت آمد که میگزین مگزین
ظفر آمد که بر نشین منشین
هوش مصنوعی: زمان خوشی و لذت به سراغت آمده است، آن را انتخاب کن. اما زمانی که پیروزی و موفقیت پیش روی تو است، آن را نادیده نگیری.
از مخالف بشوی در یک دم
هم به خون مخالفان عالم
هوش مصنوعی: از دشمنان دور شو، حتی اگر یک لحظه هم باشد، به خون آنانی که با تو مخالفاند.
چون عُمر نفس را به کار درآر
چون علی حرص را به دار برآر
هوش مصنوعی: زندگیات را بهخوبی و با تلاش بگذران و مانند علی، از طمع و حرص دوری کن.
نفس با حرص هردو دشمن دان
خویشتن را ز ننگشان برهان
هوش مصنوعی: نفس و حرص را دشمن خود بدان و سعی کن خود را از شر آنها نجات دهی.
حرص را شربت هلاهل ده
نفس را همچو مرده در گل نه
هوش مصنوعی: شخصی که به حرص و طمع دچار میشود، باید به او تلخی و سختیهای زندگی را بچشاند تا در نهایت به آرامش و زندگی بهتر برسد. در واقع، حرص و طمع مانند یک دمنوش مضر است که انسان را به ناتوانی و رکود میکشاند، انگار که روح انسان در دنیای مادی در گل مانده و قادر به حرکت نیست.
عدل را تازه بیخ کن برگاه
ظلم را چار میخ کن در چاه
هوش مصنوعی: عدالت را برپا کن و ظلم را محکم کن، مانند چهار میخی که در چاه زده میشود.
سیرت عدل صورت هنرست
صورت بخل گزدم جگرست
هوش مصنوعی: پایه و ریشه هنر و زیبایی در داشتن فردی با سیرت عادلانه است، در حالی که بخشی از روح و زندگی کسی که بخیل است دچار آسیب و مشکل میشود.
سیرت ظلم شه بتر ز کنشت
صورت عدل شاه به ز بهشت
هوش مصنوعی: سیره و اخلاق ظالمی که در او ظلم و ستم وجود دارد، از ظاهری آراسته و عادلانه که در ظاهر یک شاه وجود دارد، بدتر است. حتی اگر سلطنت او به زیبایی بهشت هم باشد، باز هم این سیره ناپسند او را زشتتر میکند.
شرع خشکست اشک میغش ده
کفر تشنه است آب تیغش ده
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به تفاوت بین قوانین خشک و سخت و نیاز واقعی انسانها اشاره میکند. او میگوید که قوانین بدون احساسات و درک عمیق از نیازهای انسان حیات را به سختی میگذرانند. در دنیای واقعی، انسانها به چیزهایی عمیقتر و معناییتر از صرفاً قوانین نیازمندند؛ مانند محبت و دوستی. در نتیجه، او از خدا میخواهد که به او احساسات و آگاهی بیشتری بدهد تا بتواند به دیگران کمک کند و تشنگی واقعی روح را سیراب کند.
تیغ مردان چو دست زن نبود
مملکت را روان و تن نبود
هوش مصنوعی: اگر دستان مردان به مانند دستان زنان باشد، کشور نه پویایی خواهد داشت و نه جانی.
ظلم صفرای ملک و دین آمد
رای و تیغش سکنگبین آمد
هوش مصنوعی: ستم و بیداد دولت و مذهب به همراه نظری سرسخت و خشن ظاهر شده است.
دین و دولت بدین دو گردد چیر
خواجه را رای و شاه را شمشیر
هوش مصنوعی: با قدرت معقول و تدبیر خواجه و همچنین با قدرت سلاح و سلطه پادشاه، دین و حکومت به دو بخش تقسیم میشود.
ملک را گرچه عقل چون سازوست
ملک بی تیغ تیغ بیبازوست
هوش مصنوعی: هرچند که عقل و تدبیر در اختیار پادشاه است، اما بدون قدرت و نیروی عملی، هیچ کارایی ندارد.
چکشی تیغ بهر مشتی خس
باد رعب تو تیغ ایشان بس
هوش مصنوعی: تیغ چکشی در دست تو، تنها یک مشت خس را به رعب میاندازد و تیغ آنها برای تو کافی نیست.
بشکن از گرز گردن گردون
چون بقم کن ز سهم در جان خون
هوش مصنوعی: از چوبین گرزی که بر گردن آسمان کوبیده میشود، بBreak کن و در کنش خود، همچون شمعی که در مقابل آتش میماند، زندگی را با تمام وجود از آن خود کن.
شاه چون آفتاب و میغ بود
حرز و تعویذ رُمح و تیغ بود
هوش مصنوعی: شاه همانند آفتاب است و ابر، محافظ و نگهبان اوست، همچنین نیز در دستش نیز سلاحهایی چون نیزه و شمشیر وجود دارد.
حرز و تعویذ و سایهٔ خانه
بابت کودک است و دیوانه
هوش مصنوعی: محافظت و دعاها و سایهٔ خانه برای امنیت و آرامش کودک و افراد ناتوان است.