گنجور

بخش ۲۱ - حکایت در عفو پادشاه

آن شنیدی که گفت نوشروان
مطبخی را به وقت خوردن نان
چون برو ریخت قطره‌ای خوردی
گفت هیهات خون خود خوردی
زین گنه مر ترا بخواهم کشت
تابم از خشم می‌رود در پشت
مطبخی چون شنید این گفتار
شد خلیده روان و رفت از کار
در زمان ریخت چون همه مردان
کاسه اندر کنار نوشروان
گفت عذر تو از گنه بگذشت
زخم شمشیر بینی و سر و تشت
ای سیه روی این چه اسپیدیست
گفت ای شاه وقت نومیدیست
گنهم خُرد بود ز اوّل حال
کشتن از بهر آن چو بود محال
بر گناهم گناه بفزودم
بر تن و جان خود نبخشودم
تا نپیچند خلق بر انگشت
که یکی را برای هیچ بکشت
تو نکو نام زی که من مُردم
بدی از نام تو برون بُردم
گفت خسرو که نیست کردارت
در خور نکته‌های گفتارت
زشت کاری و خوب گفتاری
از تو آموخت چرخ پنداری
فعل تو من به گفت تو دادم
شاد زی تو که من ز تو شادم
داد خلعت به ساعتش بنواخت
زانکه معنی این سخن بشناخت
خوش سخن باش تا امان یابی
وقت کشتن خلاص جان یابی
اوّل آن به که مستمع طلبی
که ندانند هندوان عربی
سخن از مستمع نکو گردد
کهنه از روزگار نو گردد
هرکه در بصره هندوی گوید
چهره از خون دل همی شوید
ای شهنشاه عالم عادل
جان دشمن بکش ز اکحل دل
بکن از تیغ هندی ای خسرو
ملکت کهنه را چو گلشن نو

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدی که گفت نوشروان
مطبخی را به وقت خوردن نان
هوش مصنوعی: آیا داستانی را شنیده‌ای که نوشروان به یک آشپز گفت در زمان خوردن نان چه کار کند؟
چون برو ریخت قطره‌ای خوردی
گفت هیهات خون خود خوردی
هوش مصنوعی: زمانی که قطره‌ای از خونت ریخته شود، نمی‌توانی بگویی از سر بی‌توجهی یا آسانی به آن واکنش نشان می‌دهی، بلکه باید احساس کنی که به خودت آسیب رسانده‌ای.
زین گنه مر ترا بخواهم کشت
تابم از خشم می‌رود در پشت
هوش مصنوعی: به خاطر این گناه تو را خواهان کشتن می‌شوم، و خشمم باعث می‌شود که آرامش خود را از دست بدهم.
مطبخی چون شنید این گفتار
شد خلیده روان و رفت از کار
هوش مصنوعی: مطبخی که این حرف را شنید، وحشت‌زده و مضطرب شد و از کارش دست کشید.
در زمان ریخت چون همه مردان
کاسه اندر کنار نوشروان
هوش مصنوعی: در زمان افول و شکست، همه مردان به خاطر نوشروان - پادشاهی بزرگ و محبوب - به هم آمده و در انتظار بودند.
گفت عذر تو از گنه بگذشت
زخم شمشیر بینی و سر و تشت
هوش مصنوعی: او گفت که عذر تو بابت خطاهایی که کرده‌ای پذیرفته است، اما زخم‌های شمشیر و مشکلاتی که با آن مواجه هستی، هنوز باقی مانده است.
ای سیه روی این چه اسپیدیست
گفت ای شاه وقت نومیدیست
هوش مصنوعی: ای چهره سیاه، این چه سخنی است که می‌گویی؟ ای شاه، زمان ناامیدی است.
گنهم خُرد بود ز اوّل حال
کشتن از بهر آن چو بود محال
هوش مصنوعی: در ابتدا، زندگی برای من ساده و بی‌دغدغه بود، ولی حالا به خاطر مشکلات و سختی‌ها، فکر کردن به پایان آن غیرممکن به نظر می‌رسد.
بر گناهم گناه بفزودم
بر تن و جان خود نبخشودم
هوش مصنوعی: من بر گناهان خود افزوده‌ام و هیچ رحمی به خود نکرده‌ام.
تا نپیچند خلق بر انگشت
که یکی را برای هیچ بکشت
هوش مصنوعی: تا زمانی که مردم بر دیگران تسلط پیدا نکنند و آنها را تحت فشار قرار ندهند، هیچکس بی‌دلیل حیات کسی را از بین نمی‌برد.
تو نکو نام زی که من مُردم
بدی از نام تو برون بُردم
هوش مصنوعی: تو با نام نیکت، حسن و زیبایی را به نمایش گذاشته‌ای، که من از دشواری‌ها و بدی‌ها رهایی یافته‌ام.
گفت خسرو که نیست کردارت
در خور نکته‌های گفتارت
هوش مصنوعی: خسرو گفت که عمل تو شایسته‌ی حرف‌هایی که زده‌ای نیست.
زشت کاری و خوب گفتاری
از تو آموخت چرخ پنداری
هوش مصنوعی: چرخ روزگار به تو نشان داده که چگونه می‌توان کارهای ناپسند انجام داد و در عوض سخنان زیبا و دلنشین گفت.
فعل تو من به گفت تو دادم
شاد زی تو که من ز تو شادم
هوش مصنوعی: من شادی خود را از راه گفتار تو به دست آورده‌ام، چون که شادی من از وجود توست.
داد خلعت به ساعتش بنواخت
زانکه معنی این سخن بشناخت
هوش مصنوعی: ساعتش را با لباس نو خوشحال کرد، زیرا معنا و مفهوم این سخن را فهمید.
خوش سخن باش تا امان یابی
وقت کشتن خلاص جان یابی
هوش مصنوعی: اگر به خوش‌زبانی و زیبای سخن گفتن روی بیاوری، در شرایط سخت و دشوار می‌توانی از خطرات جان سالم به در ببری.
اوّل آن به که مستمع طلبی
که ندانند هندوان عربی
هوش مصنوعی: در ابتدا بهتر است که شنونده‌ای را انتخاب کنی که با زبان عربی آشنا نیست و اصولاً اطلاعاتی از فرهنگ هندی ندارد.
سخن از مستمع نکو گردد
کهنه از روزگار نو گردد
هوش مصنوعی: اگر شنونده‌ای خوب و باهوش باشد، سخن به زیبایی و جذابیت خود ادامه می‌دهد و حتی می‌تواند در دنیای جدید هم تازگی و جذابیت داشته باشد.
هرکه در بصره هندوی گوید
چهره از خون دل همی شوید
هوش مصنوعی: هر کسی که در بصره با زیبایی صحبت کند، چهره‌اش از درد و رنج قلبی پاک می‌شود.
ای شهنشاه عالم عادل
جان دشمن بکش ز اکحل دل
هوش مصنوعی: ای پادشاه بزرگ و عادل، جان دشمن را به خاطر دل سیاهش بگیر.
بکن از تیغ هندی ای خسرو
ملکت کهنه را چو گلشن نو
هوش مصنوعی: ای خسرو، با این شمشیر هندی، آن سرزمین قدیمی را تازه و زیبا کن، مانند یک گلزار نو.