بخش ۱۷ - حکایت
شحنهای در دهی شبی سرمست
پای مرغ معلّمی بشکست
روز دیگر معلّم بیدین
پیش بت رفت تا کند نفرین
وین سخن گشت منتشر در ده
باز گفتند این سخن کِه و مِه
برد صاحب خبر به نوشروان
قصّهٔ مرغ و شحنه و رُهبان
کس فرستاد از آنِ خویش به راه
تا بیاورد هردو را برِ شاه
بار داد و به جای خود بنشست
دل و جان اندرین سخن پیوست
هردو را پیش خواند و مرغ بخواست
شحنه را گفت اگر نگویی راست
گنه مرغ بیزبان ز چه بود
من برآرم ز روزگار تو دود
آنکه جان دارد و زبانش نیست
تو چه دانی که رنج جانش نیست
بشنو از من تو این سخن به درست
هان و هان تا نگیری این را سست
آن یکی پای او چو پای تو بود
ایزد از من شود بدان خشنود
که کنم پای تو چو پایش خُرد
خون شحنه به تن درون بفسرد
گرز انداخت ناگهان از دست
شحنه را هر دو پای خُرد شکست
برگرفتند شحنه را از جای
در سرِ دست خویش کرده دو پای
شد معلم خجل ز کردهٔ خویش
از خجالت فکند سر در پیش
از مکافات زی جزا پرداخت
راهب شور بخت را بنواخت
عوض مرغ برهای دادش
بر معلّم پدید شد دادش
تا قیامت ز عدل نوشروان
یاد از آن آورند پیر و جوان
بخش ۱۶ - حکایت در عدل و سیاست و جود پادشاه: روزی از روزها به وقت بهاربخش ۱۸ - فی معانی القاضی الجاهل الظالم: آن شنیدی که در دهی پیری
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شحنهای در دهی شبی سرمست
پای مرغ معلّمی بشکست
هوش مصنوعی: یک سوار یا شانهای در یک دهکده، در حالت مستی و خوشحالی، به پای مرغی که متعلق به یک معلم بود، آسیب رساند و آن را شکست.
روز دیگر معلّم بیدین
پیش بت رفت تا کند نفرین
هوش مصنوعی: روز دیگر، معلم بیدین به سراغ بت رفت تا از او نفرین کند.
وین سخن گشت منتشر در ده
باز گفتند این سخن کِه و مِه
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که این گفتهها در دهان مردم پخش شد و همه از آن صحبت کردند. برخی پرسیدند که این سخن از چه کسی است و چه شخصیتی آن را گفته است.
برد صاحب خبر به نوشروان
قصّهٔ مرغ و شحنه و رُهبان
هوش مصنوعی: حکایت مرغ و نگهبان و زاهد را به نوشروان منتقل کرد.
کس فرستاد از آنِ خویش به راه
تا بیاورد هردو را برِ شاه
هوش مصنوعی: کسی از طرف خود به سفر فرستاد تا هر دو را به پیش شاه بیاورد.
بار داد و به جای خود بنشست
دل و جان اندرین سخن پیوست
هوش مصنوعی: دل و جان انسان در این موضوع به هم پیوسته و پس از آنکه بار مسئولیت را بر دوش کشید، به آرامش و سکون دست یافته است.
هردو را پیش خواند و مرغ بخواست
شحنه را گفت اگر نگویی راست
هوش مصنوعی: شحنه هر دو را دعوت کرد و مرغ را خواست. به شحنه گفت اگر راست بگویی، حرفی بزن.
گنه مرغ بیزبان ز چه بود
من برآرم ز روزگار تو دود
هوش مصنوعی: اگر مرغ بیزبان گناهی کرده، من از روزگار تو غم و درد بیشتری را احساس میکنم.
آنکه جان دارد و زبانش نیست
تو چه دانی که رنج جانش نیست
هوش مصنوعی: کسی که جان دارد اما نمیتواند صحبت کند، تو چه دانی که او چه رنجی را تحمل میکند؟
بشنو از من تو این سخن به درست
هان و هان تا نگیری این را سست
هوش مصنوعی: به دقت به حرفهای من گوش کن، زیرا اگر به خوبی این را درک نکنی، ممکن است دچار اشتباه شوی.
آن یکی پای او چو پای تو بود
ایزد از من شود بدان خشنود
هوش مصنوعی: اگر یکی از پاهای او مانند پای تو باشد، خداوند از من به خاطر این موضوع خشنود خواهد شد.
که کنم پای تو چو پایش خُرد
خون شحنه به تن درون بفسرد
هوش مصنوعی: من چه کنم که در عشق تو، پاهای من به شدت آسیب دیده و خون شحنه در درونم به تلخی مینشیند؟
گرز انداخت ناگهان از دست
شحنه را هر دو پای خُرد شکست
هوش مصنوعی: ناگهان، شحنه (دژخیم) چنگ به چنگ، گرزی را از دستش انداخت و هر دو پای او را خرد و شکسته کرد.
برگرفتند شحنه را از جای
در سرِ دست خویش کرده دو پای
هوش مصنوعی: شحنه را از جایش برداشتند و در دستان خود گرفته، دو پایش را به حرکت درآوردند.
شد معلم خجل ز کردهٔ خویش
از خجالت فکند سر در پیش
هوش مصنوعی: معلم به خاطر اشتباهش احساس شرم و خجالت کرد و سرش را به پایین انداخت.
از مکافات زی جزا پرداخت
راهب شور بخت را بنواخت
هوش مصنوعی: به خاطر عذاب و کیفرها، راهب بدشانس مورد توجه قرار گرفت و پاداشی نیز دریافت کرد.
عوض مرغ برهای دادش
بر معلّم پدید شد دادش
هوش مصنوعی: مردی که به معلم خود مرغی داده بود، به جای آن برهای به او داد. این موضوع نشان داد که او به معلم خود چه احترامی قائل است.
تا قیامت ز عدل نوشروان
یاد از آن آورند پیر و جوان
هوش مصنوعی: تا قیامت مردم در هر سنی از انصاف و عدالت نوشروان یاد خواهند کرد.