گنجور

بخش ۱۵ - در عدل پادشاه و صفت آن

عدل کن زانکه در ولایت دل
دَرِ پیغمبری زند عادل
در شبانی چو عدل کرد کلیم
داد پیغمبریش اله کریم
تا شبانی نکرد بر حیوان
کی شبان گشت بر سرِ انسان
عدل در دست آنکه دادگرست
ناوک مرگ را قوی سپرست
مرگ را هیچ ناید از عادل
زانکه دارد ز عدل عادل دل
شاه پُر دل ستیزه کار بود
شاه بد دل همیشه خوار بود
شاه عادل میان نیک و بدست
تیز و ظالم هلاک خلق و خودست
بر میانه بود شه عادل
نبود شیرخو نه اشتر دل
ملک را شاه ظالم پُر دل
به ز سلطان عاجز عادل
داد کس شاه عاجز با داد
نتواند ستد نه یارد داد
شاه جایر ز ملک و دین تنهاست
جان به انصاف طبع در تنهاست
دل شه چون ز عجز خونابه‌ست
او نه شاهست نقش گرمابه‌ست
عدل شه نعمت خداوندست
جور او پای خلق را بندست
شاه عادل چو کشتی نوحست
که ازو امن و راحت روحست
شاه جایر چو موج طوفانست
زو خرابی خانه و جانست
باشد اندر خراب و آبادان
عدل شه غیث و جور شه طوفان
طالب شاه عادلست جهان
تو نیت خوب کن جهان بستان
هرکه دارد به داد و دین عالَم
به خدا ار بود ز مَهدی کم
کو نه مهدی به سست عهدی شد
او بدین و به داد مَهدی شد
تو بری شو ز جور و بدعهدی
کافرم گر نخوانمت مَهدی
فرّ انصاف و زیب شید یکیست
بیخ بیداد و شاخ بید یکیست
ساختن راست شید بر گردون
سوختن راست بید بر هامون
با ستم سور مملکت شوریست
بی‌الف نقش داوری دوریست
پادشاه مسلّط و مغرور
از خدای و ز خلق باشد دور
از خدای و اجل بی‌آگاهی
ایمن از ناوک سحرگاهی
ای بسا تاج و تخت مرجومان
لخت لخت از دعای مظلومان
ای بسا رایت عدو شکنان
سرنگون از دعای پیرزنان
ای بسا تیرهای گنجوران
شاخ شاخ از دعای رنجوران
ای بسا نیزه‌های جبّاران
پار پار از دعای غم خواران
ای بسا باد و بوش تکسینان
ترت و مرت از دعای مسکینان
ای بسا بادگیر و طارم و تیم
زیر و بالا ز آب چشم یتیم
ای بسا رفته ملک پر هنران
زار زار از دعای بی‌پدران
آنچه یک پیرزن کند به سحر
نکند صد هزار تیر و تبر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

عدل کن زانکه در ولایت دل
دَرِ پیغمبری زند عادل
هوش مصنوعی: عدالت را رعایت کن، زیرا در سرزمین دل، دروازه‌ای از پیغمبری به نام عدالت وجود دارد.
در شبانی چو عدل کرد کلیم
داد پیغمبریش اله کریم
هوش مصنوعی: وقتی کلیم (حضرت موسی) در نقش شبانی، عدل و انصاف را رعایت کرد، خداوند به او مقام پیامبری عطا فرمود.
تا شبانی نکرد بر حیوان
کی شبان گشت بر سرِ انسان
هوش مصنوعی: تا زمانی که فردی تجربه‌ی لازم در مراقبت و هدایت حیوانات را نداشته باشد، نمی‌تواند در مقام رهبری و سرپرستی انسان‌ها قرار گیرد.
عدل در دست آنکه دادگرست
ناوک مرگ را قوی سپرست
هوش مصنوعی: عدالت در دست کسی است که به انصاف رفتار می‌کند و مرگ مانند تیر در جانب او به خوبی محفوظ است.
مرگ را هیچ ناید از عادل
زانکه دارد ز عدل عادل دل
هوش مصنوعی: مرگ به سراغ فرد عادل نمی‌آید، زیرا او با انصاف و عدالت زندگی کرده است و دلش پر از خوبی‌ها و نیکی‌هاست.
شاه پُر دل ستیزه کار بود
شاه بد دل همیشه خوار بود
هوش مصنوعی: پادشاهی که با روحیه‌ای شجاع و نیرومند است، همیشه برنده و پرقدرت می‌شود، در حالی که پادشاهی که دلش ضعیف و نگران است، همیشه به ذلت و خفت دچار می‌شود.
شاه عادل میان نیک و بدست
تیز و ظالم هلاک خلق و خودست
هوش مصنوعی: پادشاه عادل در بین خوبی و بدی، هوشیار و تیزبین است و ظلم او باعث هلاکت مردم و خود او خواهد شد.
بر میانه بود شه عادل
نبود شیرخو نه اشتر دل
هوش مصنوعی: در مرکز وجود، پادشاهی عادل حضور داشت که نه مانند یک بچه شیر، بلکه همچون یک دلیر و شجاع است.
ملک را شاه ظالم پُر دل
به ز سلطان عاجز عادل
هوش مصنوعی: حاکم ظالم، با وجود دل بزرگش، نسبت به شاه عادل ناتوان و ضعیف‌تر است.
داد کس شاه عاجز با داد
نتواند ستد نه یارد داد
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نمی‌تواند از کسی که در موقعیت ناتوانی است، حق خود را بگیرد و او نیز توانایی این را ندارد که حق خود را مطالبه کند.
شاه جایر ز ملک و دین تنهاست
جان به انصاف طبع در تنهاست
هوش مصنوعی: شاه در سلطنت و دین تنها و بدون حمایت است و تنها به خاطر انصاف و طبع خوبش می‌تواند به زندگی ادامه دهد.
دل شه چون ز عجز خونابه‌ست
او نه شاهست نقش گرمابه‌ست
هوش مصنوعی: دل شجاع و قوی او از ضعف و ناتوانی اش مانند خونابه شده است، او دیگر یک پادشاه نیست بلکه فقط یک تصویر از یک کاخ است.
عدل شه نعمت خداوندست
جور او پای خلق را بندست
هوش مصنوعی: عدالت پادشاه، مایه‌ی برکت و نعمت از جانب خداوند است، در حالی که ظلم و ستم او باعث ایجاد مشکلات و گرفتار شدن مردم می‌شود.
شاه عادل چو کشتی نوحست
که ازو امن و راحت روحست
هوش مصنوعی: شاه عادل مانند کشتی نوح است که در آن، جان و روح انسان‌ها در امنیت و آرامش قرار دارد.
شاه جایر چو موج طوفانست
زو خرابی خانه و جانست
هوش مصنوعی: اوضاع نابسامان و خطرناک مانند طوفان است که موجب ویرانی زندگی و جان مردم می‌شود.
باشد اندر خراب و آبادان
عدل شه غیث و جور شه طوفان
هوش مصنوعی: عدالت حاکم بر جامعه می‌تواند مانند بارانی فیض‌بخش باشد که زمین را آباد کند، در حالی که ظلم و ستم می‌تواند مانند طوفانی ویرانگر عمل کند.
طالب شاه عادلست جهان
تو نیت خوب کن جهان بستان
هوش مصنوعی: آرزو و خواسته‌ات را در راستای عدالت و خوبی قرار بده تا دنیایت را به خوبی به دست آوری.
هرکه دارد به داد و دین عالَم
به خدا ار بود ز مَهدی کم
هوش مصنوعی: هر کس که در زمینه‌های داد و دین در دنیا مقام و منزلتی دارد، اگر به خداوند نزدیکتر باشد، از جنبه‌های مهدویت کمتر نخواهد بود.
کو نه مهدی به سست عهدی شد
او بدین و به داد مَهدی شد
هوش مصنوعی: کو در اینجا به معنای "کسی" است و در این بیت اشاره به اینکه کسی به دلیل عدم وفاداری و نداشتن ثبات در عهده‌اش، در نهایت به حق و انصاف می‌رسد. این نشان‌دهنده تحول یا تغییر در رفتار یا نگرش انسان است.
تو بری شو ز جور و بدعهدی
کافرم گر نخوانمت مَهدی
هوش مصنوعی: اگر تو از بدعهدی و بی‌وفایی دوری کنی، من هم به تو بی‌اعتنایی می‌کنم و اعتقادی به تو نخواهم داشت.
فرّ انصاف و زیب شید یکیست
بیخ بیداد و شاخ بید یکیست
هوش مصنوعی: عدالت و زیبایی در حقیقت دو روی یک سکه هستند و همچون ریشه و شاخه‌ای از یک درخت به هم وابسته‌اند. بی‌عدالتی و بدی نیز به همین شکل به هم مرتبط‌اند و در نهایت به یکدیگر ختم می‌شوند.
ساختن راست شید بر گردون
سوختن راست بید بر هامون
هوش مصنوعی: این بیت به تصویر کشیدن ساختن و ایجاد چیزهای زیبا و حقایق در دنیای زندگی است، اما در کنار آن اشاره‌ای به دگرگونی و نابودی دارد. در یک سو، به سمت آسمان و شدن‌ها اشاره شده و در سوی دیگر، به سوزاندن و از بین رفتن اشیاء و موجودات بر روی زمین. به طور کلی، این عبارت نشان‌دهنده تضاد بین ساختن و نابود کردن در زندگی است.
با ستم سور مملکت شوریست
بی‌الف نقش داوری دوریست
هوش مصنوعی: در این متن، به این موضوع اشاره می‌شود که با ظلم و ستم، کشور به آشوب و سرگردانی دچار می‌شود و در چنین حالتی، نشانه‌ای از قضاوت و عدالت وجود ندارد.
پادشاه مسلّط و مغرور
از خدای و ز خلق باشد دور
هوش مصنوعی: سلطان قدرتمند و مغرور، از خدا و مردم فاصله دارد و از آنها دور شده است.
از خدای و اجل بی‌آگاهی
ایمن از ناوک سحرگاهی
هوش مصنوعی: بی‌خبر از خدا و سرنوشت، نسبت به خطرات صبحگاهی در امان نیستی.
ای بسا تاج و تخت مرجومان
لخت لخت از دعای مظلومان
هوش مصنوعی: بسیاری از تاج و تخت‌های جهان، به خاطر دعاهای کسانی که مورد ظلم واقع شده‌اند، به نابودی و بی‌حالی دچار می‌شوند.
ای بسا رایت عدو شکنان
سرنگون از دعای پیرزنان
هوش مصنوعی: بسیاری از پرچم‌ها و نمادهای دشمنان، به خاطر دعاهای زنان سالخورده به زمین افتاده‌اند.
ای بسا تیرهای گنجوران
شاخ شاخ از دعای رنجوران
هوش مصنوعی: بسیاری از تیرهای عمیق و خطرناک که به سوی قدرتمندان پرتاب می‌شود، از دعای افراد دردمند و رنجور نشأت می‌گیرد.
ای بسا نیزه‌های جبّاران
پار پار از دعای غم خواران
هوش مصنوعی: بسیاری از نیزه‌های ظالمین به خاطر دعاهای کسانی که دل‌شان به حال دیگران می‌سوزد، شکسته و نابود شده‌اند.
ای بسا باد و بوش تکسینان
ترت و مرت از دعای مسکینان
هوش مصنوعی: بسیاری از باد و نسیم‌ها به خاطر دعاهای نیازمندان آرام و نرم می‌شوند.
ای بسا بادگیر و طارم و تیم
زیر و بالا ز آب چشم یتیم
هوش مصنوعی: بسیاری از ساختمان‌های زیبا و با شکوه در مقابل زحمت و اندوه یتیمان کم‌خود ارزش دارند و نمی‌توانند غم و درد آن‌ها را جبران کنند.
ای بسا رفته ملک پر هنران
زار زار از دعای بی‌پدران
هوش مصنوعی: به خانواده‌های بی‌سرپرست و یتیمان توجه کن که با دعاهایشان می‌توانند بر سرنوشت افراد توانمند تاثیر بگذارند. گاهی اوقات، این دعاها باعث می‌شود که افرادی با استعداد و هنرمند در وضعیت سختی قرار بگیرند و از خوشبختی دور شوند.
آنچه یک پیرزن کند به سحر
نکند صد هزار تیر و تبر
هوش مصنوعی: کارهایی که یک پیرزن با جادو و سحر می‌تواند انجام دهد، هیچ‌گاه با صدها تیر و تبر قابل مقایسه نیست.