گنجور

بخش ۵۵ - اندر موعظت و نصیحت گوید

صحبت زیرکان چو بوی از گُل
عظت ناصحان چو طعم از مُل
بی‌غرض پند همچو قند بُوَد
با غرض پند پای بند بُوَد
در مشام خرد چه زشت آید
هر نسیمی که نز بهشت آید
بهر اندام دادن اوباش
دل چو سندان زبان چو سوهان باش
بشناسی ز راه دیدهٔ روح
فاتحهٔ دین چو روی داد فتوح
وسعت آنجا که راه یزدانست
تنگی اینجا که بندِ انسانست
انّ فی دیننا بخوان و بمان
فی کبد را برآن و تیز بران
راه یزدان رهِ فراخ آمد
گلشن و بوستان و کاخ آمد
هر مشامی کزین نسیم بهشت
نتواند شنید باشد زشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.