گنجور

بخش ۴۴ - در کاهلی گوید

بشنو از بارگاه مصطفوی
تا چه دانی ز نکتهٔ نبوی
صفت کاهلان دین در راه
هست لفظ من استوی یوماه
اسب کودن به غزو نیست دوان
ورنه چون خر نداردی پالان
بر تن خود نه‌ای مغفّل بار
زانکه باشد سیاه بدکردار
شرع ورزی نیاید از منبل
حق گزاری نیاید از کاهل
آنکه او شرع را شود منقاد
نرود چون خران به راه عناد
بندهٔ شرع باش تا برهی
ورنه گشتی به پیش دیو رهی
مر ترا گر به سوی خانه برد
اشهب و ادهم زمانه برد
خام و گم‌نام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه
گام زن همچو روز روشن باش
نه فسرده چو بام و روزن باش
آب در گشتن است خوش چو گلاب
چو نگردد بگندد از تف و تاب
دم به دم طوف کن به هر کویی
تا ببینی مگر نکورویی
ور نکو گویی و نکو رایی
همچو اقبال باش هر جایی
با همه خلق رای نیکو دار
خو نکودار و رای چون خو دار
تنگ خویی نشان ادبیرست
خوی بد روبه و نکو شیرست
خوی نیکو ترا چو شیر کند
خوی بد عالم از تو سیر کند
نیست در خورد مر مرا دل و جان
یارب از هر دوام تو باز رهان
چیست لذّت ز عمر با تکلیف
همه با هم رقیب و خصم و حریف
زین همه خلق و زین همه بنیاد
بار تکلیف خویش بر تو نهاد
گشت زین کاینات جمله خصوص
احسن‌الصوره مر ترا مخصوص
گرد هزل و عبث چرا گردی
عمر خود در عبث هبا کردی
که ترا غرهّ کرد بر دنیی
تا بدادی ز دست خود عقبی
کار خود دیر و زود دریابی
لیک اکنون هنوز در خوابی
غافلی زین زمانهٔ غدّار
از وجود زمانه دست بدار
کین امانی نه پایدار بُوَد
حسرت‌افزای و عمر خوار بُوَد
چون من و چون تو صد هزاران کشت
ناشده سرخ یک سر انگشت
تو در این راه کودکی طفلی
نه شراب مروّقی ثفلی
مرد راهی درآی و مردی کن
ورنه ره گیر و رو مه سردی کن

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بشنو از بارگاه مصطفوی
تا چه دانی ز نکتهٔ نبوی
هوش مصنوعی: بشنو از مکانی مقدس و محترم که به پیامبر اختصاص دارد، تا چه چیزهایی را درباره نکته‌های عمیق و مهم مربوط به او می‌توانی بیاموزی.
صفت کاهلان دین در راه
هست لفظ من استوی یوماه
هوش مصنوعی: این شعر به توصیف افرادی می‌پردازد که در انجام وظایف دینی خود سستی و تنبلی دارند. شاعر به این نکته اشاره می‌کند که کاهلی در مسیر دین، به شکل زبان و سخن او نمایان می‌شود. به عبارتی، این افراد به خاطر نداشتن همت و اراده قوی، رفتارشان در دین‌داری دچار ضعف است.
اسب کودن به غزو نیست دوان
ورنه چون خر نداردی پالان
هوش مصنوعی: اسب احمق جنگجویی نیست و اگر هم بخواهد، مانند الاغی که بار ندارد، نمی‌تواند به درستی حرکت کند.
بر تن خود نه‌ای مغفّل بار
زانکه باشد سیاه بدکردار
هوش مصنوعی: به خودت بی‌توجه نباش و غافل بمان؛ زیرا ممکن است شخصیتی بد و منفی در درونت وجود داشته باشد.
شرع ورزی نیاید از منبل
حق گزاری نیاید از کاهل
هوش مصنوعی: عمل به اصول دین و قوانین الهی از منغصات و نواقص برنمی‌آید و از فرد سست و تنبل نیز چنین چیزی برنمی‌خیزد.
آنکه او شرع را شود منقاد
نرود چون خران به راه عناد
هوش مصنوعی: کسی که از قوانین دینی پیروی کند، مثل خرهای لجوج نمی‌ماند که فقط به راه خود بروند.
بندهٔ شرع باش تا برهی
ورنه گشتی به پیش دیو رهی
هوش مصنوعی: اگر تابع قانون‌های شرع باشی، نجات پیدا می‌کنی؛ وگرنه، ممکن است به دست شیطان بیفتی و گرفتار شوی.
مر ترا گر به سوی خانه برد
اشهب و ادهم زمانه برد
هوش مصنوعی: اگر تو را سوار بر اسبی سیاه یا قهوه‌ای به سمت خانه‌ات ببرند، زمان چقدر که می‌گذرد.
خام و گم‌نام رفته از خانه
که بود جز جنین و افگانه
هوش مصنوعی: شخصی که هنوز به بلوغ نرسیده و ناشناخته است، از خانه رفته و چیزی جز یک جنین و زخم‌هایی از گذشته در او باقی نمانده است.
گام زن همچو روز روشن باش
نه فسرده چو بام و روزن باش
هوش مصنوعی: با گام‌هایی مطمئن و پرنشاط پیش برو، نه اینکه مثل دیوارها و پنجره‌ها بی‌روح و کسل به نظر برسی.
آب در گشتن است خوش چو گلاب
چو نگردد بگندد از تف و تاب
هوش مصنوعی: آب در حال حرکت و گردش است و خوشبویی آن مانند بوی گلاب است. اگر آب در جا بماند و حرکت نکند، لطافت و تازگی خود را از دست می‌دهد و به فساد می‌گراید.
دم به دم طوف کن به هر کویی
تا ببینی مگر نکورویی
هوش مصنوعی: هر لحظه در کوچه و خیابان گردش کن تا شاید کسی را با چهره‌ای نیکو ببینی.
ور نکو گویی و نکو رایی
همچو اقبال باش هر جایی
هوش مصنوعی: اگر خوب حرف بزنی و خوب فکر کنی، مانند اقبال در هر مکانی باش.
با همه خلق رای نیکو دار
خو نکودار و رای چون خو دار
هوش مصنوعی: با مردم با رفتار خوب و دوستانه برخورد کن و در فکر و نظر خود نیز نیکو باش.
تنگ خویی نشان ادبیرست
خوی بد روبه و نکو شیرست
هوش مصنوعی: تنگ‌نظری و خساست نشانه‌ی آداب و ادب نیست، بلکه رفتار نیک و بخشش مانند شیر است که نشان از بزرگی و نیکوکاری دارد.
خوی نیکو ترا چو شیر کند
خوی بد عالم از تو سیر کند
هوش مصنوعی: خصلت خوب تو را همچون شیر قوی و دلیر می‌کند، در حالی که خصلت‌های بد باعث می‌شود دیگران از تو دوری کنند.
نیست در خورد مر مرا دل و جان
یارب از هر دوام تو باز رهان
هوش مصنوعی: خدایا، دل و جانم به خورد من نیست و از هر چیز دائمی مرا آزاد کن.
چیست لذّت ز عمر با تکلیف
همه با هم رقیب و خصم و حریف
هوش مصنوعی: زندگی با تمام سختی‌ها و چالش‌هایش چه لذتی دارد اگر همه در آن با هم رقیب، دشمن و حریف باشند؟
زین همه خلق و زین همه بنیاد
بار تکلیف خویش بر تو نهاد
هوش مصنوعی: از میان تمام موجودات و پس‌زمینه‌های مختلف، مسئولیت و وظیفه سنگینی به دوش تو گذاشته شده است.
گشت زین کاینات جمله خصوص
احسن‌الصوره مر ترا مخصوص
هوش مصنوعی: به دلیل وجود این کائنات، تو به عنوان فردی ویژه و با زیبایی خاص در میان تمامی موجودات شناخته می‌شوی.
گرد هزل و عبث چرا گردی
عمر خود در عبث هبا کردی
هوش مصنوعی: چرا وقت و زندگی‌ات را در کارهای بی‌فایده و بی‌معنی هدر می‌دهی؟
که ترا غرهّ کرد بر دنیی
تا بدادی ز دست خود عقبی
هوش مصنوعی: تو را دنیا فریب داد و از دست خود آخرت را به بهایی اندک از دست دادی.
کار خود دیر و زود دریابی
لیک اکنون هنوز در خوابی
هوش مصنوعی: به کارهایت رسیدگی کن و از زمان آن غافل نشو، اما الان هنوز در خواب و بی‌خبر هستی.
غافلی زین زمانهٔ غدّار
از وجود زمانه دست بدار
هوش مصنوعی: از این دنیا و فریبکاری‌های آن غافل نباش و از وجود این زمانه دوری کن.
کین امانی نه پایدار بُوَد
حسرت‌افزای و عمر خوار بُوَد
هوش مصنوعی: این دنیا و نعمت‌هایی که دارد، ماندگار نیستند و تنها حسرت و افسوس به بار می‌آورند و باعث می‌شوند عمر انسان به بطالت بگذرد.
چون من و چون تو صد هزاران کشت
ناشده سرخ یک سر انگشت
هوش مصنوعی: من و تو مانند صدها هزار گیاه ناپرورده هستیم که تنها اشاره‌ای به وجود خود داریم.
تو در این راه کودکی طفلی
نه شراب مروّقی ثفلی
هوش مصنوعی: شما در این مسیر همچون کودکی هستید، نه مانند شرابی که به فروافتاده مسلط است.
مرد راهی درآی و مردی کن
ورنه ره گیر و رو مه سردی کن
هوش مصنوعی: اگر می‌خواهی در زندگی به هدفی دست یابی و به مردی تبدیل شوی، باید تلاش کنی و از چالش‌ها نترسی. در غیر این صورت، بهتر است از مسیر دوری کنی و به زندگی بی‌حرکت ادامه بدهی.