بخش ۴۱ - التمثیل فی حبّ الدّنیا و غرورها
خواجهای را به مردمی دربست
متّکا ساختم بر او ننشست
گفتمش تکیه جای باشد خوش
گفت آن را که رشته شد ز آتش
کی سپارد به تکیهگه تن خویش
هرکه را گور و مرگ و محشر پیش
این همه تکیهها غم و هوسست
تکیهگه رحمت خدای بسست
اینت آزادمرد دینپرور
اینت محکم حدیث حکمت خر
ای سنایی سخن دراز مکش
کوتهی به نمک ز دیگ بچش
خواجه تن را طلاق ناداده
دین همی جوید اینت آزاده
این جهان راست بهر مغروری
خانه ویران و پرده زنبوری
این جهان در حُلی و حُله نهان
گَنده پیریست زشت و گنده دهان
تو به نیرنگ و رنگ او مگرو
سخنان مزخرفش مشنو
چه طمع داری از درش آبی
چه نهی زیر پشته گردابی
صدهزاران چو تو به آب برد
تشنه باز آورد که غم نخورد
چون از این گَنده پیر گشتی دور
دست پیمان بدادی از پی حور
حور با تو چگونه پردازد
حور با گندهپیر کی سازد
سه طلاقش ده ارت هیچ هُش است
زانکه این گنده پیر شوی کُش است
حیدری نیست اندرین آفاق
دهد این گَنده پیر را سه طلاق
در جهان حیدران اگرچه بسند
در ره دین به گرد او نرسند
چون شود دهر با تو یک دم خوش
چون جهد ناگه از خیار آتش
نوش اینجات زهر آنجایست
تری مغز آفت پایست
تا بُوَد دنییات نباشد حور
از معانی بدانکه دوری دور
از امانی بجمله دست بدار
همچو غوغا به شهر دست برآر
چکنی خداکدان پر مارش
که مه او مه سگش مه مردارش
دور شو زو که از تُنُک مایه
چوژه لنگ آید ار خری خایه
گربهوار او غذای خود زاید
زادهٔ او برو کجا پاید
بارگیر تو تازی اسب دوان
تو خریدار لنگ و لاشه خران
خوی شیران پذیر با صولت
همچو گربه مباش دون همّت
بخش ۴۰ - صفةالمغرورین فی دارالدّنیا: آن شنیدی که حامد لفافبخش ۴۲ - فی صفةالنّفس واحواله: دزد خانه است نفس حالی بین
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خواجهای را به مردمی دربست
متّکا ساختم بر او ننشست
هوش مصنوعی: من برای شخصی بزرگ و محترم به طور کامل و با احترام جایگاهی درست کردم، اما او بر آن ننشست و از آن استفاده نکرد.
گفتمش تکیه جای باشد خوش
گفت آن را که رشته شد ز آتش
هوش مصنوعی: به او گفتم که تکیهگاه جایی مناسب است. او پاسخ داد که آنچه از آتش به وجود آمده، همیشه گرم و جذاب است.
کی سپارد به تکیهگه تن خویش
هرکه را گور و مرگ و محشر پیش
هوش مصنوعی: هرکس نمیتواند به راحتی به آغوش زندگی و آرامش خود برگردد، زیرا مرگ و دنیای پس از آن همیشه در انتظار ماست.
این همه تکیهها غم و هوسست
تکیهگه رحمت خدای بسست
هوش مصنوعی: این همه اتکاء و تکیهها ناشی از ناراحتی و آرزوهای بیهوده است، در حالی که محل و پناه واقعی در رحمت خداوند است.
اینت آزادمرد دینپرور
اینت محکم حدیث حکمت خر
هوش مصنوعی: این مطلب به این موضوع اشاره دارد که شخصی با ایمان و مستقل است و به شدت به آموزههای حکمت و دین پایبند میباشد. او با جدیت به تعالیم و اصولی که در زندگی خود دارد، احترام میگذارد و از آنها پیروی میکند.
ای سنایی سخن دراز مکش
کوتهی به نمک ز دیگ بچش
هوش مصنوعی: ای سنایی، سخن را طولانی نکن، زیرا اختصار در کلام مانند چشیدن نمک از دیگ، مزهاش را بهتر میکند.
خواجه تن را طلاق ناداده
دین همی جوید اینت آزاده
هوش مصنوعی: آدمی که در پی آزادگی است، تن خودش را از قید و بند رها کرده و در جستجوی حقیقت و معنای دین میباشد.
این جهان راست بهر مغروری
خانه ویران و پرده زنبوری
هوش مصنوعی: این دنیا برای کسانی که به خودخواهی و غرور اهمیت میدهند، مانند خانهای خراب و بیمحتوا است که زندگیشان پر از مشکلات و چالشهاست.
این جهان در حُلی و حُله نهان
گَنده پیریست زشت و گنده دهان
هوش مصنوعی: این دنیا در ظاهر زیبا و جذاب است، اما در باطن زشتی و پیری نهفته است.
تو به نیرنگ و رنگ او مگرو
سخنان مزخرفش مشنو
هوش مصنوعی: به فریب و ظاهر او توجه نکن و به حرفهای بیاساسش گوش نده.
چه طمع داری از درش آبی
چه نهی زیر پشته گردابی
هوش مصنوعی: چه امیدی از دریا داری وقتی که آن را زیر پشتهای از امواج قرار دادهای؟
صدهزاران چو تو به آب برد
تشنه باز آورد که غم نخورد
هوش مصنوعی: صدها هزار نفر مانند تو در آب غرق شدند، اما تو دوباره به shore برگشتی تا غم به دل نگیری.
چون از این گَنده پیر گشتی دور
دست پیمان بدادی از پی حور
هوش مصنوعی: وقتی از این وضعیت ناخوشایند و دشوار دور شدی، پیمان و عهدی با زیبایی و خوشبختی در زندگیات بستهای.
حور با تو چگونه پردازد
حور با گندهپیر کی سازد
هوش مصنوعی: حور به چه بازیای با تو مشغول شود وقتی که با مردی بزرگتر و پیرتر از خود سر و کار دارد؟
سه طلاقش ده ارت هیچ هُش است
زانکه این گنده پیر شوی کُش است
هوش مصنوعی: اگر سه بار کسی را طلاق بدهی، دیگر هیچ هراسی نخواهی داشت، چرا که این رفتار تو تو را بیپروا و بیملاحظه میکند.
حیدری نیست اندرین آفاق
دهد این گَنده پیر را سه طلاق
هوش مصنوعی: در این دنیا هیچ کس مانند حیدر وجود ندارد که بتواند این پیر را سه بار طلاق دهد.
در جهان حیدران اگرچه بسند
در ره دین به گرد او نرسند
هوش مصنوعی: در این دنیا، اگرچه بسیاری از افراد ممکن است در راه دیانت تلاش کنند، اما به مقام و نزدیکی او نخواهند رسید.
چون شود دهر با تو یک دم خوش
چون جهد ناگه از خیار آتش
هوش مصنوعی: وقتی که زمان به تو لبخند میزند و خوشی را به تو هدیه میدهد، ناگهان ممکن است شرایط تغییر کند و آتش مشکلات به جانت بیفتد.
نوش اینجات زهر آنجایست
تری مغز آفت پایست
هوش مصنوعی: این بیت اشاره دارد به این که لذتها و خوشیهای آنی گاهی ممکن است دارای عواقب زیانبار و تلخ در آینده باشند. با وجود جذابیتهایی که در لحظه دارند، ممکن است تبعات منفی و خطرناک آنها در زندگی نشان داده شود. بنابراین باید با احتیاط در انتخابها و لذتهایمان اقدام کنیم.
تا بُوَد دنییات نباشد حور
از معانی بدانکه دوری دور
هوش مصنوعی: تا زمانی که دنیایت بر پاست، از معانی واقعی دوری.
از امانی بجمله دست بدار
همچو غوغا به شهر دست برآر
هوش مصنوعی: به دنبال امنیت و آرامش نباش، بلکه مانند شور و هیجان به زندگیات پرداز و دست به اقدام بزن.
چکنی خداکدان پر مارش
که مه او مه سگش مه مردارش
هوش مصنوعی: خود را به خدایی میکنی که در فضای او پر از مشکلات و دردسر است؛ که او هم در حقیقت، همانند قلادهاش به تو وابسته است.
دور شو زو که از تُنُک مایه
چوژه لنگ آید ار خری خایه
هوش مصنوعی: از او دوری کن که اگر از کمفهمیاش بگذری، ممکن است به زشتی و نادانیاش دچار شوی.
گربهوار او غذای خود زاید
زادهٔ او برو کجا پاید
هوش مصنوعی: شخصی مانند گربه که برای خود غذا تولید میکند، نمیداند که برای کجا و چه چیزی باید درنگ کند یا بماند.
بارگیر تو تازی اسب دوان
تو خریدار لنگ و لاشه خران
هوش مصنوعی: تو مانند اسبی تندرو و زرنگ هستی، اما خریدار تو کسی است که فقط به چیزهای بیارزش و نابسامانیها توجه دارد.
خوی شیران پذیر با صولت
همچو گربه مباش دون همّت
هوش مصنوعی: به دلیر بودن و داشتن روحیهای قوی مانند شیران افتخار کن و خود را به اندازهای کوچک و حقیر نکن که شبیه به گربه باشی. روح بلند و همت بزرگ داشته باش.