بخش ۲۹ - فی ترک المخالطة معالاوباش
خلق جز مکر و بند و پیچ نیند
همه را آزمودم ایچ نیند
گر همه در برت فرو ریزد
مرد عاقل درو نیاویزد
گر نهای همچو مه به نور گرو
همچو خورشید باش تنها رو
مهر پیوسته یک سواره بود
ماه باشد که با ستاره بود
هرکه تنها روی کند عادت
همچو خورشید شب کند غارت
مرد را دلشکسته دارد جفت
تیر را پای بسته دارد جفت
با چنین تیرها و جوشنها
دانکه تنها ترا به از تن ها
ملک عالم به زیر تنهاییست
مرد تنها نشان زیباییست
با کسان در نگاهداشت بُوی
با خود آسوده شام و چاشت بُوی
جفت باشی خدای ندهد بار
فرد باشی خدای باشد یار
چون تو تنها نشینی از سرو بُن
با خودت هرچه آرزو میکن
چون تو تنها بوی ز نیک و ز بد
کم ز تیزی بود نیاری زد
چون دلت شد به فرد بودن شاد
تیز بیشرم کس به یاری داد
گرد توحید گرد با تفرید
چه کنی صحبتی که آن تقلید
به دمی از تو اندر آویزد
پس به بادی هم از تو بگریزد
تا همی در تو نیک خود بیند
با تو یک دم به رفق بنشیند
گر شود والعیاذ باللّٰه بد
تا چه بینی ازو به جان و خرد
دل نخواهد ترا ز دل بگسل
بر بخیلان بخیل بهتر دل
در دهان دار تا بود خندان
چون گرانی کند بکن دندان
هرکه ما را نخواهد از همه دل
گر همه دل بود از او بگسل
چکنی با حریف بیمعنی
بس ندیم تو شعر چون شعری
بس جلیست کتاب با خردت
تا نگوید به خلق نیک و بدت
عزبی به که جفت کوتهبین
ماه تنها به از دو صد پروین
هرکجا داغ بایدت فرمود
چون تو مرهم نهی ندارد سود
هرزهدان هم شریف و هم خس را
کو یکی کو یکی بُوَد کس را
کو در این روزگار یار بیار
بر که باشیم استوار بیار
اهل این روزگار بیسر و بُن
از برای نو و ز بهر کهن
دوستی از پی درم دارند
زهر و پازهر را به هم دارند
گرچه خوشبوی و روی و خوش گلهاند
زود سیرند و تنگ حوصلهاند
رنج کاران و گنج لاشانند
زر نگهدار و راز پاشانند
مرد صورتپرست کس نبود
هوش او جز سوی هوس نبود
روز نیکی چه خوش بود با تو
چون بدی دید بد شود با تو
چون تو از ابلهان گزینی یار
یار غار تو عار باشد عار
یار عاقل اگرچه بدساز است
چون درای شتر خوش آوازست
جملهٔ درد خویش شویی به
یار درخورد خویش جویی به
نیک و بد دان در این سپنج سرای
جفت بد دست یار ناهمتای
این یکی نای نی کند به دو دم
وآن دگر پای پی ز بهر شکم
یار نادان اگر ز روی نیاز
هم چو داود برکشد آواز
صوت او موت روح احرارست
فوت او غوث مردم آزارست
شاخ ماذون چو پر گره باشد
مرگش از برگ و بار به باشد
بیخ نردی که راست شاخ بُوَد
سال تنگی دلش فراخ بُوَد
هرکرا هست دوستی دم ساز
به شهی در جهان دهد آواز
من به عالم درون نمیدانم
دوستی زان همیشه حیرانم
بخش ۲۸ - فی ذکر رفقاء السّوء: دوستی با مُقامر و قلّاشبخش ۳۰ - حکایت در بیوفایی: قصهای یاد دارم از پدران
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خلق جز مکر و بند و پیچ نیند
همه را آزمودم ایچ نیند
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که مردم فقط به فریب و تزویر مشغولند و هیچیک از آنها را نمیتوان به راحتی شناخت یا اعتماد کرد. من همه را امتحان کردهام و به این نتیجه رسیدهام که در درون هر یک از آنها چیزی جز مُکر و نیرنگ وجود ندارد.
گر همه در برت فرو ریزد
مرد عاقل درو نیاویزد
هوش مصنوعی: اگر تمام چیزها به دور تو فرو بریزند، فرد عاقل به آنها نمیچسبد و به آنچه که بیارزش است اهمیت نمیدهد.
گر نهای همچو مه به نور گرو
همچو خورشید باش تنها رو
هوش مصنوعی: اگر همچون ماه به نور نمیدرخشانی، پس همچون خورشید باش و به تنهایی درخشان و مستقل عمل کن.
مهر پیوسته یک سواره بود
ماه باشد که با ستاره بود
هوش مصنوعی: محبت همیشه مانند سوارکاری است که ممکن است ماه را در کنار ستارهها ببیند.
هرکه تنها روی کند عادت
همچو خورشید شب کند غارت
هوش مصنوعی: هر کسی که به تنهایی روی آورد، مانند خورشید است که در شب، تاریکی را فرا میگیرد و همه چیز را تحت تأثیر قرار میدهد.
مرد را دلشکسته دارد جفت
تیر را پای بسته دارد جفت
هوش مصنوعی: مرد دل شکستهای دارد که تیرش به پایش بسته شده است.
با چنین تیرها و جوشنها
دانکه تنها ترا به از تن ها
هوش مصنوعی: با این تفنگها و زرهها به خوبی میدانم که وجود تو برای من بهتر از هر چیزی است.
ملک عالم به زیر تنهاییست
مرد تنها نشان زیباییست
هوش مصنوعی: جهان به زیر بار تنهایی این مرد قرار دارد و او نماد زیبایی است.
با کسان در نگاهداشت بُوی
با خود آسوده شام و چاشت بُوی
هوش مصنوعی: با دیگران در حفظ و نگهداری رابطهها تلاش کن تا بتوانی با آرامش در میهمانیها و غذاها شرکت کنی.
جفت باشی خدای ندهد بار
فرد باشی خدای باشد یار
هوش مصنوعی: اگر همراه و همدم داشته باشی، خداوند به تو سختی و بار سنگینی نمیدهد؛ اما اگر به تنهایی زندگی کنی، خداوند در کنارت خواهد بود و یاریگر تو خواهد بود.
چون تو تنها نشینی از سرو بُن
با خودت هرچه آرزو میکن
هوش مصنوعی: وقتی تنها مینشینی، هر آرزویی که داری را با خودت نجوا کن.
چون تو تنها بوی ز نیک و ز بد
کم ز تیزی بود نیاری زد
هوش مصنوعی: وقتی تو تنها زندگی میکنی، از خوب و بد کمتر آسیب میبینی و میتوانی به سادگی از مشکلات دوری کنی.
چون دلت شد به فرد بودن شاد
تیز بیشرم کس به یاری داد
هوش مصنوعی: زمانی که دلات شاد و سرزنده میشود، هیچکس را در کنار خود نمیبینی که به تو کمک کند.
گرد توحید گرد با تفرید
چه کنی صحبتی که آن تقلید
هوش مصنوعی: همه چیز حول و حوش توحید میچرخد و با جدا کردن و تفکیک وجود فردیت، چه میتوانی صحبت کنی وقتی که آن سخن، صرفاً تقلید است؟
به دمی از تو اندر آویزد
پس به بادی هم از تو بگریزد
هوش مصنوعی: در یک لحظه به تو نزدیک میشود و سپس در یک وزش باد از تو دور میشود.
تا همی در تو نیک خود بیند
با تو یک دم به رفق بنشیند
هوش مصنوعی: برای مدتی کوتاه، با آرامش و صمیمیت در کنار تو بماند و خود را در نیکی و خوبی تو ببیند.
گر شود والعیاذ باللّٰه بد
تا چه بینی ازو به جان و خرد
هوش مصنوعی: اگر به خدا پناه ببری از بدیها، ببین که از جان و خردت چه میبینی.
دل نخواهد ترا ز دل بگسل
بر بخیلان بخیل بهتر دل
هوش مصنوعی: دل نمیخواهد تو را از دل بیرون بکنم، زیرا از کسانی که به دنیا سختگیرند و فریبکارند، دل کندن بهتر است.
در دهان دار تا بود خندان
چون گرانی کند بکن دندان
هوش مصنوعی: در دهان خود چیزی را نگهدار تا شاد و خندان باشی، اما وقتی که غمگین شدی دندان را بفشار.
هرکه ما را نخواهد از همه دل
گر همه دل بود از او بگسل
هوش مصنوعی: هر کسی که ما را نخواهد، حتی اگر از صمیم قلب هم بخواهد، باید از او فاصله بگیریم.
چکنی با حریف بیمعنی
بس ندیم تو شعر چون شعری
هوش مصنوعی: با حریف بیمعنی نباید درگیر شوی، زیرا در شعر تو چیزی برای گفتن نیست.
بس جلیست کتاب با خردت
تا نگوید به خلق نیک و بدت
هوش مصنوعی: کتاب خوب و با ارزش است، اما تا زمانی که عقل خود را به کار نگیری، نیک و بد را به دیگران نگو.
عزبی به که جفت کوتهبین
ماه تنها به از دو صد پروین
هوش مصنوعی: بهتر است که انسان تنها باشد تا اینکه در کنار کسی باشد که بینش و دیدی محدود دارد؛ زیرا بودن با یک ماه تنها ارزش بیشتری دارد تا همراهی با دو صد ستاره کمفهم.
هرکجا داغ بایدت فرمود
چون تو مرهم نهی ندارد سود
هوش مصنوعی: هر جا که جراحتی بر تو وارد شده است، چون تو درمانی نداری برای آن، هیچ فایدهای ندارد.
هرزهدان هم شریف و هم خس را
کو یکی کو یکی بُوَد کس را
هوش مصنوعی: هر کسی که در زندگی خود به خوبی رفتار کند، چه با شخصیت و شریف باشد و چه فردی بیاخلاق، در نهایت هر دو به یکسان مورد قضاوت و بررسی قرار میگیرند.
کو در این روزگار یار بیار
بر که باشیم استوار بیار
هوش مصنوعی: در این زمانه، یاری بیاور که در کنار هم، استقامت و پایداری داشته باشیم.
اهل این روزگار بیسر و بُن
از برای نو و ز بهر کهن
هوش مصنوعی: زندگی امروزیها بدون ریشه و بنیاد است، آنان به خاطر جدید بودن در تلاشاند و به خاطر کهنگی نیز دلسوزی میکنند.
دوستی از پی درم دارند
زهر و پازهر را به هم دارند
هوش مصنوعی: دوستی به دنبال مال و ثروت است و به همین خاطر در دل خود از زهر و دردهای جدایی رنج میبرد.
گرچه خوشبوی و روی و خوش گلهاند
زود سیرند و تنگ حوصلهاند
هوش مصنوعی: هرچند که خوش بو و زیبا هستند و جذابیت دارند، اما زود خسته میشوند و تحمل کمی دارند.
رنج کاران و گنج لاشانند
زر نگهدار و راز پاشانند
هوش مصنوعی: کسانی که زحمت میکشند، در واقع در حال جمعآوری ثروت و نعمت هستند، اما آنهایی که به راز و رمز زندگی پی بردهاند، میدانند که باید آنچه را که دارند حفظ کنند و به دیگران نیز منتقل کنند.
مرد صورتپرست کس نبود
هوش او جز سوی هوس نبود
هوش مصنوعی: هیچ کس را در دنیا جز کسانی که فقط به ظاهر اهمیت میدهند، نمیتوان یافت. هوش و اندیشه آنها تنها به سمت خواستههای زودگذر و هوسها معطوف است.
روز نیکی چه خوش بود با تو
چون بدی دید بد شود با تو
هوش مصنوعی: روز خوب و نیکویی در کنار تو چه لذتبخش است، اما زمانی که بدی و مشکلات پیش میآید، بدیها هم به خاطر تو سختتر میشود.
چون تو از ابلهان گزینی یار
یار غار تو عار باشد عار
هوش مصنوعی: اگر با افراد نادان دوست شوی، دوستی با آنها برای تو شرمآور خواهد بود.
یار عاقل اگرچه بدساز است
چون درای شتر خوش آوازست
هوش مصنوعی: دوست باهوش، حتی اگر بدخلق باشد، مانند دایهای است که صدای زیبایی دارد.
جملهٔ درد خویش شویی به
یار درخورد خویش جویی به
هوش مصنوعی: تمام سختیها و مشکلات خود را با یار خود در میان بگذار، زیرا او همواره به جستجوی خوشبختی و آرامش برای تو خواهد بود.
نیک و بد دان در این سپنج سرای
جفت بد دست یار ناهمتای
هوش مصنوعی: در این دنیای پرغوغا و دگرگونی، خوب و بد را بشناس و درک کن. در کنار کسی که همفکر و همدلی ندارد، زندگی کردن سخت و دشوار خواهد بود.
این یکی نای نی کند به دو دم
وآن دگر پای پی ز بهر شکم
هوش مصنوعی: یکی از نوازندگان نی به دو طرف نی خود دم میزند و دیگری برای تأمین نیازهای خود به سختی تلاش میکند.
یار نادان اگر ز روی نیاز
هم چو داود برکشد آواز
هوش مصنوعی: اگر یاری نادان برای برآورده کردن نیازش، همانند داوود آواز بخواند، باز هم نادانیاش را نشان میدهد.
صوت او موت روح احرارست
فوت او غوث مردم آزارست
هوش مصنوعی: صدای او حیاتبخش آزادگان است و رفتن او موجب رنج و آزار مردم میشود.
شاخ ماذون چو پر گره باشد
مرگش از برگ و بار به باشد
هوش مصنوعی: وقتی شاخهٔ درخت که پُر از برگ و میوه است، به خوبی رشد کند و زیبا باشد، نشاندهندهٔ زندگی و نیرویش است. اما اگر به آن رسیدگی نشود یا دچار مشکل شود، ممکن است به زودی از بین برود.
بیخ نردی که راست شاخ بُوَد
سال تنگی دلش فراخ بُوَد
هوش مصنوعی: کسی که در زندگیاش با مشکلات و سختیها روبرو میشود، در دلش امید و گشادگی بیشتری خواهد داشت.
هرکرا هست دوستی دم ساز
به شهی در جهان دهد آواز
هوش مصنوعی: هر کسی که دوستی و همراهی دارد، مانند یک انسان بزرگ و با مقام در دنیا شناخته میشود و در واقع صدایش به گوش همه میرسد.
من به عالم درون نمیدانم
دوستی زان همیشه حیرانم
هوش مصنوعی: من به دنیای درون خودم آگاهی ندارم و به همین خاطر همیشه در شگفتی و سردرگمی هستم.
حاشیه ها
1397/08/27 21:10
لیلا حسن زاده
درود بر اساتید و دوستان ادیب. استاد شهیدی در مقاله "مشکلات زبان فارسی" این بیت را آورده اند : در دهان دار تا بود خندان/ چون گرانی کند بکن دندان
استاد توضیح داده اند که آقای محترمی معنی این بیت را پرسید و من برای او معنی کردم و افزودم که کلمه دندان در این شعر دو بار فاعل و دو بار مفعول واقع شده است...
بنده متوجه فرمایش ایشان نشدم. از اساتید بزرگوار درخواست میکنم که توضیح بدهند. سپاسگزارم
1397/08/27 21:10
لیلا حسن زاده
دندان را در دهان دار- یکبار مفعول
دندان را بکن- دوباره مفعول
دندان گرانی کند - یکبار فاعل؟
فاعل دوم؟
1397/08/27 21:10
۸
دو بار کننده است( فاعل) خندیدن و گرانی کردن
و دو بار پذیرنده است ( مفعول)
در دهان داشتن و کندن.