بخش ۲۶ - حکایت در محبّت و دوستی خالص
دوستی دوست را مهمان شد
دوست حاضر نبُد پشیمان شد
گفت زن را که کدخدایت کو
زن ورا گفت گفتنی بر گو
گفت پیش آر کیسهٔ زر و سیم
زن بیاورد و کرد زر تسلیم
مرد بگشاد کیسهٔ دینار
برگرفت آنقدر که بود به کار
مابقی آنچه بود زن را داد
به در آمد ز خانه خرّم و شاد
چون شبانگاه شوی باز آمد
زن برِ شوی خود فراز آمد
گفت با شوی خویش وصفالحال
شاد شد مرد و غم گرفت زوال
جمله بود آن نهاده صد دینار
بیست برداشت مرد و رفت به کار
به فدا کرد زر هرآنچه بماند
مستحق را ز رنج و غم برهاند
گفت درویش را دهم دینار
که مرا شاد کرد نیکو یار
بیحضور من این چنین سره مرد
مال من زانِ خویش فرق نکرد
جمله درویش را دهم مالم
از چنین دوستی چرا نالم
هست شکرانهای کنون در خورد
زانکه در مال من تصرّف کرد
دوستان ای پسر چنین بودند
کز مراعات هم نیاسودند
مال و جان دوست را فدا کردند
راحت دوستان غذی کردند
تو به دانگی درم که دوست برد
سینهات همچو مار پوست درد
دور ایّام و تاب دادن پوست
گر به زر خوب شد نباشد دوست
چون کنی خیره دوستی دعوی
همه گفتار هرزه بیمعنی
دوست کز کاس و کاسه دور بود
از سپاس و سپاسه دور بود
با بد و نیک وقت داد و ستد
نکند هیچ نیک هرگز بد
دوست را گر ز هم بدرّی پوست
گر کند آه او نباشد دوست
ور بگویی به دوست برجه هین
گویدت تا کجا بگو بنشین
یار بد دشمنست رویا روی
تو ازین یار زود دست بشوی
یار بد همچو تیغ دیداریست
نرم و تیزست و روشن و تاریست
مرد را رهزنی یقین باشد
هر قرینی که دونِ دین باشد
هر کرا در بطانه یار بدست
دانکه در صحن خانه مار بدست
یار بد را مکن به خشم بتر
نکند شیشه کس رفو به تبر
شاخ بیبرگ و میوه خار بُوَد
بار بیدفع و نفع مار بُوَد
مر ترا آن رفیق و یار آید
کت به نیک و به بد به کار آید
دوستانی که بیدریغ بوند
دوست را همچو تیغ و میغ بوند
یار هم کاسه هست بسیاری
لیک هم کیسه کم بُوَد یاری
بخش ۲۵ - فصل فیالحکمة ذکرالحکمة احکم فانّها بین الکائنات حکم مثل الاحباب والاعداء کمثل الدواء والداء در دوستی و دشمنی: مردم از زیرکان دژم نشودبخش ۲۷ - التمثّل فی ریا الحّب: آن شنیدی که عُمّر خطاب
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
دوستی دوست را مهمان شد
دوست حاضر نبُد پشیمان شد
هوش مصنوعی: دوست برای دیدن دوستش به خانهاش رفت، اما وقتی رسید متوجه شد که دوستش در آنجا نیست و حالا احساس ناراحتی و پشیمانی میکند.
گفت زن را که کدخدایت کو
زن ورا گفت گفتنی بر گو
هوش مصنوعی: زن به مرد گفت: کدخدای تو کجاست؟ و مرد پاسخ داد: چیزی هست که باید بگویی.
گفت پیش آر کیسهٔ زر و سیم
زن بیاورد و کرد زر تسلیم
هوش مصنوعی: گفت بیا جلو، کیسهای پر از طلا و نقره بیاور و زن آن را آورد و طلا را به او تقدیم کرد.
مرد بگشاد کیسهٔ دینار
برگرفت آنقدر که بود به کار
هوش مصنوعی: مرد، کیسهی دینار را باز کرد و به اندازهای که به کارش میآمد، برداشت.
مابقی آنچه بود زن را داد
به در آمد ز خانه خرّم و شاد
هوش مصنوعی: بقیهی داراییاش را به زن داد و او با خوشحالی و سرخوشی از خانه بیرون رفت.
چون شبانگاه شوی باز آمد
زن برِ شوی خود فراز آمد
هوش مصنوعی: زمانی که شب فرارسد، زن به نزد شوهرش باز میگردد و بر او میافزاید.
گفت با شوی خویش وصفالحال
شاد شد مرد و غم گرفت زوال
هوش مصنوعی: مردی که با همسرش از حال خوبش صحبت کرد، شاداب شد و اندوهش کم شد.
جمله بود آن نهاده صد دینار
بیست برداشت مرد و رفت به کار
هوش مصنوعی: مردی تمام پولی که از قبل جمع کرده بود، یعنی صد دینار را برداشت و با آن به دنبال کار و زندگی خود رفت.
به فدا کرد زر هرآنچه بماند
مستحق را ز رنج و غم برهاند
هوش مصنوعی: به خاطر محبت و فداکاری، تمام داراییام را اهدا میکنم تا کسی را که سزاوار است از رنج و ناراحتی آزاد کنم.
گفت درویش را دهم دینار
که مرا شاد کرد نیکو یار
هوش مصنوعی: یک درویش را به او دیناری میدهم چون او با خوشحالیاش، من را شاد کرده است.
بیحضور من این چنین سره مرد
مال من زانِ خویش فرق نکرد
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که در غیاب من، این مرد که به نظر میرسد عالیقدر و باوقار است، هیچ تفاوتی در رفتار و شخصیتش نسبت به قبل ایجاد نکرده است. او هنوز هم همانطور که بود باقی مانده و تغییر نکرده است.
جمله درویش را دهم مالم
از چنین دوستی چرا نالم
هوش مصنوعی: من برای دوستی از چنین انسانهای بیچیزی، ثروتم را به درویش میدهم، چرا باید از این کار ناراحت باشم؟
هست شکرانهای کنون در خورد
زانکه در مال من تصرّف کرد
هوش مصنوعی: در حال حاضر، به خاطر اینکه در داراییام تغییراتی ایجاد شده، باید سپاسگزاریای انجام دهم.
دوستان ای پسر چنین بودند
کز مراعات هم نیاسودند
هوش مصنوعی: دوستان، ای پسر، اینگونه بودند که هیچگاه از مراعات و دقت در رفتار هم غافل نشدند و همیشه نسبت به هم مسئولیت داشتند.
مال و جان دوست را فدا کردند
راحت دوستان غذی کردند
هوش مصنوعی: دوستان از مال و جان خود گذشتند تا راحت و خوشحالی دوستانشان را فراهم کنند.
تو به دانگی درم که دوست برد
سینهات همچو مار پوست درد
هوش مصنوعی: تو با تقدیر و قسمت خودت در زندگیت سختیهایی را تجربه میکنی که گاه احساس میکنی مانند مار هستی، که برای تسکین دردهایت، باید پوست خودت را بهطور مداوم عوض کنی.
دور ایّام و تاب دادن پوست
گر به زر خوب شد نباشد دوست
هوش مصنوعی: روزگار میگذرد و اگرچه تغییرات ظاهری ممکن است زیبا شوند، اما بدون دوستی و محبت، این زیباییها ارزشی ندارند.
چون کنی خیره دوستی دعوی
همه گفتار هرزه بیمعنی
هوش مصنوعی: وقتی که دوستی را بدون فکر و با شتاب انتخاب میکنی، هر حرف بیاساسی که بگویی، فقط حرفی نادرست و بیمعنی خواهد بود.
دوست کز کاس و کاسه دور بود
از سپاس و سپاسه دور بود
هوش مصنوعی: دوستی که از کاسه و ظرف دور باشد، از تشکر و قدردانی نیز دور خواهد بود.
با بد و نیک وقت داد و ستد
نکند هیچ نیک هرگز بد
هوش مصنوعی: انسان خوب هرگز با بدی و خوبی در زندگی خود معامله نمیکند.
دوست را گر ز هم بدرّی پوست
گر کند آه او نباشد دوست
هوش مصنوعی: اگر دوستی را رها کنی و از او دور شوی، اگر هم او ناله کند و دردش را بگوید، دیگر نمیتوان او را دوست واقعی نامید.
ور بگویی به دوست برجه هین
گویدت تا کجا بگو بنشین
هوش مصنوعی: اگر به دوستت بگویی که برو و به جایی بپرید، او به تو خواهد گفت که تا کجا بروم و بعد بگوید که بنشین.
یار بد دشمنست رویا روی
تو ازین یار زود دست بشوی
هوش مصنوعی: دوست بد به مانند دشمن است، پس هرچه سریعتر از او دوری کن.
یار بد همچو تیغ دیداریست
نرم و تیزست و روشن و تاریست
هوش مصنوعی: دوستی که ناپایدار است، همانند تیغی است که هم نرم و هم تیز است؛ ظاهری روشن دارد اما در باطن تاریک و خطرناک است.
مرد را رهزنی یقین باشد
هر قرینی که دونِ دین باشد
هوش مصنوعی: هر مردی که به راه راست خود اطمینان دارد، باید مراقب باشد، زیرا هر نشانهای که از رفتار نادرست یا بیدینی بروز کند، میتواند او را فریب دهد.
هر کرا در بطانه یار بدست
دانکه در صحن خانه مار بدست
هوش مصنوعی: هر کسی که در خلوت و در کنار یار خود باشد، باید بداند که در جایی هم ممکن است با مشکلات و خطرات مواجه شود.
یار بد را مکن به خشم بتر
نکند شیشه کس رفو به تبر
هوش مصنوعی: دوست بد را نباید به خشم آورد، زیرا که با غضب، هیچکس نمیتواند شیشه را با تبر ترمیم کند.
شاخ بیبرگ و میوه خار بُوَد
بار بیدفع و نفع مار بُوَد
هوش مصنوعی: درختی که برگ و میوه ندارد، شاخ و برگی خشک و بیحاصل است و در مقابل، موجودی مثل مار که نه خوب است و نه بد، فقط ضرر و زیان میآورد.
مر ترا آن رفیق و یار آید
کت به نیک و به بد به کار آید
هوش مصنوعی: دوستی که در تمام مراحل زندگی، چه در زمانهای خوب و چه در زمانهای دشوار، به یاری انسان میآید، همان رفیق واقعی است.
دوستانی که بیدریغ بوند
دوست را همچو تیغ و میغ بوند
هوش مصنوعی: دوستانی که بیوقفه و با کمال صداقت در کنار دوست هستند، مانند تیغ و سپر عمل میکنند.
یار هم کاسه هست بسیاری
لیک هم کیسه کم بُوَد یاری
هوش مصنوعی: دوستان و یاران زیادی داریم که با هم در شرایط مختلف همراه هستیم، اما تعداد کمی از آنها هستند که واقعاً به ما کمک و یاری میکنند.