بخش ۲۴ - فی تسلّی قلوب الاخوة والاخوات
شوی خود را زنی بدید دژم
تنگ دل شد به شوی گفت این غم
گر برای منست بادی شاد
ور برای دل است پیشت باد
از پی نان مریز آب از روی
بوحبیشی ز بوغیاث مجوی
آبروی از برای نان برود
طمع نان بود که جان برود
چون نه نیکی نه قابل نیکی
تو و کاکا و کوکو و کی کی
زهد عیسی و حرص قارون بین
گفته در شأن آن و در حق این
و رفعنا به نردبان نیاز
فخسفنا ز سر نشیبی آز
آن به زهد آسمان گرفته به ناز
وین شده خاک خورده از پی آز
عقل و جان گفته از پی زر و سیم
انّ ربّی بکیدهّن علیم
آفت آدمی ز دنیی دان
راحت جان و تن ز عقبی دان
مرد خرسند میر کوی بود
که طمع زنگ آب روی بود
در نگر بیمزاج و خاطر دون
زین دو معنی به عیسی و قارون
قصّهٔ یوسف ار ندانی تو
چون ز قرآن همی نخوانی تو
چون ز زن بود آفت و المش
راند قرآن به کام او قلمش
مرد دنیی کرامتی نبود
قیمتی جز قیامتی نبود
گر ترا خشم و آز بگذارد
بر زمین موری از تو نازارد
ار چنانی مبارکت باد آن
ورنه این کن وزو جهان بستان
ورنه از حرص گندمی پی خورد
گرد خود همچو آسیا میگرد
حرص را بر نه از قناعت بند
وانگه از دور او گری و تو خند
باب نسیان تمام گشت سخن
سخن آرم ز دوست و ز دشمن
بخش ۲۳ - فی ترک العادة بالمجاهدة: چکنی در کنار مادر خوبخش ۲۵ - فصل فیالحکمة ذکرالحکمة احکم فانّها بین الکائنات حکم مثل الاحباب والاعداء کمثل الدواء والداء در دوستی و دشمنی: مردم از زیرکان دژم نشود
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
شوی خود را زنی بدید دژم
تنگ دل شد به شوی گفت این غم
هوش مصنوعی: زن ناامید و اندوهگین، همسرش را میبیند و از دل تنگیاش به او میگوید که این غم و اندوه چقدر دردناک است.
گر برای منست بادی شاد
ور برای دل است پیشت باد
هوش مصنوعی: اگر باد برای من خوشایند است، خوشحالم و اگر برای دل توست، پس برای تو نیز خوشحال کننده است.
از پی نان مریز آب از روی
بوحبیشی ز بوغیاث مجوی
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن نان، آب را از روی بوحبیشی نریز و به دنبال بوغیاث نرو.
آبروی از برای نان برود
طمع نان بود که جان برود
هوش مصنوعی: اگر انسان بخواهد به خاطر نان و مال، آبرو و حیثیت خود را از دست بدهد، در واقع این طمع و وابستگی به نان است که او را به خطر میاندازد و ممکن است جانش نیز در این راه برود.
چون نه نیکی نه قابل نیکی
تو و کاکا و کوکو و کی کی
هوش مصنوعی: هیچ خوبی و صفاتی در شایستگیِ نیکو بودن تو و دیگران وجود ندارد.
زهد عیسی و حرص قارون بین
گفته در شأن آن و در حق این
هوش مصنوعی: به زهد و پارسایی عیسی و طمع و زراندوزی قارون توجه کن؛ سخنانی که درباره مقام و شخصیت هر یک از آنها گفته شده را مقایسه کن.
و رفعنا به نردبان نیاز
فخسفنا ز سر نشیبی آز
هوش مصنوعی: ما با او به بالاترین درجات رسیدیم و از نقطهی پایینتر، به سوی اوج نیاز و خواستههایمان گام برداشتیم.
آن به زهد آسمان گرفته به ناز
وین شده خاک خورده از پی آز
هوش مصنوعی: آن یکی با عبادت و خضوع آسمان را بالا گرفته و دیگری که خاکی و پست شده، به دنبال خواستهها و آزهای دنیایی است.
عقل و جان گفته از پی زر و سیم
انّ ربّی بکیدهّن علیم
هوش مصنوعی: عقل و جان در پی طلا و نقره هستند، در حالی که من میدانم پروردگارم به همه چیز واقف است.
آفت آدمی ز دنیی دان
راحت جان و تن ز عقبی دان
هوش مصنوعی: آسیبهای انسان از نگاه به دنیا و راحتی جسم و روح او ناشی میشود، پس بهتر است که به آخرت و زندگی بعد از مرگ فکر کند.
مرد خرسند میر کوی بود
که طمع زنگ آب روی بود
هوش مصنوعی: مرد خوشحال و راضی، کسی است که در کوی و برزنی میگردد که دلش به خواستهها و آرزوهای خود خوش است.
در نگر بیمزاج و خاطر دون
زین دو معنی به عیسی و قارون
هوش مصنوعی: نگاه کن به کسانی که بدون اخلاق و از نظر روحی در سطح پایینی هستند. این دو نمونه را میتوان به عیسی و قارون نسبت داد.
قصّهٔ یوسف ار ندانی تو
چون ز قرآن همی نخوانی تو
هوش مصنوعی: اگر داستان یوسف را نمیدانی، به خاطر این است که از قرآن نمیخوانی.
چون ز زن بود آفت و المش
راند قرآن به کام او قلمش
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که وقتی زن به عنوان مسبب مشکل و آفت مطرح میشود، قرآن حق را، که به زبان او بیان شده، رد میکند. به نوعی، اشاره به این دارد که برخی افراد میتوانند نصوص دینی را بسته به شرایط و برداشتهای خود تفسیر کنند و از آن بهرهبرداری کنند.
مرد دنیی کرامتی نبود
قیمتی جز قیامتی نبود
هوش مصنوعی: هیچ انسانی در این دنیا به ارزش و کرامت واقعی نرسیده است و ارزش او تنها در روز قیامت مشخص خواهد شد.
گر ترا خشم و آز بگذارد
بر زمین موری از تو نازارد
هوش مصنوعی: اگر خشم و حسادت تو کنار برود، حتی یک مورچه هم از تو آسیبی نخواهد دید.
ار چنانی مبارکت باد آن
ورنه این کن وزو جهان بستان
هوش مصنوعی: اگر تو چنین هستی، خوشا به حال تو! و اگر نیستی، پس این کار را بکن و از دنیا بهرهمند شو.
ورنه از حرص گندمی پی خورد
گرد خود همچو آسیا میگرد
هوش مصنوعی: اگر انسان به خاطر حرص و طمع خود به دنبال چیزهایی باشد که برایش سودی ندارد، مانند گندم، در نهایت خود را در گرداب مشکلات و دشواریها خواهد دید و مانند آسیاب که دور خودش میچرخد، در شرایط نامساعد و بیثمر میچرخد.
حرص را بر نه از قناعت بند
وانگه از دور او گری و تو خند
هوش مصنوعی: اگر به دنبال قناعت باشی و حرص را کنار بگذاری، از دور میتوانی به آن نگاه کنی و در عوض، خوشحال باشی.
باب نسیان تمام گشت سخن
سخن آرم ز دوست و ز دشمن
هوش مصنوعی: این بیت به معنی این است که باب فراموشی بسته شده و من حالا میتوانم فقط دربارهی دوستان و دشمنانم صحبت کنم. یعنی در صحبتها و افکارم دیگر جایی برای فراموشی و نادیده گرفتن وجود ندارد و باید به واقعیت روابط با دیگران بپردازم.