گنجور

بخش ۲۲ - تمثیل در مذمّت دوستی دنیا

ای گرفته به دست حرص و امل
پیر زالی سر تو زیر بغل
دو جهان آنکه علوی و سفلیست
صورت هر دو باز گویم چیست
این یکی پیر تنگ میدانیست
وآن دگر زال سبحه گردانیست
شکر تسبیح می‌کند جاوید
به دو تا مهرهٔ سیاه و سپید
همه بر گرد درگهش به طواف
مرد سجاده باف و کُستی باف
ز ابلهان رازهاش پوشیده است
لیک عاقل همه نیوشیده است
نه همی گویدت فلک ز فراز
کز خرد نردبان کن و بر تاز
همچو آدم برای آن دم را
نردبان ساز بام عالم را
در جهان خرد بر آی از خاک
چکنی کلبهٔ میان کاواک
زیر این پردهٔ کبود منو
پند این راهب جهان بشنو
که همی گوید از زبان مرور
که بنگذارمت به غار غرور
سه روانت ز نه ستیخ کنم
همه اعضات چار میخ کنم
پیش از آن کِت برآید این مکّار
برو این هفت و چار و نه بگذار
که عدد چون رسید بر سر حد
روی بنمود بارگاه احد
دل ز دنیا و مهر او بگسل
زآنکه بر جان سمست و در دل سل
دنیی ار چه فراغت حال است
آفتش فخر و کبر و محتاتیست
خردت خسرو گزیده کند
باز اَزت گدای دیده کند
زار ماندست مرد زی دنیا
نکند جُست را کری دنیا
گر به چشم تو هست دختر خال
هست مکروه و زشت باطن و زال
مده از بهر لاف احمق وار
رخصت دین به رخصت دینار
دل بی برگ را نوا نورست
بی نیاز از خدای و دین دورست
قدر سیمی که حرص ننشاند
فرج استر نکو همی داند
آنّ فی دیننا بخوان و بدان
مرکبت را بران و تیز بران
صدمت شوق در سرای فراق
نکشد بار انتظار براق
خردت را بران و دست مدار
بر خرد شرع مصطفی بگمار
چون بیوباردت نهنگ سقر
دست بر سر کنی نیابی سر
سیم را در دل ایچ راه مده
به ملک نامهٔ سیاه مده

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای گرفته به دست حرص و امل
پیر زالی سر تو زیر بغل
هوش مصنوعی: ای کسی که به حرص و آرزوهای دور و دراز چنگ زده‌ای، خُب خبر دار که عمر تو مانند یک پیر زال، زیر بغل تو پنهان شده است.
دو جهان آنکه علوی و سفلیست
صورت هر دو باز گویم چیست
هوش مصنوعی: دو جهان، که به معنای جهان بالا و پایین است، به من بگویید که این دو چگونه به هم مربوط هستند و چه شکلی دارند.
این یکی پیر تنگ میدانیست
وآن دگر زال سبحه گردانیست
هوش مصنوعی: این شخص دارای تجربه و دانش عمیق است و آن شخص دیگر به نظر می‌رسد که بیشتر به شیوه‌های ظاهری و تزیینی می‌پردازد.
شکر تسبیح می‌کند جاوید
به دو تا مهرهٔ سیاه و سپید
هوش مصنوعی: شکر به دو مهره سیاه و سفید، مانند تسبیحی، جاویدان و همیشگی را به یاد می‌آورد. در واقع، اینجا به زیبایی و اهمیت شکرگزاری اشاره شده که همواره باید در ذهن انسان باشد.
همه بر گرد درگهش به طواف
مرد سجاده باف و کُستی باف
هوش مصنوعی: همه در اطراف درگاه او دور می‌زنند، و مردی که فرش می‌بافد و مردی که کُشتی می‌بافد، با احترام و عشق به خدمت پرداخته‌اند.
ز ابلهان رازهاش پوشیده است
لیک عاقل همه نیوشیده است
هوش مصنوعی: ابلهان از رازها بی‌خبرند و نمی‌توانند آنها را درک کنند، اما افراد عاقل همه آنها را می‌شنوند و درک می‌کنند.
نه همی گویدت فلک ز فراز
کز خرد نردبان کن و بر تاز
هوش مصنوعی: فلک به تو نمی‌گوید که از بالا به زمین بنگری، بلکه تو باید با خرد و اندیشه خود حرکت کنی و به جلو بروی.
همچو آدم برای آن دم را
نردبان ساز بام عالم را
هوش مصنوعی: مثل آدم، برای آن لحظه‌ای که می‌خواهی به بالای عالم بروی، نردبانی بساز.
در جهان خرد بر آی از خاک
چکنی کلبهٔ میان کاواک
هوش مصنوعی: به دنیا قدم بگذار و از دنیای محدود خود فراتر برو، تا بتوانی به مکان‌های بزرگ و با ارزش دسترسی پیدا کنی.
زیر این پردهٔ کبود منو
پند این راهب جهان بشنو
هوش مصنوعی: زیر این آسمان آبی، سخن حکیم و راهنمایی جهان را بشنو.
که همی گوید از زبان مرور
که بنگذارمت به غار غرور
هوش مصنوعی: این بیت به بیان این موضوع می‌پردازد که فردی در حال گفتن از زبان دیگری است و در نهایت تصمیم می‌گیرد که او را در غاری از خودخواهی و غرور رها نکند. در واقع، فرد نمی‌خواهد که شخصی که در موردش صحبت می‌کند در دام خودپسندی گرفتار شود و از او جدا شود.
سه روانت ز نه ستیخ کنم
همه اعضات چار میخ کنم
هوش مصنوعی: من جان تو را از نه چیز جدا می‌کنم و همه بدن تو را به چهار میخ می‌زنم.
پیش از آن کِت برآید این مکّار
برو این هفت و چار و نه بگذار
هوش مصنوعی: قبل از اینکه این مکار به پاخیزد، این عددها را که هفت، چهار و نه هستند، رها کن.
که عدد چون رسید بر سر حد
روی بنمود بارگاه احد
هوش مصنوعی: زمانی که عدد به مرحله‌ی خاصی می‌رسد، جلوه‌گاه عظمت و بی‌نظیری نشان داده می‌شود.
دل ز دنیا و مهر او بگسل
زآنکه بر جان سمست و در دل سل
هوش مصنوعی: دل خود را از دنیای فانی و محبت‌های زودگذر جدا کن، زیرا این محبت‌ها بر جانت سنگینی می‌کند و در دل تو بار سنگینی ایجاد می‌کند.
دنیی ار چه فراغت حال است
آفتش فخر و کبر و محتاتیست
هوش مصنوعی: اگرچه زندگی به نظر آرام و راحت می‌رسد، اما آفت آن فخر فروشی و خودبزرگ‌بینی است.
خردت خسرو گزیده کند
باز اَزت گدای دیده کند
هوش مصنوعی: عقل تو مانند یک پادشاه انتخاب شده، اگر به درستی از آن استفاده کنی، می‌تواند تو را از وضعیت پست و بی‌ارزش نجات دهد.
زار ماندست مرد زی دنیا
نکند جُست را کری دنیا
هوش مصنوعی: انسان در دنیا تنها به گشت و گذار مشغول است و از حقیقت و عمق زندگی غافل می‌شود؛ در حالی که این دنیا نمی‌تواند او را به سعادت و آرامش واقعی برساند.
گر به چشم تو هست دختر خال
هست مکروه و زشت باطن و زال
هوش مصنوعی: اگر در نگاه تو دختری با خال وجود داشته باشد، او زشت و ناپسند به نظر می‌رسد، حتی اگر ظاهرش زیبا باشد.
مده از بهر لاف احمق وار
رخصت دین به رخصت دینار
هوش مصنوعی: به خاطر فخر فروشی و ادعای بی‌مورد، اجازه ندهید که دین شما تحت تأثیر پول و ثروت قرار بگیرد.
دل بی برگ را نوا نورست
بی نیاز از خدای و دین دورست
هوش مصنوعی: دل بی‌برگ، دلی است که بی‌احساس و بی‌پناه است. نواوری و شادی، نیازی به خدا و دین ندارد و به‌دور از تعصبات مذهبی زندگی می‌کند.
قدر سیمی که حرص ننشاند
فرج استر نکو همی داند
هوش مصنوعی: قدری که در آن حرص و طمع وجود نداشته باشد، باعث رهایی و آرامش می‌شود و هر انسان نیکوکار این را می‌داند.
آنّ فی دیننا بخوان و بدان
مرکبت را بران و تیز بران
هوش مصنوعی: در دین ما اشاره کن و آگاه باش که سواریت را بران و با سرعت بران.
صدمت شوق در سرای فراق
نکشد بار انتظار براق
هوش مصنوعی: محبت تو در دلم آن‌قدر قوی است که درد دوری و انتظار را تحمل نمی‌کنم.
خردت را بران و دست مدار
بر خرد شرع مصطفی بگمار
هوش مصنوعی: عقل خود را به کار بگیر و از قدرت تفکر خود استفاده کن، اما قوانین و اصول شرع پیامبر را فراموش نکن.
چون بیوباردت نهنگ سقر
دست بر سر کنی نیابی سر
هوش مصنوعی: زمانی که به دریا می‌روی و با مشکلات بزرگ مواجه می‌شوی، اگر به خودت مسلط نباشی، نمی‌توانی از چنگال آن‌ها رهایی یابی.
سیم را در دل ایچ راه مده
به ملک نامهٔ سیاه مده
هوش مصنوعی: سیم را به قلب خود راه نده و به سرنوشت تاریک و بد نیندیش.