گنجور

بخش ۱۷ - در شهوت و آز گوید

چیست دنیا و خلق و استظهار
خاکدانی پر از سگ و مردار
بهر یک خامش این همه فریاد
بهر یک خاک توده این همه باد
هست مهر زمانه با کینه
سیر دارد میان لوزینه
از پی گندمی درین عالم
چند باشی برهنه چون آدم
بهر گندم تو روح رنجه مدار
کادم از بهر گندمی شد خوار
در جهان بنگر از پی رازش
چه کنی رنگ و بوی غمازش
این جهان زان جهان نمودارست
لیکن آن زنده اینت مردارست
چون یکی بحر دانش آن به شرف
آخرش دُرج درّ و اوّل کف
خانه‌ای دان شکسته زیر و زبر
نقش دیوار پر درخت و سپر
نه درختیش میوه آرنده
نه سپر مرگ باز دارنده
راز دل هر دو بر تو بنموده
تو به غفلت زهر دو نشنوده
مانده اندر غرور او شب و روز
همچو آدینه کودکان از گَوز
صفت عُمر و مرگ و دولت و زیست
زیر دورِ زمانه دانی چیست
شاهد ابله و رقیب بهش
می شیرین و میزبان ترش
میزبان بی‌حفاظ و بی‌آزرم
خوردنی جمله سرد و آبش گرم
پس مریز ارت چرب باید دیگ
آب در دیگ و روغن اندر ریگ
راز این کلبه نفس غمّازست
عقل کل باز خانهٔ رازست
نچنی برگش ار چه با برگست
پس دویدنش حسرت و مرگست
به درِ عقل گرد تا برهی
از بلاها و زشتی و تبهی
مرد را عقل به بود دستور
ورنه ماند چو ابلهان مغرور

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چیست دنیا و خلق و استظهار
خاکدانی پر از سگ و مردار
هوش مصنوعی: دنیا و انسان‌ها چه هستند، جز یک مکان پر از زشتی‌ها و ناپاکی‌ها که مانند خاکی پر از سگ‌ها و مردارهاست.
بهر یک خامش این همه فریاد
بهر یک خاک توده این همه باد
هوش مصنوعی: به خاطر یک انسان بی‌صدا، این همه سر و صدا می‌کنیم و برای یک توده خاک، این همه وزش باد وجود دارد.
هست مهر زمانه با کینه
سیر دارد میان لوزینه
هوش مصنوعی: محبت و دوستی در زمانه‌ای که کینه و دشمنی وجود دارد، مانند سفر کردن در درختی می‌ماند که در اواسط راه دچار مشکلات می‌شود.
از پی گندمی درین عالم
چند باشی برهنه چون آدم
هوش مصنوعی: در این دنیا برای به دست آوردن چیزهایی ارزشمند، نباید از مشکلات و سختی‌ها هراسی داشته باشی، حتی اگر به‌ظاهر به نظر بیاید که در وضعیتی ناپسند هستی.
بهر گندم تو روح رنجه مدار
کادم از بهر گندمی شد خوار
هوش مصنوعی: برای به دست آوردن گندم، خودت را به زحمت نینداز، زیرا شخصی به خاطر گندم، ذلیل و خوار شده است.
در جهان بنگر از پی رازش
چه کنی رنگ و بوی غمازش
هوش مصنوعی: به دقت در جهان نگاه کن و بفهم که چگونه می‌توانی احساسات و نشانه‌های پنهان آن را درک کنی.
این جهان زان جهان نمودارست
لیکن آن زنده اینت مردارست
هوش مصنوعی: این دنیا تنها نمایشی از دنیای دیگر است، اما زندگی واقعی در آن دنیا وجود دارد و این دنیا همچون مرده‌ای است که نمی‌تواند زندگی را به ما بدهد.
چون یکی بحر دانش آن به شرف
آخرش دُرج درّ و اوّل کف
هوش مصنوعی: در اینجا گفته می‌شود که دریای علم و دانش، مانند یک دریاچه عمیق است که در انتهایش گرانبهایی مانند مروارید نهفته است، در حالی که در سطح آن ممکن است چیزهای ساده‌تری در دسترس باشند. به عبارت دیگر، اگرچه در ابتدا ممکن است به نظر بیاید که دانش آسان و قابل دسترسی است، اما با پیشرفت و عمق بیشتر، به درک ارزشمندتری از علم و حقیقت دست می‌یابیم.
خانه‌ای دان شکسته زیر و زبر
نقش دیوار پر درخت و سپر
هوش مصنوعی: خانه‌ای می‌بینم که دیوارهای آن پر از درخت و حفاظ‌های مختلف است و به نظر می‌رسد که به شدت آسیب دیده و در هم ریخته است.
نه درختیش میوه آرنده
نه سپر مرگ باز دارنده
هوش مصنوعی: نه درخت میوه‌ای دارد که به درد بخورد و نه سپر از مرگ جلوگیری می‌کند.
راز دل هر دو بر تو بنموده
تو به غفلت زهر دو نشنوده
هوش مصنوعی: هر دو نفر دل خود را به تو نشان داده‌اند، ولی تو به دلیل غفلت آن را نشنیده‌ای.
مانده اندر غرور او شب و روز
همچو آدینه کودکان از گَوز
هوش مصنوعی: او به قدری در غرور و خودبینی غرق شده است که شب و روز به مانند کودکانی که در بازی‌های خود غرق می‌شوند، بی‌خبر و بی‌خبر از واقعیت زندگی، در این حس و حال به سر می‌برد.
صفت عُمر و مرگ و دولت و زیست
زیر دورِ زمانه دانی چیست
هوش مصنوعی: می‌خواهی بدانی چیست که عمر و مرگ، قدرت و زندگی در زیر سلطه زمان چگونه است؟
شاهد ابله و رقیب بهش
می شیرین و میزبان ترش
هوش مصنوعی: شاهد نادان و رقیب، شیرین و خوش‌صحبت هستند، اما میزبان با حالت چهره‌ای ترش و ناراحت به نظر می‌رسد.
میزبان بی‌حفاظ و بی‌آزرم
خوردنی جمله سرد و آبش گرم
هوش مصنوعی: میزبان بدون پرده پوشی و حیا، غذاهایش سرد هستند و نوشیدنی‌هایش گرم.
پس مریز ارت چرب باید دیگ
آب در دیگ و روغن اندر ریگ
هوش مصنوعی: برای درست کردن غذایی خوشمزه، باید از ترکیب آب و روغن استفاده کرد تا طعم بهتری بگیرد.
راز این کلبه نفس غمّازست
عقل کل باز خانهٔ رازست
هوش مصنوعی: این کلبه (وجود) سرشار از راز و نکته‌های پنهانی است و تنها عقل کل می‌تواند به عمق این رازها پی ببرد.
نچنی برگش ار چه با برگست
پس دویدنش حسرت و مرگست
هوش مصنوعی: اگرچه برگی نمی‌افتد، اما دویدن و تلاش کردنش تنها حسرت و از دست رفتن را به همراه دارد.
به درِ عقل گرد تا برهی
از بلاها و زشتی و تبهی
هوش مصنوعی: به در عقل مراجعه کن تا از مشکلات، بدی‌ها و نابسامانی‌ها دور بمانی.
مرد را عقل به بود دستور
ورنه ماند چو ابلهان مغرور
هوش مصنوعی: عقل و دانش باید راهنمای انسان باشد، وگرنه او مانند افراد نادان به خود مغرور می‌شود.