بخش ۱۴ - اندر زهد ریایی
زهد ورزی برای مُرداری
پس چه گویی که من کیم باری
تو از این زهد توبه جوی نصوح
ورنه بیدل روی به عالم روح
چو تو سقمونیا خوری به نیاز
آنگه از ریدنت که دارد باز
در غم آن دمی که رفت از دست
گری و خون گری که جایش هست
دور و نزدیک بی من و با من
سطح آبست حافظ روغن
آن دبیری که خورد خیره صبر
رید چندانکه شد چو لاشه دَبر
باش تا دینش بازخواست کند
تا چو خامه چگونه کاست کند
هرکه جویای عالم غیب است
شمع در دست و اشک در جَیب است
تو نه نیکی نه قابل نیکی
مرد کاکا و کو کو و کی کی
باش تا نقش عزّ نماید ذُلّ
باش تا عذر جزو خواهد کُل
گلبن از جور دی نماید خار
باش تا گل نمایدت به بهار
فتوی اندر ره فتوّت نیست
نَبوت اندر دم نبوّت نیست
چون فلک سال و مه ز نامردی
گرد اجرام خویش میگردی
بخش ۱۳ - اندر طلب بهشت به سالوسی: مرغ و حور از بهشت ابدانستبخش ۱۵ - اندر مذمّت دنیا و برحذر بودن از آن فرماید: در جهانی چه بایدت بودن
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
زهد ورزی برای مُرداری
پس چه گویی که من کیم باری
هوش مصنوعی: زندگی کردن با زهد و پرهیز برای انسانهای بزرگ و معنوی مناسب است، پس حالا بگو من چه جایگاهی دارم!
تو از این زهد توبه جوی نصوح
ورنه بیدل روی به عالم روح
هوش مصنوعی: اگر از زهد خود به طور واقعی توبه نکنی و به دل خود رجوع نکنی، بیفایده است که به عالم معنوی بپردازی.
چو تو سقمونیا خوری به نیاز
آنگه از ریدنت که دارد باز
هوش مصنوعی: وقتی تو دارویی برای درمان خود مصرف میکنی، به نتیجهای مثبت خواهی رسید. در این حالت، مشکل یا ناراحتی تو برطرف خواهد شد.
در غم آن دمی که رفت از دست
گری و خون گری که جایش هست
هوش مصنوعی: به یاد آن لحظهای که از دست رفت، گریه کن و اشک بریز؛ زیرا آن حسرت هنوز در دل باقی مانده است.
دور و نزدیک بی من و با من
سطح آبست حافظ روغن
هوش مصنوعی: دور و نزدیک برای من فرقی ندارد، همواره با من و در کنار من هستی، مانند روغنی که روی سطح آب قرار دارد.
آن دبیری که خورد خیره صبر
رید چندانکه شد چو لاشه دَبر
هوش مصنوعی: این جمله به توصیف حالتی از ناامیدی و خستگی میپردازد. فردی که به شدت ناکام و بیحوصله شده است، به گونهای که تحملش به سر آمده و دیگر هیچ انگیزهای برای ادامه ندارد. او به وضعیت اسفناکی رسیده و احساس میکند که به هیچ چیزی ارزش ندارد.
باش تا دینش بازخواست کند
تا چو خامه چگونه کاست کند
هوش مصنوعی: منتظر بمان تا دین او را مورد سؤال قرار دهد، تا ببیند چگونه با دقت و مهارت عمل میکند.
هرکه جویای عالم غیب است
شمع در دست و اشک در جَیب است
هوش مصنوعی: هر کسی که به دنبال دانش و حقیقتهای پنهان است، باید در مسیر این جستجو، صبر و غم را به همراه داشته باشد.
تو نه نیکی نه قابل نیکی
مرد کاکا و کو کو و کی کی
هوش مصنوعی: تو نه انسان خوبی هستی و نه لایق خوبی، مانند کبک و پرندگان دیگر که فقط صدا میکنند و کارایی دیگری ندارند.
باش تا نقش عزّ نماید ذُلّ
باش تا عذر جزو خواهد کُل
هوش مصنوعی: منتظر بمان تا عظمت و شکوه خود را نشان دهد؛ صبر کن تا عذر و بهانه از جز به کلی تبدیل شود.
گلبن از جور دی نماید خار
باش تا گل نمایدت به بهار
هوش مصنوعی: درخت گل به خاطر سختیها و مشکلات زندگی گاهی خار میشود، اما اگر این دشواریها را تحمل کند، در بهار به شکوفایی و زیبایی خواهد رسید.
فتوی اندر ره فتوّت نیست
نَبوت اندر دم نبوّت نیست
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که در مسیر جوانمردی و شجاعت (فتوت) نمیتوان به فتواهایی که از نظر مذهبی یا دینی صادر میشود، اعتماد کرد و همچنین در زندگی نبوت و پیامبری، نمیتوان انتظار داشت که همواره معیارهای خاصی وجود داشته باشد. در واقع، رفتار و انفعال انسانها در این زمینهها معنای واقعی خود را دارند و نمیتوان به آسانی آنها را بر اساس اصول ثابت قضاوت کرد.
چون فلک سال و مه ز نامردی
گرد اجرام خویش میگردی
هوش مصنوعی: زمان و ماه به خاطر ناپایداری و بیثباتی خود، در حال چرخش و گردش هستند.