گنجور

بخش ۵۹ - حکایت

آن شنیدی که در ولایت شام
رفته بودند اشتران به چرام
شتر مست در بیابانی
کرد قصد هلاک نادانی
مرد نادان ز پیش اشتر جَست
از پیَش می‌دوید اشتر مست
مرد در راه خویش چاهی دید
خویشتن را در آن پناهی دید
شتر آمد به نزد چه ناگاه
مرد بفگند خویش را در چاه
دستها را به خار زد چون ورد
پایها نیز در شکافی کرد
در ته چه چو بنگرید جوان
اژدها دید باز کرده دهان
دید از بعد محنت بسیار
زیر هر پاش خفته جفتی مار
دید یک جفت موش بر سر چاه
آن سپید و دگر چو قیر سیاه
می‌بریدند بیخ خاربنان
تا درافتد به چاه مرد جوان
مرد نادان چو دید حالت بد
گفت یارب چه حالتست این خود
در دَمِ اژدها مکان سازم
یا به دندان مار بگدازم
از همه بدتر این که شد کین خواه
شتر مست نیز بر سرِ چاه
آخرالامر تن به حکم نهاد
ایزدش از کرم دری بگشاد
دید در گوشه‌ای خار نحیف
اندکی زان ترنجبین لطیف
اندکی زان ترنجبین برکند
کرد پاکیزه در دهان افگند
لذّت آن بکرد مدهوشش
مگر آن خوف شد فراموشش
تویی آن مرد و چاهت این دنیی
چار طبعت بسان این افعی
آن دو موش سیه سفید دژم
که بُرد بیخ خار بُن در دم
شب و روزست آن سپید و سیاه
بیخ عمر تو می‌کنند تباه
اژدهایی که هست بر سرِ چاه
گور تنگست زان نه‌ای آگاه
بر سرِ چاه نیز اشتر مست
اجل است ای ضعیف کوته دست
خاربُن عمر تست یعنی زیست
می‌ندانی ترنجبین تو چیست
شهوتست آن ترنجبین ای مرد
که ترا از دو کَون غافل کرد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن شنیدی که در ولایت شام
رفته بودند اشتران به چرام
هوش مصنوعی: در مورد خبری صحبت می‌شود که در سرزمین شام، شترها به چرای علف رفته بودند.
شتر مست در بیابانی
کرد قصد هلاک نادانی
هوش مصنوعی: شتر مستی در دشت بیابان به سمت نابودی و خرابی جاهلانه‌ای می‌رود.
مرد نادان ز پیش اشتر جَست
از پیَش می‌دوید اشتر مست
هوش مصنوعی: مرد جاهل از جلوی شتر فرار کرد و به دنبال او می‌دوید، در حالی که شتر مست و سرحال بود.
مرد در راه خویش چاهی دید
خویشتن را در آن پناهی دید
هوش مصنوعی: مردی در مسیر خود چاهی را مشاهده کرد و در آن آرامشی برای خود پیدا کرد.
شتر آمد به نزد چه ناگاه
مرد بفگند خویش را در چاه
هوش مصنوعی: یک شتر به سمت کسی آمد و ناگهان مرد، خود را در چاه انداخت.
دستها را به خار زد چون ورد
پایها نیز در شکافی کرد
هوش مصنوعی: دست‌ها به خارها برخورد کرد و پاها نیز در شکافی فرو رفت.
در ته چه چو بنگرید جوان
اژدها دید باز کرده دهان
هوش مصنوعی: وقتی جوان به ته حفره نگاه می‌کند، موجودی به شکل اژدها را می‌بیند که دهانش را باز کرده است.
دید از بعد محنت بسیار
زیر هر پاش خفته جفتی مار
هوش مصنوعی: پس از تحمل درد و رنج بسیار، در زیر هر قدمی که برمی‌داری، جفتی مار خفته است.
دید یک جفت موش بر سر چاه
آن سپید و دگر چو قیر سیاه
هوش مصنوعی: دو موش در کنار چاه دیده می‌شوند، یکی از آن‌ها سفید و دیگری سیاه مانند قیر است.
می‌بریدند بیخ خاربنان
تا درافتد به چاه مرد جوان
هوش مصنوعی: آن‌ها ریشه‌های درخت خاربن را قطع می‌کردند تا مرد جوان به چاه بیفتد.
مرد نادان چو دید حالت بد
گفت یارب چه حالتست این خود
هوش مصنوعی: مرد نادان وقتی وضعیت بدی را مشاهده کرد، به خدا گفت: ای کاش معلوم می‌شود که این چه وضعیتی است!
در دَمِ اژدها مکان سازم
یا به دندان مار بگدازم
هوش مصنوعی: در آستانه خطر و تهدید باید انتخاب کنم که آیا در برابر اژدها پناه ببرم یا اینکه به دندان مار بیفتیم و دچار خطر شوم.
از همه بدتر این که شد کین خواه
شتر مست نیز بر سرِ چاه
هوش مصنوعی: بدترین چیز این است که حالا دشمن شتر مست، هم کارش به چاه کشیده شده است.
آخرالامر تن به حکم نهاد
ایزدش از کرم دری بگشاد
هوش مصنوعی: در نهایت، او تسلیم فرمان خدا شد و به لطف او، درهای رحمت به رویش گشوده شد.
دید در گوشه‌ای خار نحیف
اندکی زان ترنجبین لطیف
هوش مصنوعی: در گوشه‌ای، خار نازکی دیدم که مقداری از ترنجبین نرم و لطیف را بر سر داشت.
اندکی زان ترنجبین برکند
کرد پاکیزه در دهان افگند
هوش مصنوعی: کمی از شیرینی که به شکل ترنجبین است برداشت کرده و آن را به طور خالص در دهان می‌گذارد.
لذّت آن بکرد مدهوشش
مگر آن خوف شد فراموشش
هوش مصنوعی: فقط زمانی که ترس او فراموش شد، توانست از لذت آن کار سرمست و مدهوش شود.
تویی آن مرد و چاهت این دنیی
چار طبعت بسان این افعی
هوش مصنوعی: تو آن کسی هستی که در این دنیا چالشی همچون چاه داری و طبیعتت مانند افعی است.
آن دو موش سیه سفید دژم
که بُرد بیخ خار بُن در دم
هوش مصنوعی: دو موش سیاه و سفید، ناامید و غمگین، که ریشه خار را در دم خود می‌برند.
شب و روزست آن سپید و سیاه
بیخ عمر تو می‌کنند تباه
هوش مصنوعی: روز و شب به مانند دو رنگ سفید و سیاه، در حال گذراندن عمر تو هستند و آن را به هدر می‌دهند.
اژدهایی که هست بر سرِ چاه
گور تنگست زان نه‌ای آگاه
هوش مصنوعی: اژدهایی بر فراز چاه گور وجود دارد که به هیچ وجه از آن مطلع نیستی.
بر سرِ چاه نیز اشتر مست
اجل است ای ضعیف کوته دست
هوش مصنوعی: بر لب چاه، حیوانی که از مستی بی‌خبر است، در واقع در معرض خطر مرگ قرار دارد. ای ناتوان و بی‌چاره، این وضعیت را درک کن.
خاربُن عمر تست یعنی زیست
می‌ندانی ترنجبین تو چیست
هوش مصنوعی: زندگی تو همانند خارانی است که نمی‌دانی چیست و چه معنایی دارد، مانند شیرینی ترنجبین که از آن خبر نداری.
شهوتست آن ترنجبین ای مرد
که ترا از دو کَون غافل کرد
هوش مصنوعی: ای مرد، شهوت همچون عسل شیرین است که تو را از دنیا و کارهای آن غافل کرده است.

حاشیه ها

1402/04/22 12:06
دکتر صحافیان

شرح حکایت:شتر مست(تمثیل مرگ) قصد هلاک مردی در شام کرد، او درون چاهی رفت و به خاربنی(عمر) آویزان شد، در زیر پاهایش 4 مار افعی(4 طبع بدن)و در بن چاه اژدهایی (گور) دید و خاربن(عمر) را نیز موش سیاه و سفید(روز و شب) می‌بریدند. در کنار چاه، مشغول به خوردن ترنجبین(خواسته‌ها) شد و غافل از خطرات. (احمد نراقی این حکایت را در مثنوی طاقدیس آورده؛ به جای شتر شیر، به جای خاربن طناب و به جای ترنجبین عسل که خوردن آن همراه با نیش زنبورها و آغشته به خاک است. در جهان‌بینی او، نوش دنیا همواره با نیش است.)

دکتر مهدی صحافیان

آرامش و پرواز روح