بخش ۵۶ - اندر خوردن شراب و خواصّ آن گوید
مر سران را چو طامع و می خوار
بهر چه دردسر دهم چو خمار
می چو با رسم در نهاد شود
آتش و خاک و آب باد شود
زان برو چار طبع دست نیافت
که سوی هیچکس به پا نشتافت
هست می در نهاد خود پیوست
در کف پای عقل و بر سر دست
شاه می بر جمال تن چیرهست
ماه عقل از کمال می خیرهست
مایهٔ سنگ گرم و سردان اوست
وز پی زر محکّ مردان اوست
از کف پُر ز معجز موسی
مرده زنده کنست چون عیسی
مرد را عقل دیده و دادست
غذی روح باده و بادست
زیرکان را درین سرای خراب
هیچ غمخوارهای مدان چو شراب
باده در پیش اندُه استاده است
زانکه غمخوار آدمی باده است
عقل را گر سوی تو هست شکوه
بادهٔ عقل دوست را منکوه
از تری تف نشان صفرا اوست
وز تبش نقش سوز سودا اوست
اندرین باغ خوب و راغ فلک
از پی جغد نفس و زاغ فلک
گُل چو بر دست مُل به بام دهد
تا بدو بوی خویش وام دهد
به مشام آنکه گل بینبوید
از مشامش نشاط دل روید
هست در راه فکرت عاقل
از پی کشف فطرت غافل
مدد عشرت جوان مردان
نقل حرّان و ناقد مردان
اندکی زو عزیز و تندارست
باز بسیار خوار ازو خوارست
تا تو او را خوری عزیزش دار
چون ترا او خورد بمانش خوار
دل به احکام دین سپردن به
باده خوردن ز وقف خوردن به
هر دو چون ره بگیردت به سراط
پس چه باده خوری چه وقف رباط
دیدهای کان ز طمع باشد پُر
کرده داند نشان پای شتر
آیت از روی برد و عقل از رای
تو سوی نان هنوز آتش پای
آنکه نان رست در دل و جانش
باده بیباده خورد مهمانش
بخش ۵۵ - در بیان آنکه ادب به فارسی و عربی نیست: علم خوان تات جان قبول کندبخش ۵۷ - اندر صفت نقص دنیا: مال بر کف چو پیل بر کشتیست
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
مر سران را چو طامع و می خوار
بهر چه دردسر دهم چو خمار
هوش مصنوعی: چرا باید برای کسانی که طمعکار و اهل میخواری هستند، دردسر درست کنم، در حالی که خودم دچار مستی و گیجحالی هستم؟
می چو با رسم در نهاد شود
آتش و خاک و آب باد شود
هوش مصنوعی: نوشیدن می با اصول خاصی، باعث میشود که آتش، خاک، آب و باد در وجود انسان به وجود آید و تأثیرات متفاوتی ایجاد کند.
زان برو چار طبع دست نیافت
که سوی هیچکس به پا نشتافت
هوش مصنوعی: به خاطر آن که چهار میزان طبع و مزاج او به هم نیامد، نتوانست به کسی نزدیک شود و پا به سوی هیچ کس نگذاشت.
هست می در نهاد خود پیوست
در کف پای عقل و بر سر دست
هوش مصنوعی: در درون خود، شرابی وجود دارد که به پای عقل و بر دست ما پیوسته است.
شاه می بر جمال تن چیرهست
ماه عقل از کمال می خیرهست
هوش مصنوعی: پادشاه بر زیبایی بدن تسلط دارد و ماهی که نماد عقل است، از کمال زیبایی حیرتزده شده است.
مایهٔ سنگ گرم و سردان اوست
وز پی زر محکّ مردان اوست
هوش مصنوعی: مادهٔ اصلی داغ و سرد از اوست و برای رسیدن به طلا، واژهٔ سنجش مردان اوست.
از کف پُر ز معجز موسی
مرده زنده کنست چون عیسی
هوش مصنوعی: از دستان پر از معجزهی موسی، مردگان زنده میشوند، همانطور که عیسی کرد.
مرد را عقل دیده و دادست
غذی روح باده و بادست
هوش مصنوعی: انسان با عقل خود به درستی و انصاف رفتار میکند، در حالی که انرژی و زندگی او از نوشیدنی و نسیم نیز تأمین میشود.
زیرکان را درین سرای خراب
هیچ غمخوارهای مدان چو شراب
هوش مصنوعی: در این مکان نابسامان، هیچکس را که برای دیگران نگرانی و دلسوزی داشته باشد، به حساب نیاورید، همچنان که شراب در دنیای خود بیدردسر است.
باده در پیش اندُه استاده است
زانکه غمخوار آدمی باده است
هوش مصنوعی: شراب در مقابل اندوه ایستاده است، زیرا تنها چیزی که میتواند غم انسان را تسکین دهد، شراب است.
عقل را گر سوی تو هست شکوه
بادهٔ عقل دوست را منکوه
هوش مصنوعی: اگر عقل به سمت تو دارد اعتراف میکند، پس چرا از بادهٔ عقل دوست خود انتقاد میکنی؟
از تری تف نشان صفرا اوست
وز تبش نقش سوز سودا اوست
هوش مصنوعی: این بیت به تقلید از حالتی نامساعد حکایت دارد که شخصی در اثر تاثیرات دما و تب دچار صفرا و سودا شده است. نشان دادن اثرات منفی این وضعیت بر شخصیت و روحیه فرد به تصویر کشیده شده است. به طور کلی، به وضعیت ناخوشایند و آثار منفی ناشی از بیماری اشاره دارد.
اندرین باغ خوب و راغ فلک
از پی جغد نفس و زاغ فلک
هوش مصنوعی: در این باغ زیبا و دلنشین، آسمان بعد از جغد و زاغ، به دنبال آرامش و سکوت است.
گُل چو بر دست مُل به بام دهد
تا بدو بوی خویش وام دهد
هوش مصنوعی: وقتی گلی بر دستان کسی باشد، بوی دلنوازش را به اطراف میپراکند و به دیگران حس خوب و انرژی مثبت انتقال میدهد.
به مشام آنکه گل بینبوید
از مشامش نشاط دل روید
هوش مصنوعی: کسی که عطر گل را احساس کند، از بوی آن شادی و شوق به دلش میآید.
هست در راه فکرت عاقل
از پی کشف فطرت غافل
هوش مصنوعی: در مسیر تفکر، فرد عاقل در جستجوی درک طبیعت واقعی خود، غافل از امور دیگری نیست.
مدد عشرت جوان مردان
نقل حرّان و ناقد مردان
هوش مصنوعی: کمک و یاری به خوشبختی جوانمردان همچون داستانهای شیرین و نقد و بررسی شخصیت مردان است.
اندکی زو عزیز و تندارست
باز بسیار خوار ازو خوارست
هوش مصنوعی: کسی که به اندازه کمی از او عزیز و با حرمت است، اما اگر زیاده روی شود، به شدت بیارزش و بیاحترامی خواهد شد.
تا تو او را خوری عزیزش دار
چون ترا او خورد بمانش خوار
هوش مصنوعی: اگر تو کسی را محترم بداری و او را در زندگیات ارزشمند بشماری، او نیز باید به همین شکل با تو رفتار کند. اما زمانی که او به تو آسیب بزند یا تو را بیاحترامی کند، دیگر نباید او را در نظر داشته باشی.
دل به احکام دین سپردن به
باده خوردن ز وقف خوردن به
هوش مصنوعی: دل دادن به دستورات دین و از لذتهای بادهنوشی و خوشگذرانی در زندگی پرهیز کردن، به نوعی نیکو و با ارزش است.
هر دو چون ره بگیردت به سراط
پس چه باده خوری چه وقف رباط
هوش مصنوعی: هر دو (سروت و راهی که در پیش داری) وقتی تو را به هدف برسانند، پس چه فرقی دارد که مشغول نوشیدن می باشی یا در حال وقوف در مکان خاصی؟
دیدهای کان ز طمع باشد پُر
کرده داند نشان پای شتر
هوش مصنوعی: چشمی که از طمع پر شده، نشانههای پاهای شتر را تشخیص میدهد.
آیت از روی برد و عقل از رای
تو سوی نان هنوز آتش پای
هوش مصنوعی: اگر بخواهیم مفهومی از این بیت ارائه دهیم، میتوان گفت که از نگاه عقل و درک، به نظر میرسد که تلاش برای کسب روزی و نیازها همچنان ادامه دارد، و این تلاش همیشه با چالشها و سختیها همراه است. به عبارت دیگر، گرچه ما به دنبال تأمین معیشت خود هستیم، اما در این مسیر با موانع و مشکلاتی نیز روبهرو هستیم.
آنکه نان رست در دل و جانش
باده بیباده خورد مهمانش
هوش مصنوعی: کسی که در دل و جانش نان زندگی را میپروراند، در مهمانیاش شرابی به غیر از باده نمینوشد.