گنجور

بخش ۵۳ - اندر صفت ربیع و تشبیهات گوید ذکر الربیع یحیی القلوب المیتة و یشرح الصدور الضیقة

شُکر انصاف بر زبان بهار
گفت بلبل چو مردم هوشیار
شُکر عدل بهار پیش اِله
دل گُل گوید از زبان گیاه
دشتها پر لحاف بی‌بالین
باغها پر عروس بی‌کابین
گفت قرآن به لفظ همچون دُر
مرد دامن کشیده را فانظر
تا ببینی به چشم عقل پژوه
بر گریبانِ دشت و دامن کوه
از پی نقشهای جان‌آویز
اختران نقش‌بند و رنگ‌آمیز
باغ پر تختهای سقلاطون
راغ پر فرشهای بوقلمون
شاخها حلّه‌پوش و مشک آغوش
دشت عنبر نهاد و مینا پوش
شبنمِ اشک چون سهیل و سها
روی چون بامداد روی گیا
عنبرین گشته از نسیم صبا
از مسام زمین مشام هوا
سرو چون حور سبز پیراهن
مشک و عنبر دمیده بر دامن
باغ مانند عطر مشک آگین
راغ مانند زلفِ حورالعین
چشمهٔ اشک چشم من بشتاب
تا درِ باغ رفته از لبِ آب
خامه بر کار کرده شست بهار
زلف کوتاه کرده دست بهار
نی چنانست گردش بی‌باک
زلف شب را گرفته کش سوی خاک
گر بخواهد به حکم خلق کمال
خون کند مشک و مشک خون در حال
صفت گل کنون به قوّت دل
گفت بلبل چو مردم عاقل
دشتها را لباسها رنگین
باغها را ز حلّه‌ها آذین
کوه پر نقشها همه زیبا
اختران نقش‌بند بر دیبا
شاخ مانند عقد پر لؤلؤ
باد مانند نافهٔ آهو
باغ پرحقه‌های درّ و گهر
راغ پُر شفشه‌های نقره و زر
گنج قارون به دامن سنگی
زیب حورا عیان به هر رنگی
قطر باران چو دانه‌های گهر
بر شقایق چکیده همچو دُرر
قُمری و فاخته فراز چنار
برده از عاشقان شکیب و قرار
سرو چون حور در میان چمن
سمن مشک‌بیز پیرامن
پایهٔ ابر همچو درّ خوشاب
آمد از حد ارمن و سقلاب
مرغ نالان فراز گلبن گل
مست بی‌مطربان و ساغر مُل
ابر شسته ز روی هامون پاک
هرچه آلایشست از رخ خاک
راز دل کرده جمله عالم فاش
زیرکان زمانه چون اوباش
خانه بگذاشته همه زن و مرد
سوی صحرا برون شده پی خورد
خنک آنکس که او به فصل بهار
لذّتی دارد او ز بوس و کنار
خانهٔ چین گشاده منظر اوی
شاه قیصر نموده دختر اوی
خم زلف بنفشهٔ دل جوی
عود خامست رُسته بر لبِ جوی
ناف آهو چو خورد سنبل دشت
بویش از کوه قاف و طور گذشت

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

شُکر انصاف بر زبان بهار
گفت بلبل چو مردم هوشیار
هوش مصنوعی: بلبل با زبان بهاری، از انصاف و مدیحه‌گویی شکرگزاری کرد، همانطور که مردم با هوشیاری و آگاهی به حقیقت و زیبایی‌ها توجه دارند.
شُکر عدل بهار پیش اِله
دل گُل گوید از زبان گیاه
هوش مصنوعی: بهار به خاطر دل‌انگیزی‌اش از گیاهان تشکر می‌کند و گل‌ها به زبان گیاهان از این بابت خوشحالند.
دشتها پر لحاف بی‌بالین
باغها پر عروس بی‌کابین
هوش مصنوعی: دشت‌ها پر از زمین‌های پوشیده و نرم‌اند و باغ‌ها پر از گل‌های زیبا و شکوفه‌های تازه هستند.
گفت قرآن به لفظ همچون دُر
مرد دامن کشیده را فانظر
هوش مصنوعی: قرآن به مانند مرواریدی زیبا و گرانبهاست که کسی که دامنش را بلند کرده، بایستی به آن نگاه کند.
تا ببینی به چشم عقل پژوه
بر گریبانِ دشت و دامن کوه
هوش مصنوعی: برای آنکه به عمق واقعیت‌ها پی ببری، به تماشا بایست و به دقت به سرزمین و دامنه‌ی کوه نگاه کن.
از پی نقشهای جان‌آویز
اختران نقش‌بند و رنگ‌آمیز
هوش مصنوعی: به دنبال طرح‌ها و نقش‌های زیبایی هستیم که ستاره‌ها به وجود می‌آورند و آن‌ها را با رنگ و زیبایی خاصی تزئین می‌کنیم.
باغ پر تختهای سقلاطون
راغ پر فرشهای بوقلمون
هوش مصنوعی: باغی پر از تخت‌های زیبا و چشم‌نواز، فرشی پوشیده از رنگ‌های متنوع و زیبا همچون بوقلمون.
شاخها حلّه‌پوش و مشک آغوش
دشت عنبر نهاد و مینا پوش
هوش مصنوعی: شاخه‌ها مانند پیراهنی زیبا پوشیده شده و عطر خوشی از دشت به مشام می‌رسد که مانند مشک است و این دشت به زیبایی مینا آراسته شده است.
شبنمِ اشک چون سهیل و سها
روی چون بامداد روی گیا
هوش مصنوعی: اشک‌هایی که مانند شبنم هستند، زیبایی و درخشندگی دارند و چهره‌اش مانند صبحگاه به شادابی گل‌هاست.
عنبرین گشته از نسیم صبا
از مسام زمین مشام هوا
هوش مصنوعی: به خاطر نسیم صبحگاهی، عطر خوشی در هوا پراکنده شده و زمین نیز از این عطر معطر شده است.
سرو چون حور سبز پیراهن
مشک و عنبر دمیده بر دامن
هوش مصنوعی: سرو مانند یک حور، با پیراهنی سبز و خوشبو، عطر مشک و عنبر را بر دامن خود پاشیده است.
باغ مانند عطر مشک آگین
راغ مانند زلفِ حورالعین
هوش مصنوعی: باغ مانند عطر مشک خوشبو و معطر است و راه مانند موهای زیبا و دلربای دختران بهشتی جلوه‌گری می‌کند.
چشمهٔ اشک چشم من بشتاب
تا درِ باغ رفته از لبِ آب
هوش مصنوعی: چشمهٔ اشک چشم من، سریع‌تر بیا تا در باغی که از لب آب رفته، حضور پیدا کنیم.
خامه بر کار کرده شست بهار
زلف کوتاه کرده دست بهار
هوش مصنوعی: دست بهار با دقت و ظرافت، بر روی زلف‌های کوتاه شده کار کرده و آن‌ها را به زیبایی مرتب کرده است.
نی چنانست گردش بی‌باک
زلف شب را گرفته کش سوی خاک
هوش مصنوعی: نی به شکلی شجاعانه و بدون ترس، زلف‌های شب را در بر می‌گیرد و آن را به سمت خاک می‌کشاند.
گر بخواهد به حکم خلق کمال
خون کند مشک و مشک خون در حال
هوش مصنوعی: اگر بخواهد، به فرمان مردم، به کمال و تمام، خون را مانند مشک خواهد کرد و مشک نیز در حال خون در می‌آید.
صفت گل کنون به قوّت دل
گفت بلبل چو مردم عاقل
هوش مصنوعی: بلبل به قدرت دل، از زیبایی گل سخن می‌گوید، مانند شخص عاقل که با فهم و درک صحیح صحبت می‌کند.
دشتها را لباسها رنگین
باغها را ز حلّه‌ها آذین
هوش مصنوعی: دشت‌ها را مانند لباسی رنگین پوشانده و باغ‌ها را با زیورهای زیبای حلّه تزیین کرده است.
کوه پر نقشها همه زیبا
اختران نقش‌بند بر دیبا
هوش مصنوعی: کوه‌ها که پر از نقش و نگار هستند، بسیار زیبا به نظر می‌رسند. ستاره‌ها در آسمان مانند هنرمندانی هستند که بر پارچه‌ای زیبا نقاشی می‌کنند.
شاخ مانند عقد پر لؤلؤ
باد مانند نافهٔ آهو
هوش مصنوعی: شاخ مانند رشته‌ای از مروارید است و باد همچون عطر دل‌انگیز آهو می‌وزد.
باغ پرحقه‌های درّ و گهر
راغ پُر شفشه‌های نقره و زر
هوش مصنوعی: باغی پر از جواهرات قیمتی و درخشان، جایی که درختانش پر از شاخه‌های نقره‌ای و طلایی هستند.
گنج قارون به دامن سنگی
زیب حورا عیان به هر رنگی
هوش مصنوعی: گنج قارون در دامن سنگی زیبا و جذاب حورا به وضوح و در رنگ‌های مختلف نمایان است.
قطر باران چو دانه‌های گهر
بر شقایق چکیده همچو دُرر
هوش مصنوعی: باران به قطره‌هایی شبیه به مروارید بر روی گل‌های شقایق نشسته، مانند جواهراتی زیبا و درخشان است.
قُمری و فاخته فراز چنار
برده از عاشقان شکیب و قرار
هوش مصنوعی: یک قمری و یک فاخته در بالای درخت چنار نشسته‌اند و از عاشقانی که صبر و آرامش دارند، سخن می‌گویند.
سرو چون حور در میان چمن
سمن مشک‌بیز پیرامن
هوش مصنوعی: سرو مانند یک پری زیبا در میان چمن‌هایی با عطر خوش مشک قرار دارد.
پایهٔ ابر همچو درّ خوشاب
آمد از حد ارمن و سقلاب
هوش مصنوعی: پای ابر مانند مرواریدی از آب شیرین به‌نظر می‌رسد که از مرز ارمنستان و سلاخ (سکلا) به‌سوی ما می‌آید.
مرغ نالان فراز گلبن گل
مست بی‌مطربان و ساغر مُل
هوش مصنوعی: پرنده‌ای غمگین بر فراز باغ گل، در حالی که گل‌ها سرمست و شاداب هستند، بدون هیچ نوازنده و شرابی آواز می‌خواند.
ابر شسته ز روی هامون پاک
هرچه آلایشست از رخ خاک
هوش مصنوعی: ابر، پس از بارش، آسمان را پاک کرده و هر گونه آلودگی را از روی زمین می‌زداید.
راز دل کرده جمله عالم فاش
زیرکان زمانه چون اوباش
هوش مصنوعی: دل انسان پر از رازها و پنهانی‌هاست که همهٔ دنیای اطراف این موضوع را می‌دانند، اما افرادی که عاقل و زیرک هستند، مانند آدم‌های بی‌خبر و بی‌توجه نمی‌توانند به این رازها پی ببرند.
خانه بگذاشته همه زن و مرد
سوی صحرا برون شده پی خورد
هوش مصنوعی: همه مردان و زنان خانه های خود را ترک کرده و به سمت بیابان بیرون رفته‌اند تا به تفریح و خوش‌گذرانی بپردازند.
خنک آنکس که او به فصل بهار
لذّتی دارد او ز بوس و کنار
هوش مصنوعی: خوش به حال کسی که در فصل بهار از زندگی لذت می‌برد و از عشق و محبت بی‌نصیب نیست.
خانهٔ چین گشاده منظر اوی
شاه قیصر نموده دختر اوی
هوش مصنوعی: خانهٔ چین به روی او گشوده است و شاه قیصر دخترش را به او داده است.
خم زلف بنفشهٔ دل جوی
عود خامست رُسته بر لبِ جوی
هوش مصنوعی: در کنارهٔ جوی، زلف‌های بنفشه‌ای که می‌بیند، مانند عود خامی است که به تازگی از روی آب سبز شده و زنده شده است.
ناف آهو چو خورد سنبل دشت
بویش از کوه قاف و طور گذشت
هوش مصنوعی: وقتی که ناف آهو شاخساری را خورد، بوی خوش آن در همه جا پخش شد و حتی به دورترین نقاط کوه قاف و طور رسید.