بخش ۵۰ - اندر مذمّت افعال زشت که از خویهای بهیمی است ذکر المثالب للتوقّی لا للقبول والتلقی
آز را از درون خود پیوست
خاک بر سر بمان و باد به دست
آز را مار دان که در عالم
نشود جز به خاک سیر شکم
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دمست و گربه سرست
صورت بخل آنکه زر دارست
کون پر هار و تیز ناهارست
ظلم را چون سگان و دیو انگار
نجس و آبریز و آتشخوار
خشم در زیر خامهٔ نقاش
سگ لاشه است و دیو آتش پاش
صورت آرزو چو طاوسست
بال مسعود و پای منحوسست
هست نقش حسد سوی احرار
گرگ یوسف درو فریشته خوار
هست شکل ریا چو صورت شمع
تبش او را و تابش اندر جمع
هست در چشم کبر نقش و حشم
شکل کنّاس واکمه و ابکم
نقش اعجاب هست در سینه
قبّهٔ شش جهت در آیینه
همه در نفس ناسپاس تواند
همه در پردهٔ حواس تواند
باش تا روی بند بگشایند
باش تا با تو در حدیث آیند
تا کیان را گرفتهای در بر
تا کیان را نشاندهای بر در
تا بمیری نکشته ایشان را
کم کنی مُلک و ملک خویشان را
چون روی در جهان پاینده
با تو آیند جملگی زنده
از پی پنج روزه راهگذر
آب روی حیات خویش مبر
شیر مردان که رخ به خاک آرند
به رهآورد جان پاک آرند
تو ره آورد چون بخواهی مرد
دد و دیو و ستور خواهی برد
آز و کبرست و بخل و حقد و حسد
شهوت و خشمت از درون جسد
هفت در دوزخند در پرده
عاقلان نامشان چنین کرده
مرد کز هفت این سرای نجَست
کی تواند ز هفت آنجا رَست
دانکه در جانش تفت باشد تفت
هرکه یک هفت کرد از این هر هفت
بیش باید که در خرد برسی
پس بدان خطّهٔ ابد برسی
کاندر آن خطّه ز اهل نفس و نفس
مرگ میرد دگر نمیرد کس
بخش ۴۹ - فی ذمِ حبّ الدّنیا و منع شرب الخمر: می همی خور کنون به بوی بهاربخش ۵۱ - در ذمّ مقابح و افعال نکوهیده و منع آن: مبر این زندگی به صدرِ سعیر
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
آز را از درون خود پیوست
خاک بر سر بمان و باد به دست
هوش مصنوعی: خواسته و آرزوهایت را از دل خود خارج کن و با خضوع و خاکساری زندگی کن، آنگاه وقایع زندگی را به دست سرنوشت بسپار.
آز را مار دان که در عالم
نشود جز به خاک سیر شکم
هوش مصنوعی: آز را مانند ماری بدان که در دنیا جز با خاک شدن و ریختن شکم امکان پذیر نیست.
صورت طمع کآفت بشرست
کپی سگ دمست و گربه سرست
هوش مصنوعی: طمع و greed ویژگی منفی انسانی است که میتواند به آسیبدیدن فرد منجر شود. این حس مانند سگی است که همیشه دمش را تکان میدهد و در عین حال به گربهای که در بالای سرش است، نگاه میکند. به عبارتی، طمع انسان را به نادانی و نابودی میکشاند.
صورت بخل آنکه زر دارست
کون پر هار و تیز ناهارست
هوش مصنوعی: افرادی که ثروت و دارایی دارند و در عین حال بخیل هستند، مانند زنجیری تنگ و آزاردهنده هستند که زندگی دیگران را مختل میکند.
ظلم را چون سگان و دیو انگار
نجس و آبریز و آتشخوار
هوش مصنوعی: ظلم را مانند سگی نجس تصور کن که میسوزد و در هر جا که برود آلودگی بهجا میگذارد.
خشم در زیر خامهٔ نقاش
سگ لاشه است و دیو آتش پاش
هوش مصنوعی: خشم و غضب در زیر نقاشی که به تصویر کشیده شده، مانند جسد یک سگ به نظر میرسد و در کنار آن، شیاطینی هستند که آتش را به اطراف میپاشند.
صورت آرزو چو طاوسست
بال مسعود و پای منحوسست
هوش مصنوعی: ظاهر آرزوها زیبا و فریبنده است مانند طاووس، اما در واقعیت، آنچه در زیر آن است، ناپسند و نامطلوب است.
هست نقش حسد سوی احرار
گرگ یوسف درو فریشته خوار
هوش مصنوعی: حسد را میتوان به نوعی دشمنی شبیه به گرگ دانست که بر یوسف نیکوکار میتازد، در حالی که افراد نیکو و آزادمنش در برابر آن آسیبپذیرند و از آن در امان نیستند.
هست شکل ریا چو صورت شمع
تبش او را و تابش اندر جمع
هوش مصنوعی: ظاهر ریا مانند شکل شمع است که گرمای آن در جمع نور را منتشر میکند.
هست در چشم کبر نقش و حشم
شکل کنّاس واکمه و ابکم
هوش مصنوعی: در چشمهای افرادی که خود را متکبر و بزرگ میبینند، نوعی زیبایی و جذابیت وجود دارد که مانند نقاشی و شکلپردازی هنرمندانه است، اما در واقع این افراد فقط ظاهری زیبا دارند و از نظر باطنی دچار کوری و نادانیاند.
نقش اعجاب هست در سینه
قبّهٔ شش جهت در آیینه
هوش مصنوعی: ظاهر بسیار جالب و شگفتآوری در درون گنبدی وجود دارد که از شش طرف ساخته شده و این زیبایی در آینه بازتاب پیدا کرده است.
همه در نفس ناسپاس تواند
همه در پردهٔ حواس تواند
هوش مصنوعی: هر فردی میتواند در درون خود ناگوار باشد و همه چیز را تحت تأثیر حواس خود ببیند و احساس کند.
باش تا روی بند بگشایند
باش تا با تو در حدیث آیند
هوش مصنوعی: بیا تا زمانش برسد که درهای راز و حقیقت برایت باز شود و دیگران هم با تو در گفتگو و صحبت باشند.
تا کیان را گرفتهای در بر
تا کیان را نشاندهای بر در
هوش مصنوعی: چقدر طول میکشی که این افراد را نزد خود نگهداری و سپس آنها را به دروازهای برسانی؟
تا بمیری نکشته ایشان را
کم کنی مُلک و ملک خویشان را
هوش مصنوعی: تا وقتی زندهای، آنان را نمیکشند و تو از دنیای خود چیزی کم نکردهای.
چون روی در جهان پاینده
با تو آیند جملگی زنده
هوش مصنوعی: زمانی که تو در این دنیا با چهرهای زیبا و پایدار ظاهر شوی، همه موجودات زنده و خوشبخت به سوی تو خواهند آمد.
از پی پنج روزه راهگذر
آب روی حیات خویش مبر
هوش مصنوعی: به خاطر پنج روز مسافرت، زندگی و حیات خود را تحت تأثیر آب قرار نده و از آن بگذری.
شیر مردان که رخ به خاک آرند
به رهآورد جان پاک آرند
هوش مصنوعی: مردان دلیر با وجود سختیها و چالشها، جان و روح پاک خود را به میدان میآورند و فداکاری میکنند.
تو ره آورد چون بخواهی مرد
دد و دیو و ستور خواهی برد
هوش مصنوعی: اگر خواسته باشی، میتوانی از دستاوردهای انسانهای وحشی و وحشیصفتان و موجودات بیاراده نیز بهرهبرداری کنی.
آز و کبرست و بخل و حقد و حسد
شهوت و خشمت از درون جسد
هوش مصنوعی: در درون انسان، حسادت، خشم، طمع، کبر و حقارت وجود دارد که به میل و خواستههای او شکل میدهد.
هفت در دوزخند در پرده
عاقلان نامشان چنین کرده
هوش مصنوعی: در دوزخ هفت در وجود دارد و عاقلان نام آنها را چنین ذکر کردهاند.
مرد کز هفت این سرای نجَست
کی تواند ز هفت آنجا رَست
هوش مصنوعی: مردی که از اینجا و از این دنیا نرود، چگونه میتواند از آنسوی هفت دریا رهایی یابد؟
دانکه در جانش تفت باشد تفت
هرکه یک هفت کرد از این هر هفت
هوش مصنوعی: هر کسی که در درونش آتش و حرارت وجود داشته باشد، اگر یک بار هم امتحان کند، تمام آن حرارت و شور و شوقش نمایان میشود.
بیش باید که در خرد برسی
پس بدان خطّهٔ ابد برسی
هوش مصنوعی: باید بیشتر در مورد عقل و فهم خود دقت کنی تا بتوانی به سرزمین جاودانی و ماندگار دست یابی.
کاندر آن خطّه ز اهل نفس و نفس
مرگ میرد دگر نمیرد کس
هوش مصنوعی: در آن منطقه، از اهل وناس و عشق، تنها مرگ است که باقی نمیماند و دیگر کسی نمیمیرد.