بخش ۴۶ - اندر نکوهش شکم خواری و بسیار خوردن
اوّلین بند در رهِ آدم
بود نای گلو و طبل شکم
مهترین بند هست نای گلو
کُندت طبلِ بطن شش پهلو
طبل و نایست اصل فتنه و شر
هردو بگذار خور و خود بگذر
هرکش امروز قبله مطبخ شد
دانکه فرداش جای دوزخ شد
کادمی را درین کهن برزخ
هم ز مطبخ دریست در دوزخ
گر همی نام معده خم نکنی
کم طرق تا طریق گم نکنی
شره جانور چو کار آمد
تا نیاید مراد نار آمد
چون سگ و گربه آب شرم برد
تا ز خلق آب و نان گرم برد
کم خورش تخم شر و بطنت نیست
هرکجا بطنت است فطنت نیست
کم خورش مرد کردنی باشد
مرگ دونان ز خوردنی باشد
بهر کم خوردنست و بیآبی
ذهن هندو و نطق اعرابی
این بُوَد زیرک آن نباشد غمر
این نه بیمار و آن نه کوته عمر
چون خوری بیش پیل باشی تو
کم خوری جبرئیل باشی تو
کم خوری ذهن و فطنت و تمییز
پرخوری تخم خواب و آلت تیز
خفّت زادِ راهب اندر دَیْر
داردش در صفای خاطر خیر
هرکه بسیار خوار باشد او
دانکه بسیار خوار باشد او
باز هر عاقلی که کم خوارست
بحقیقت بدان که کم خوارست
منتجب کی شود به علم قریب
جز به بطن خفیف و قلب رقیب
فخ شده شهوت و دل تو بر او
خانه پر دزد و کور مانده در او
خور اندک فزون کند حلمت
خورِ بسیار کم کند علمت
غذی عقل عالمان حلمست
جامهٔ جان زیرکان علمست
هرکرا علم و حلم نبود یار
مر ورا در جهان به مرد مدار
که نبافند خود خردمندان
جامهٔ تن ز رشتهٔ دندان
گوشت بر گاوِ ورزه نیکوتر
زینت مرد دانشست و هنر
باش کم خوار تا بمانی دیر
که اجل گرسنه است و قوتش سیر
باش کم خوار تا شوی با برگ
بگرفتی شکم ببینی مرگ
اصل دانش بود ز کم خوردن
مرد پرخوار اصل آزردن
جانت از لقمهای گِرد راحت
چون دو لقمه خوری بُوَد آفت
خورده بسیار مردم کم دان
به یکی قی بمرده چون حمدان
گنده گردد سرای و خانه ازو
معده کون گردد و بهانه ازو
گر نبایدت چهره چون گل زرد
گرد افراط اکل بیش مگرد
گر بخوردن شوی ز روح بعید
کُشتهٔ دوزخی بوی نه شهید
روی بسیارخوار بینورست
کر گلوبنده خواجگی دورست
مکن از دود شمع بیخردان
کاسهٔ سر بسان سوخته دان
آب و نان خواستن ز سفلهٔ زشت
چون دمیده بُوَد به خاک انگِشت
لقمهای گر کنی ز خوردن بیش
هیضه آرد کلید گلخن پیش
هاضمه چون بدو نپردازد
از گلو گلخنی دگر سازد
باده چون باد در جهان افگند
هیضه بیکار بر دهان افگند
مرد و زن را که حرص و کون و گلوست
نامشان کدخدا و کدبانوست
صحّت تن بودت در پرهیز
از سرِ امتلا سبک برخیز
همچو ماه دو پیکر از تک و پوی
دربهدر هر دوان و رویبهروی
بخش ۴۵ - حکایت در این معنی: نه بپرسید از جحی حیزیبخش ۴۷ - التمثّل فی ترک الدّنیا و قصّة روحاللّٰه و تجریده: روح را چون ببرد روح امین
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
اوّلین بند در رهِ آدم
بود نای گلو و طبل شکم
هوش مصنوعی: اولین وسیلهای که در مسیر زندگی بشر استفاده شد، صدای نای و طبل شکم است.
مهترین بند هست نای گلو
کُندت طبلِ بطن شش پهلو
هوش مصنوعی: بند مهمی که در نای گلو وجود دارد، باطن شش جنبهاش را به صدا درمیآورد.
طبل و نایست اصل فتنه و شر
هردو بگذار خور و خود بگذر
هوش مصنوعی: در اینجا به نمادهای مختلفی اشاره شده است. "طبل" و "نای" میتوانند نماد آواز و سر و صداهای زندگی باشند که در نهایت میخواهند فرد را از مشکلات و حاشیهها دور کنند. در واقع، این پیام وجود دارد که اصل فتنه و مشکلات را رها کن و به زندگی خود ادامه بده. به جای درگیر شدن در مسایل ناپسند و بیفایده، بهتر است به پیش بر بروی و از آنچه که میتواند تو را از راه درست منحرف کند، دوری کنی.
هرکش امروز قبله مطبخ شد
دانکه فرداش جای دوزخ شد
هوش مصنوعی: امروز هر کس به آشپزخانه پناه میبرد، اما فردا ممکن است به جایی برود که عذاب و دردسر در انتظارش است.
کادمی را درین کهن برزخ
هم ز مطبخ دریست در دوزخ
هوش مصنوعی: در این برزخ کهن، به نظر میرسد که سفر انسان به گونهای از آشپزخانهای در جهنم آغاز میشود.
گر همی نام معده خم نکنی
کم طرق تا طریق گم نکنی
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به هدفی برسی، نباید در مسیر خود تسلیم شوی و باید با اراده به ادامه راه بپردازی تا گمشدهای در میان آن نداشته باشی.
شره جانور چو کار آمد
تا نیاید مراد نار آمد
هوش مصنوعی: وقتی کار به دست جانور رسید، تا زمانی که خواسته و آرزو محقق نشود، مشکلات و ناراحتیها ادامه دارند.
چون سگ و گربه آب شرم برد
تا ز خلق آب و نان گرم برد
هوش مصنوعی: در اینجا به تضاد و دشمنی میان دو موجود، یعنی سگ و گربه، اشاره شده است. این دو حیوان به طوری در یکدیگر آرامش ندارند و هرکدام به دنبال منافع خود هستند. آب و نان که نماد نیازهای اولیه بشر هستند، در اینجا به عنوان عاملی برای آرامش یا رفع نیاز معرفی شدهاند. به عبارتی، در جامعهای که افراد به یکدیگر اعتماد ندارند و همیشه در حال تنازع هستند، اساساً هیچکس نمیتواند از مواهب زندگی به درستی بهرهمند شود.
کم خورش تخم شر و بطنت نیست
هرکجا بطنت است فطنت نیست
هوش مصنوعی: اگر از شر و ناپاکی پرهیز نکنی، هر جا که قرار بگیری دیگران نمیتوانند به درستی و هوشیاری به تو اعتماد کنند.
کم خورش مرد کردنی باشد
مرگ دونان ز خوردنی باشد
هوش مصنوعی: اگر انسان کمتر بخورد، مرگ او مانند مردن افراد بیارزش خواهد بود، زیرا مرگ برای افراد پست و دون به خاطر پرخوری و بدمزگی است.
بهر کم خوردنست و بیآبی
ذهن هندو و نطق اعرابی
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که ذهن هندو به خاطر کمخوردن و بیآبی محدود است و سخن گفتن اعراب نیز تحت تأثیر همین کمبودها قرار دارد. به عبارتی، کمبود مواد غذایی و آب میتواند تأثیر منفی بر روی تواناییهای فکری و زبانی افراد بگذارد.
این بُوَد زیرک آن نباشد غمر
این نه بیمار و آن نه کوته عمر
هوش مصنوعی: این شخص زیرک است و آن شخص نه. این فرد بیمار نیست و آن شخص هم عمر کوتاهی ندارد.
چون خوری بیش پیل باشی تو
کم خوری جبرئیل باشی تو
هوش مصنوعی: اگر تو زیاد بخوری، مانند فیل خواهی شد، و اگر کم بخوری، مانند جبرئیل در زهد و پارسایی خواهی بود.
کم خوری ذهن و فطنت و تمییز
پرخوری تخم خواب و آلت تیز
هوش مصنوعی: اگر کم خوراکی کنی، میتوانی ذهن، فطرت و تمایز خود را حفظ کنی، در حالی که پر خوری تو را به خواب و سستی میکشاند.
خفّت زادِ راهب اندر دَیْر
داردش در صفای خاطر خیر
هوش مصنوعی: راهب در دل خود از زندگی راحت و خوشی در دیر برخوردار است.
هرکه بسیار خوار باشد او
دانکه بسیار خوار باشد او
هوش مصنوعی: هر کس که به شدت تحقیر و خوار شده باشد، به خوبی میداند که چرا اینگونه است و به او چه برمیگردد.
باز هر عاقلی که کم خوارست
بحقیقت بدان که کم خوارست
هوش مصنوعی: هر فرد عاقلی که خود را کم ارزش میداند، در واقع به طور حقیقی ارزش کمتری دارد.
منتجب کی شود به علم قریب
جز به بطن خفیف و قلب رقیب
هوش مصنوعی: آیا شخصی که به علم نزدیک میشود، جز از دل و باطن لطیف و قلبی حساس، میتواند به این علم دست یابد؟
فخ شده شهوت و دل تو بر او
خانه پر دزد و کور مانده در او
هوش مصنوعی: شهوات و آرزوها بر تو چیره شده و دل تو در آنجا تنها نشسته، در حالی که خانهات پر از دزدان و نابینایان است.
خور اندک فزون کند حلمت
خورِ بسیار کم کند علمت
هوش مصنوعی: خوراک کم، بردباری و صبر تو را افزایش میدهد، اما پرخوری باعث کاهش علم و دانش تو میشود.
غذی عقل عالمان حلمست
جامهٔ جان زیرکان علمست
هوش مصنوعی: غذای عقل دانشمندان، صبر و بردباری است و لباس روح فرزانهها، علم و دانش میباشد.
هرکرا علم و حلم نبود یار
مر ورا در جهان به مرد مدار
هوش مصنوعی: هر کسی که علم و بصیرت نداشته باشد، در این دنیا به دوستی با او اعتبار نکن.
که نبافند خود خردمندان
جامهٔ تن ز رشتهٔ دندان
هوش مصنوعی: خردمندان نمیگذارند که بدنشان به بدی و ناپسندی زخمهایی بیفتد که نتیجهٔ گسستن از درایت و عقل باشد.
گوشت بر گاوِ ورزه نیکوتر
زینت مرد دانشست و هنر
هوش مصنوعی: بهتر است که آدمی با دانش و هنر زیبا و باارزش باشد تا اینکه فقط از نظر ظاهری و جسمی برتری داشته باشد.
باش کم خوار تا بمانی دیر
که اجل گرسنه است و قوتش سیر
هوش مصنوعی: در زندگی تا جایی که ممکن است متواضع و کمحرف باش تا مدت طولانیتری زنده بمانی، زیرا مرگ همیشه در کمین است و به محض اینکه به آرامش و سیرابی برسد، میتواند به سراغت بیاید.
باش کم خوار تا شوی با برگ
بگرفتی شکم ببینی مرگ
هوش مصنوعی: به آرامی و با احتیاط زندگی کن تا به آرامش برسی؛ اگر به دنبال پرخوری و زیادهروی باشی، با عواقب آن روبرو خواهی شد و میتوانی مرگ را احساس کنی.
اصل دانش بود ز کم خوردن
مرد پرخوار اصل آزردن
هوش مصنوعی: دانش حقیقی از کم خوردن و پرهیز از پرخوری به دست میآید و کسی که زیاد بخورد، به درد و مشکلات دچار میشود.
جانت از لقمهای گِرد راحت
چون دو لقمه خوری بُوَد آفت
هوش مصنوعی: جان تو از یک لقمه گرد راحت است، اما وقتی دو لقمه بخوری، سختی و دردسر خواهد آورد.
خورده بسیار مردم کم دان
به یکی قی بمرده چون حمدان
هوش مصنوعی: بسیاری از مردم که دانش کمی دارند، برای یک مرده مانند حمدان که شخصیت و ارزشش مورد توجه است، به شدت قضاوت میکنند.
گنده گردد سرای و خانه ازو
معده کون گردد و بهانه ازو
هوش مصنوعی: وقتی که شکم پر شود، خانه و سرای نیز پر و شلوغ میگردد و به دنبال آن دلایل مختلفی برای بهانهگیری پیش میآید.
گر نبایدت چهره چون گل زرد
گرد افراط اکل بیش مگرد
هوش مصنوعی: اگر نمیخواهی که چهرهات مانند گل زرد شود، پس از زیادهروی در خوردن پرهیز کن.
گر بخوردن شوی ز روح بعید
کُشتهٔ دوزخی بوی نه شهید
هوش مصنوعی: اگر به خوردن مشغول شوی، به دور از روح و معنویت، بوی کسی که در جهنم کشته شده به مشام میرسد و نه بوی شهید.
روی بسیارخوار بینورست
کر گلوبنده خواجگی دورست
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که در جایی که نور و آگاهی وجود ندارد، انسانها به شکل پایینتری زندگی میکنند و در واقع در غفلت و نادانی به سر میبرند. در این فضا، افرادی که قدرت و برتری دارند، ممکن است از آن بهرهبرداری کنند و دیگران دچار سستی و عدم شور و نشاط شوند.
مکن از دود شمع بیخردان
کاسهٔ سر بسان سوخته دان
هوش مصنوعی: از دود شمع نابخردان، به مانند سر سوخته، کاسهای نریز.
آب و نان خواستن ز سفلهٔ زشت
چون دمیده بُوَد به خاک انگِشت
هوش مصنوعی: خواستن آب و نان از افراد پست و زشت، مثل این است که بخواهی با انگشت بر روی خاک عطر بگستری.
لقمهای گر کنی ز خوردن بیش
هیضه آرد کلید گلخن پیش
هوش مصنوعی: اگر لقمهای بیش از حد بخوری، آتش غیزه (پسماندهای آتش) به دست میآوری که در واقع به تو کمکی نمیکند.
هاضمه چون بدو نپردازد
از گلو گلخنی دگر سازد
هوش مصنوعی: وقتی سیستم هضمی به درستی کار نکند، در نهایت مشکلات دیگری به وجود خواهد آورد.
باده چون باد در جهان افگند
هیضه بیکار بر دهان افگند
هوش مصنوعی: شراب همچون باد در دنیا پخش میشود و بیکار بودن را بر لبان انسان مینشاند.
مرد و زن را که حرص و کون و گلوست
نامشان کدخدا و کدبانوست
هوش مصنوعی: مرد و زن که به دنبال ثروت و لذتهای دنیوی هستند، به نامهای کدخدا و کدبانو شناخته میشوند.
صحّت تن بودت در پرهیز
از سرِ امتلا سبک برخیز
هوش مصنوعی: سلامتی جسمت در این است که از پرخوری بپرهیزی و سبک و راحت زندگی کنی.
همچو ماه دو پیکر از تک و پوی
دربهدر هر دوان و رویبهروی
هوش مصنوعی: مانند ماه، با دو چهره، در حال حرکت و بیقرار هستید، هر دو به سمت یکدیگر و رو در رو.