گنجور

بخش ۳۸ - حکایت در این معنی

پیش از آدم ز دست کوتاهی
دوستی داشت مرغ با ماهی
هریکی در مقام خود ساکن
آن ز فخ فارغ این ز شست ایمن
آدمی در زمین چو بپراکند
ماهی از مهر مرغ دل برکند
گفت بدرود باش و رو بفراز
زانکه من زیرِ آب رفتم باز
که به عالم نهاد نسلی ره
کز سرِ حیلت وز شرّ و شره
هم مرا زیر آب نگذارند
هم ترا از هوا به پست آرند
همه را جمله نیست گردانند
بر سباع و ددان شهی رانند
کادمی را به وهم دوراندیش
جِرمش از ما کمست و جُرمش بیش
حالشان از برای حیلهٔ ماست
عقلشان از پی عقیلهٔ ماست
کز دنائت ز راه آهن و نی
گردد انبار حق بادنی شیء
آدمی‌زاده نازنین باشد
قهر و لطفش برای این باشد
گه به بانگی ضعیف کام شود
گه به دانگی خدای نام شود
به خسی سخت سر شود به مجاز
به غمی سست پای گردد باز
گاه تن برگذارد از کیوان
گاه گردد ز خارکی حیران
سابقت زو نهفته در اوّل
خاتمت زو به مُهر حکم ازل
گاه ایوان برد به چرخ چهار
گاه گردد ز نیم کرم افگار
گاه مسند نهد برِ فَرقد
وز حریر و قصب کند مرقد
گاه گردد به خون و خاک دفین
بستر از خاک وز خسک بالین
سابقت زو نهفته در راندن
خاتمت زو به مهر در خواندن
آنکه ماندست سهمش از تقدیر
وانکه رفتست بیمش از تیسیر
این همه چیست صنعت تقدیر
وان همه چیست حاصل تیسیر

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

پیش از آدم ز دست کوتاهی
دوستی داشت مرغ با ماهی
هوش مصنوعی: قبل از اینکه آدم به وجود بیاید، به دلیل نداشتن دوستی و ارتباط، پرنده و ماهی نتوانستند با یکدیگر ارتباط برقرار کنند.
هریکی در مقام خود ساکن
آن ز فخ فارغ این ز شست ایمن
هوش مصنوعی: هر کس در جایگاه خود قرار دارد و از افتخارات بی‌نیاز است، این فرد از خطرها در امان است.
آدمی در زمین چو بپراکند
ماهی از مهر مرغ دل برکند
هوش مصنوعی: انسان وقتی در دنیا به خوبی و محبت رفتار کند، محبت و عشق دل‌ها را جلب می‌کند.
گفت بدرود باش و رو بفراز
زانکه من زیرِ آب رفتم باز
هوش مصنوعی: گفت خداحافظ و برو، زیرا من به زیر آب رفته‌ام و دیگر نمی‌توانم خود را بالا بیاورم.
که به عالم نهاد نسلی ره
کز سرِ حیلت وز شرّ و شره
هوش مصنوعی: نسلی به دنیا آمده که از طریق فریب و شرارت به وجود آمده است.
هم مرا زیر آب نگذارند
هم ترا از هوا به پست آرند
هوش مصنوعی: هر دو ما را در موقعیت‌های ناگواری قرار ندهند؛ یکی را در عمق آب و دیگری را در ارتفاع هوا.
همه را جمله نیست گردانند
بر سباع و ددان شهی رانند
هوش مصنوعی: همه را نمی‌توان بر اساس زور و قدرت چیرگی و شکاری ددمنشانه قضاوت کرد.
کادمی را به وهم دوراندیش
جِرمش از ما کمست و جُرمش بیش
هوش مصنوعی: پنداری که برای داشتن آینده‌ای خوب، باید از افکار ناراحت‌کننده و اشتباه پرهیز کرد. در واقع، تأثیرات منفی و مشکلات ناشی از این افکار می‌تواند بیشتر از آنچه تصور می‌کنیم باشد.
حالشان از برای حیلهٔ ماست
عقلشان از پی عقیلهٔ ماست
هوش مصنوعی: آن‌ها از حقه‌های ما در وضعیت خاصی هستند و عقل‌شان دنبال فضیلت‌های ما می‌گردد.
کز دنائت ز راه آهن و نی
گردد انبار حق بادنی شیء
هوش مصنوعی: از زشتی و پستی، می‌توان به راحتی و با حیل غیرمؤثر به انباری از حقایق دست یافت.
آدمی‌زاده نازنین باشد
قهر و لطفش برای این باشد
هوش مصنوعی: انسان‌های عزیز و ارزشمند به خاطر زیبایی و جذابیت‌های خود گاهی رفتارهای متفاوتی از خود نشان می‌دهند که این قهر و محبت آن‌ها ناشی از ویژگی‌های خاصشان است.
گه به بانگی ضعیف کام شود
گه به دانگی خدای نام شود
هوش مصنوعی: گاهی با صدای لطیف و آرام دلخوشی به دست می‌آید، گاهی هم با نام خداوند با قدرت و شکوه به مقصد می‌رسیم.
به خسی سخت سر شود به مجاز
به غمی سست پای گردد باز
هوش مصنوعی: شخصی که در برابر مشکلات و سختی‌ها قرار می‌گیرد، اگر به صورت غیرواقعی و سطحی برخورد کند، در نهایت در برابر این مشکلات آسیب‌پذیرتر می‌شود و ممکن است نتواند به صورت محکم و استوار ادامه دهد.
گاه تن برگذارد از کیوان
گاه گردد ز خارکی حیران
هوش مصنوعی: گاهی انسان به مراتب بلندمرتبه‌ای می‌رسد و گاهی به حالت درماندگی و سرگردانی دچار می‌شود.
سابقت زو نهفته در اوّل
خاتمت زو به مُهر حکم ازل
هوش مصنوعی: گذشته‌ات در آغاز تو پنهان است و پایان کار تو با نشان تقدیر اولیه مشخص شده است.
گاه ایوان برد به چرخ چهار
گاه گردد ز نیم کرم افگار
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، ایوان به چهار سمت آسمان برمی‌خیزد و در میانه زمین، انسان را به چالشی عمیق و سنگین می‌کشاند.
گاه مسند نهد برِ فَرقد
وز حریر و قصب کند مرقد
هوش مصنوعی: گاهی تختی بر روی ستاره‌ای می‌گذارد و مزارش را از حریر و نی می‌سازد.
گاه گردد به خون و خاک دفین
بستر از خاک وز خسک بالین
هوش مصنوعی: گاهی ممکن است که زمین و خاک، در بستر خود، به خون و خاک آغشته شود و به این ترتیب، از خاک و گل‌های زیر بالینی شکل بگیرد.
سابقت زو نهفته در راندن
خاتمت زو به مهر در خواندن
هوش مصنوعی: گذشته‌ات از چیزهایی که پنهان کرده‌ای به خوبی می‌گوید و سرنوشت تو به محبت و عشق در خواندن نوشته شده است.
آنکه ماندست سهمش از تقدیر
وانکه رفتست بیمش از تیسیر
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی باقی مانده، بخشی از سرنوشتش را دریافت کرده است و کسی که رفته، از آسودگی خاطر و راحتی دور است.
این همه چیست صنعت تقدیر
وان همه چیست حاصل تیسیر
هوش مصنوعی: این همه چه معنایی دارد که به عنوان سرنوشت انسان‌ها شکل می‌گیرد و تمام این امور چه نتیجه‌ای دارند که به شکست یا موفقیت منجر می‌شوند؟