گنجور

بخش ۳۰ - در رنج و زیان جان از تن

فاقه منمای بیش از این جان را
خوب دار این دو روزه مهمان را
عیسی جانت گرسنه‌ست چو زاغ
خر او می‌کند ز کنجد کاغ
جانت لاغر ز گفت بی‌معنی
تنت فربه ز کرد با دعوی
چون جرس پر خروش و معنی نه
چون دهل بانگ سخت و دعوی نه
تن ز جان یافت رنگ و بوی و خطر
تن بی‌جان چو نی بود بی‌بر
مردم از نور جان شود جاوید
گل شود زر ز تابش خورشید
جسم بی‌جان بسان خاک انگار
ورچه عالیست چون مغاک انگار
بی‌روانی شریف و جانی پاک
چه بُوَد جسم جز که مشتی خاک
خاک را مرتبت ز روح بود
ورنه بی‌روح خاک نوح بود
خوانِ جان ذُروهٔ فلک باشد
مگس خوان او ملک باشد
جان تن هست و جان دین هر دو
زنده این از هوا و آن از هو
غذی جان تن ز جنبش باد
غذی جان دین ز دانش و داد
جان پاکان غذای پاک خورد
مار باشد که باد و خاک خورد
آب جسم تو باد و خاک دهد
آب جان تو دین پاک دهد
جان نادان ز تن غذا سازد
چون نیابد غذی بنگدازد
جان ز دین گشته فربه و باقی
عقل و دین تا شده است چون ساقی
حدثان را چکار با قِدم است
تارک او فروتر از قَدم است
حدثان خود پریر پیدا شد
تا قِدم عقل مست و شیدا شد
جان ز ترکیب داد و دانش خاست
هرکجا این دو هست جان آنجاست
هرچه آن باعث عبث باشد
نز قِدم دان که از حدث باشد

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

فاقه منمای بیش از این جان را
خوب دار این دو روزه مهمان را
هوش مصنوعی: بیش از این خود را در رنج و درد نبر، چرا که در این مدت کوتاه زندگی باید مهمان را خوب نگه داری.
عیسی جانت گرسنه‌ست چو زاغ
خر او می‌کند ز کنجد کاغ
هوش مصنوعی: جان تو مانند عیسی گرسنه است، همچون زاغی که از دانه‌های کنجد تغذیه می‌کند.
جانت لاغر ز گفت بی‌معنی
تنت فربه ز کرد با دعوی
هوش مصنوعی: جان تو به خاطر گفتار بی‌معنی لاغر و ضعیف شده، در حالی که بدنت به خاطر ادعاهای پوچ، چاق و فربه به نظر می‌رسد.
چون جرس پر خروش و معنی نه
چون دهل بانگ سخت و دعوی نه
هوش مصنوعی: این عبارت به این معناست که صدای جرس (زنگ) به طور پرشور و پرانرژی است و معنای آن به وضوح مشخص است، در حالی که صدای دهل (کوبه) به طور محکم و با ادعای قوی است، اما ممکن است معنایش چندان واضح نباشد. در واقع، تفاوت در وضوح و شفافیت صداها و پیام‌هایی که منتقل می‌کنند را نشان می‌دهد.
تن ز جان یافت رنگ و بوی و خطر
تن بی‌جان چو نی بود بی‌بر
هوش مصنوعی: بدن از روح رنگ و بوی خاصی می‌گیرد و در خطر است، اما بدن بی‌روح مانند نی است که هیچ خاصیتی ندارد.
مردم از نور جان شود جاوید
گل شود زر ز تابش خورشید
هوش مصنوعی: انسان‌ها با وجود نور زندگی جاودانه می‌شوند و مانند گل درخشان و زرین از تابش خورشید شکوفا می‌گردند.
جسم بی‌جان بسان خاک انگار
ورچه عالیست چون مغاک انگار
هوش مصنوعی: بدن بی‌روح مانند خاک است، در حالی که روحی که در آن وجود دارد مانند عمیق‌ترین چاه است.
بی‌روانی شریف و جانی پاک
چه بُوَد جسم جز که مشتی خاک
هوش مصنوعی: بدون روح و جان شریف، آیا جسم جز توده‌ای خاک چیزی دیگر است؟
خاک را مرتبت ز روح بود
ورنه بی‌روح خاک نوح بود
هوش مصنوعی: خاک به دلیل داشتن روح و جان ارزش و مقام خاصی دارد، وگرنه اگر روحی در آن نباشد، فقط یک توده بی‌ارزش خواهد بود.
خوانِ جان ذُروهٔ فلک باشد
مگس خوان او ملک باشد
هوش مصنوعی: میزبان جان مانند اوج آسمان است، ولی مگس در این سفره به مثابهٔ یک ملک و فرمانروا می‌باشد.
جان تن هست و جان دین هر دو
زنده این از هوا و آن از هو
هوش مصنوعی: جسم و روح هر دو در زندگی وجود دارند؛ یکی به تأثیر هوا و دیگری به تأثیر عشق و احساسات زنده‌اند.
غذی جان تن ز جنبش باد
غذی جان دین ز دانش و داد
هوش مصنوعی: جان بدن نیازمند تغذیه از هوای تازه است، همان‌طور که جان روح به علم و عدل نیاز دارد.
جان پاکان غذای پاک خورد
مار باشد که باد و خاک خورد
هوش مصنوعی: افراد نیکوکار و پاک باید از غذاهای پاک و حلال استفاده کنند، در حالی که کسانی که ناپاک هستند و در زندگی خود به چیزهای نادرست می‌پردازند، به طبع رفتار و سرنوشت خود هم دچار فساد خواهند شد.
آب جسم تو باد و خاک دهد
آب جان تو دین پاک دهد
هوش مصنوعی: جسم تو از آب تشکیل شده و خاک به تو می‌بالد، ولی روح تو که از آب زندگی به وجود آمده، از دین و ایمان خالص بهره‌مند است.
جان نادان ز تن غذا سازد
چون نیابد غذی بنگدازد
هوش مصنوعی: روح نادان به تن خود وابسته است و از آن تغذیه می‌کند، اما وقتی غذایی نداشته باشد، به دنیای دیگر پناه می‌برد.
جان ز دین گشته فربه و باقی
عقل و دین تا شده است چون ساقی
هوش مصنوعی: جان من از دین پر شده و حالا عقل و دین به اندازه‌ای رسیده‌اند که مثل ساقی هستند، یعنی بر منگی یا سرخوشی دلالت می‌کنند.
حدثان را چکار با قِدم است
تارک او فروتر از قَدم است
هوش مصنوعی: حرف‌ها و داستان‌ها را به قدیم‌ها ربط ندهید، چرا که کسی که از گذشته دور است، از نظر مقام و اهمیت از وضعیت فعلی پایین‌تر است.
حدثان خود پریر پیدا شد
تا قِدم عقل مست و شیدا شد
هوش مصنوعی: دو حالت تازه در وجودم نمایان شد که باعث شد عقل من به حالت مستی و شیدایی برسد.
جان ز ترکیب داد و دانش خاست
هرکجا این دو هست جان آنجاست
هوش مصنوعی: جان انسان از ترکیب روح و دانش به وجود می‌آید. هر کجا که این دو وجود داشته باشد، جان و زندگی در آنجا حضور دارد.
هرچه آن باعث عبث باشد
نز قِدم دان که از حدث باشد
هوش مصنوعی: هر چیزی که سبب بی‌فایده‌گی باشد، بدانید که از گذشته‌گویی ناشی می‌شود.