گنجور

بخش ۱۹ - اندر مذمّت شراب گوید

مرد دینی شراب تا چکند
بط چینی سراب تا چکند
چیست حاصل سوی شراب شدن
اوّلش شرّ و آخرش آب شدن
کرده‌ای تو به خاک کوی گرو
نرخ عمرش چو باد خویش دو جو
تو بدان آب دل مگردان خوش
کو از آن آب رفت در آتش
همچو فرعون شوم گردن کش
کز ره آب رفت در آتش
وآتشی کان بودت لونالون
تکیه بر آب روی چون فرعون
گرچه بر روی قلزم از رشتی
بر سر بحر می‌رود کشتی
مثل خمر خوارهٔ پیوست
نزد عاقل کزین میانه بجَست
هست چون حقّه‌باز بی‌آزار
کرده هنگامه بر سرِ بازار
در دل از سرِّ او سروری نه
هرچه او داد جز غروری نه
چون کند عربده ولی شکنست
ور سخاوت کند دروغ زنست
مست کو را دو خوش سخن باشد
نور صبح دروغ‌زن باشد
مست چون صبح کاذبست به فعل
روز و شب همچو جاذبست به فعل

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مرد دینی شراب تا چکند
بط چینی سراب تا چکند
هوش مصنوعی: مرد دین وقتی که می‌نوشد، مانند بطی است که در آب سراب به دنبال تکیه‌گاه می‌گردد.
چیست حاصل سوی شراب شدن
اوّلش شرّ و آخرش آب شدن
هوش مصنوعی: حاصل نوشیدن شراب چیست؟ آغازش بدی و پایانش به آرامش و آرامش تبدیل شدن است.
کرده‌ای تو به خاک کوی گرو
نرخ عمرش چو باد خویش دو جو
هوش مصنوعی: تو در کوی ما دل سپرده‌ای و جانت را به بهایی ناچیز فروخته‌ای، مانند باد که به آسانی می‌گذرد و هیچ ارزش چندانی ندارد.
تو بدان آب دل مگردان خوش
کو از آن آب رفت در آتش
هوش مصنوعی: به خودت زحمت نده و دل‌ت را ناراحت نکن، زیرا آنچه که از دست رفته، در آتش سوخته است.
همچو فرعون شوم گردن کش
کز ره آب رفت در آتش
هوش مصنوعی: من نیز مانند فرعون، سرکشی می‌کنم و از راهی که به آب می‌رسد، به سوی آتش می‌روم.
وآتشی کان بودت لونالون
تکیه بر آب روی چون فرعون
هوش مصنوعی: آتش تو همچون رنگی که بر روی آب نشسته باشد، فقط برای نمایش است و از این رو به شکل فرعونیان تکیه می‌کند.
گرچه بر روی قلزم از رشتی
بر سر بحر می‌رود کشتی
هوش مصنوعی: گرچه دریا به وسعت و عمق خود را نشان می‌دهد، اما کشتی در سطح آب در حال حرکت است و این نشان‌دهنده‌ی سفر و تلاش است.
مثل خمر خوارهٔ پیوست
نزد عاقل کزین میانه بجَست
هوش مصنوعی: چنان که نوشیدن‌کنندهٔ شراب دائماً به سمت آن می‌رود، در نزد عاقل کسی که از این میان خود را دور کند، ارزش و احترام پیدا می‌کند.
هست چون حقّه‌باز بی‌آزار
کرده هنگامه بر سرِ بازار
هوش مصنوعی: شخصی مانند تردست و حقه‌باز که به نظر بی‌ضرر و harmless می‌آید، در واقع در بازار حواشی و شلوغی به راه انداخته است.
در دل از سرِّ او سروری نه
هرچه او داد جز غروری نه
هوش مصنوعی: در دل، راز و عظمت او وجود دارد و تنها چیزی که از او به انسان می‌رسد، عجب و خودبزرگ‌بینی نیست.
چون کند عربده ولی شکنست
ور سخاوت کند دروغ زنست
هوش مصنوعی: اگر کسی در حال ایجاد سر و صدا و فریاد باشد، نشان از ضعف اوست و اگر کسی به بخل و خودداری خود ادامه دهد، نشان‌دهنده عدم صداقت اوست.
مست کو را دو خوش سخن باشد
نور صبح دروغ‌زن باشد
هوش مصنوعی: مست وقتی که خوش‌زبان باشد، مثل نور صبح است، اما وقتی که دروغ می‌گوید، همچون یک دروغ‌زن می‌شود.
مست چون صبح کاذبست به فعل
روز و شب همچو جاذبست به فعل
هوش مصنوعی: مست مانند سپیده‌دم کاذب است که به روز و شب وابسته است، همانند نیرویی که همواره جذب می‌کند.