بخش ۱۴ - اندر مذمّت دنیا و وصف ترک او
کی بود جز به چشم ابلهوش
آنکه او جان و دین ستاند خوش
شرب او شر دهد خورش خواری
سیم او سم دهد زرش زاری
تا کی از لاف و از ستیزهٔ تو
که مه تو مه حدیث ریزهٔ تو
هست بر خلق زیر جنبش دور
چشم گرما و چشم سرما خور
چون برون شد ز بند کَون و فساد
پس بیابد ز اعتدال مراد
آخرت جوی زانکه جوی امل
آخرت جوی راست پر ز عسل
ورت دنیا خوش است جای قرار
خوش نباشد رباط مردم خوار
آن خوش ار نفس شهوت و شره است
ورنه جای بخششم تبه است
ای سپرده بدو دل و هُش را
چه کشی سوی خود پدرکُش را
پدرت را بکشت دنیا زار
زان پر آزار دارد او آزار
کشته فرزند و مادر و پدرت
تو بدو خوش نشسته کو جگرت
اژدها را به سوی خویش مکش
که کشد جانت را سوی آتش
که تواند بخواند سورهٔ تین
خوش نفس خفته در دم تنّین
اندر آن جان که سوزد دین نبود
تبش و تابش یقین نبود
کرّه تا در سرای بومرّه است
تا به صد سال نام او کرّه است
پدر و مادر آن بزرگ پسر
مر خطابش کنند جان پدر
گر کند کوسه سوی گور بسیچ
جده جز نو خطش نگوید هیچ
دنیی از روی زشت و چشم نه نیک
همچو بینیّ زنگی آمد لیک
کرده خود را به سحر حورافش
چابک و نغز و ترّ و تازه و خوش
وز درون سوی عاقلان جاوید
روی دارد سیاه و موی سپید
چون جهان در جهان نامردان
پای بر جای باش و سرگردان
عشق او بر تو زان اثر کردست
کان سیاهه سپیدتر کردست
جام زرّین و دست پر زنگار
واندر آن جام زهر جان اوبار
تو مشو غرّه بر جمال جهان
زانکه نزدیک عاقل و نادان
در غرورش توانگر و درویش
راست همچون خیال گنج اندیش
زیر برتر ز موش در خانه
تو چو گربهاش همی زنی شانه
اندرین مغکده چو ابله و مست
پای بازی گرفتهای بر دست
واندرو چار پشت و هفت بلند
با تو همشیرهاند و خویشاوند
پس چو آدم تو بر تن و دل و جان
آیهٔ حُرّمت عَلَیکُم خوان
چون جهان مادر و تو فرزندی
گر نهای گبر عقد چون بندی
همچو گبران تو از برای جهان
خوانده او را دو دیده و دل و جان
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
کی بود جز به چشم ابلهوش
آنکه او جان و دین ستاند خوش
هوش مصنوعی: کیست جز آن فرد نابخرد که جان و ایمان را از دیگران بگیرد و این کار را خوش بداند؟
شرب او شر دهد خورش خواری
سیم او سم دهد زرش زاری
هوش مصنوعی: امام خمینی در این بیت به این حقیقت اشاره دارد که نوشیدن شراب باعث میشود تا انسان به انحطاط و سقوط برسد و همچنین ثروت و زرنگی میتواند باعث ایجاد درد و رنج و در نهایت بیارزشی شود. در واقع، لذتهای زودگذر و نامطلوب موجب آسیب و ملامت انسان میشود.
تا کی از لاف و از ستیزهٔ تو
که مه تو مه حدیث ریزهٔ تو
هوش مصنوعی: تا کی باید در مورد دعوا و سروصداهای تو صحبت کنم، در حالی که تو مانند ماهی هستی که در داستانها و روایتها درخشان و زیباست؟
هست بر خلق زیر جنبش دور
چشم گرما و چشم سرما خور
هوش مصنوعی: در زیر حرکات دور چشم، گرما و سردی آن برای انسانها وجود دارد.
چون برون شد ز بند کَون و فساد
پس بیابد ز اعتدال مراد
هوش مصنوعی: وقتی از قید و بند دنیا و نقصها آزاد شد، به هدف حقیقی خود که در اعتدال و توازن است، خواهد رسید.
آخرت جوی زانکه جوی امل
آخرت جوی راست پر ز عسل
هوش مصنوعی: به دنبال آخرت باش، زیرا آرزوی دنیا مانند به امید رسیدن به نیکیهای فراوان و شیرین است.
ورت دنیا خوش است جای قرار
خوش نباشد رباط مردم خوار
هوش مصنوعی: دنیا برای زندگی و خوشبختی خوب به نظر میرسد، اما اگر مکان امن و آرامی برای انسانها نباشد، هیچچیز ارزشمند نیست و انسانها در حقارت و ذلت به سر خواهند برد.
آن خوش ار نفس شهوت و شره است
ورنه جای بخششم تبه است
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر خواهشها و آرزوهای نفسانی بر انسان غالب شود، او قادر به بخشش و مهربانی نخواهد بود. در واقع، اگر فرد درگیر خواستههای نفسانی خود شود، نمیتواند درونش را برایگذشت و محبت به دیگران آزاد کند.
ای سپرده بدو دل و هُش را
چه کشی سوی خود پدرکُش را
هوش مصنوعی: ای کسی که دل و عقل خود را به او سپردهای، چرا اینقدر به سمت او میروی که انگار میخواهی پدرش را از پا درآوری؟
پدرت را بکشت دنیا زار
زان پر آزار دارد او آزار
هوش مصنوعی: دنیا پدر تو را بهخاطر زحمتها و مشکلاتی که به او وارد میکند، به شدت آزرده و رنجانده است.
کشته فرزند و مادر و پدرت
تو بدو خوش نشسته کو جگرت
هوش مصنوعی: تو به خوشی و آرامش نشستهای، در حالی که فرزند و مادر و پدرت را به کشتن دادهای.
اژدها را به سوی خویش مکش
که کشد جانت را سوی آتش
هوش مصنوعی: به سمت اژدها نرو، چون او ممکن است جانت را به خطر بیندازد و تو را به سمت آتش بکشاند.
که تواند بخواند سورهٔ تین
خوش نفس خفته در دم تنّین
هوش مصنوعی: چه کسی میتواند سوره تین را بخواند، در حالی که نفس خوش آن، در نفس عمیق و سنگین تنّین خوابیده است؟
اندر آن جان که سوزد دین نبود
تبش و تابش یقین نبود
هوش مصنوعی: در دل کسی که عشق و شوقی عمیق دارد، دینی وجود ندارد و شک و تردید هم راهی پیدا نمیکند.
کرّه تا در سرای بومرّه است
تا به صد سال نام او کرّه است
هوش مصنوعی: تا زمانی که در سرای بومرّه باشی، نام او کرّه خواهد بود و حتی بعد از صد سال هم همینطور خواهد بود.
پدر و مادر آن بزرگ پسر
مر خطابش کنند جان پدر
هوش مصنوعی: پدر و مادر آن مرد بزرگ او را با احترام صدا میزنند و میگویند جان پدر.
گر کند کوسه سوی گور بسیچ
جده جز نو خطش نگوید هیچ
هوش مصنوعی: اگر کوسهای به سوی قبر برود، هیچ نشانهای جز خط نو بر جای نمیگذارد.
دنیی از روی زشت و چشم نه نیک
همچو بینیّ زنگی آمد لیک
هوش مصنوعی: دنیا با ظاهری زشت و چشمی ناپسند به نظر میرسد، اما زمانی که به عمق آن نگاه میکنیم، چیزهای زیبا و ارزشمندی در آن وجود دارد.
کرده خود را به سحر حورافش
چابک و نغز و ترّ و تازه و خوش
هوش مصنوعی: او خود را با جادو و زیبایی حور به گونهای چابک، دلفریب، شاداب و خوشایند آماده کرده است.
وز درون سوی عاقلان جاوید
روی دارد سیاه و موی سپید
هوش مصنوعی: از درون، کسانی که عاقل و دانا هستند، دائماً با چهرهای دلگیر و موی سپید مواجهاند.
چون جهان در جهان نامردان
پای بر جای باش و سرگردان
هوش مصنوعی: در دنیایی که پر از انسانهای dishonest و نامرد است، با ثبات و ثابت قدم بایست و از بیسر و سامانی دوری کن.
عشق او بر تو زان اثر کردست
کان سیاهه سپیدتر کردست
هوش مصنوعی: عشق او بر تو تأثیر مثبتی گذاشته است که آنچه در دل یا در گذشتهات سیاه و تاریک بوده، اکنون روشنتر و پاکتر شده است.
جام زرّین و دست پر زنگار
واندر آن جام زهر جان اوبار
هوش مصنوعی: جامی از طلا و دستی پر از زنگ و کثیفی، و در آن جام زهر جان او را برمیآورد.
تو مشو غرّه بر جمال جهان
زانکه نزدیک عاقل و نادان
هوش مصنوعی: به زیباییهای ظاهری دنیا فریب نخور، زیرا در نزد عاقل و نادان حقیقت یکی است و زیباییها ممکن است فریبنده باشند.
در غرورش توانگر و درویش
راست همچون خیال گنج اندیش
هوش مصنوعی: شخصی که مغرور است، هم میتواند فرد ثروتمندی باشد و هم فردی که از نظر مالی کمدرآمد است؛ او درست مانند خیالی است که به دنبال گنج میگردد.
زیر برتر ز موش در خانه
تو چو گربهاش همی زنی شانه
هوش مصنوعی: در جایی که موش در خانه تو زندگی میکند، اگر حتی گربهات را هم نوازش کنی، به این معناست که موجودی پستتر از آن در فضای تو وجود دارد.
اندرین مغکده چو ابله و مست
پای بازی گرفتهای بر دست
هوش مصنوعی: در این میخانه، مانند یک نادان و پریشانحال، سرگرم بازی هستی و کنترل همه چیز را در دستان خود داری.
واندرو چار پشت و هفت بلند
با تو همشیرهاند و خویشاوند
هوش مصنوعی: در دل این سرزمین، چهار کوه و هفت بلندی وجود دارد که همه آنها با تو نسبت و خویشاوندی دارند.
پس چو آدم تو بر تن و دل و جان
آیهٔ حُرّمت عَلَیکُم خوان
هوش مصنوعی: در اینجا گفته میشود که همانطور که آدم علیهالسلام بر روی تن و دل و جان خود تأکید به حُرمت خاصی دارد، تو هم باید بر این موارد توجه داشته باشی و آنها را محترم بشماری.
چون جهان مادر و تو فرزندی
گر نهای گبر عقد چون بندی
هوش مصنوعی: اگر جهان را مانند مادر خود در نظر بگیری و خودت را فرزند او بدان، در غیر این صورت مانند گبر (کافر) هستی که هیچ ارتباطی با این جهان ندارد و نمیتوانی به آن وصل شوی.
همچو گبران تو از برای جهان
خوانده او را دو دیده و دل و جان
هوش مصنوعی: تو همچون کافران، برای دنیا او را تنها با دو چشم و دل و جان میخوانی.