بخش ۳ - فی الجاهل و یظن العالم
رافضی را عوام در تف کین
میزدند از پی حمیّت دین
یکی از رهگذر درآمد زود
بیش از آن زد که آن گره زده بود
گفتم ار میزدند ایشانش
بهر اشکال کفر و ایمانش
تو چرا باری ای به دل سندان
بیخبر کوفتی دو صد چندان
جرم او چیست گفت بشنو نیک
من ز جرمش خبر ندارم لیک
سنّیان میزدند و من به دمش
رفتم و بهر مزد هم زدمش
علم خواندی نگشتی اهل هنر
جهل از این علم تو بسی بهتر
علم را هرکه نیست آماده
مثلش چون کَهست و بیجاده
سنگ بیجاده گر ز طبع و سرشت
برتر آید ز خاک خرمن و کشت
گرچه در جذب کاه کرد بسیچ
کهربا را ز کَه چه خیزد هیچ
عالمِ علم عالمیست فراخ
بخ بخ آنرا که شد درو گستاخ
عالم علم عالمیست شگرف
نیست این خطه خطهٔ خط و حرف
چون ترا علم دل بمیراند
که ترا خود به آدمی خواند
علم خوان گرت زادمست رگی
زانکه شد خاص شه به علم سگی
از صفات سگی تهی کن رگ
ورنه در رستخیز خیزی سگ
ننگ دارد بسی به طبع و به دل
سگ عالم ز آدم جاهل
چون نباشد چو خر سرافگنده
تیزِ خر به ز ریش خربنده
علم دین بام گلشن جانست
نردبان عقل و حس انسانست
از پی دوست را و دشمن را
علم جان را به و عمل تن را
سوی عالم نه سوی صاحب ظن
دانش جان به از توانش تن
حلقهٔ دام تو توانش تن
هست شبها به روز آبستن
بخش ۲ - التمثیل فی وضع الشی بغیر موضعه: آن شنیدی که ابلهی برخاستبخش ۴ - التمثیل فیالعالم والمتعلّم: از عمل مرد علم باشد دور
اطلاعات
وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: محمودرضا رجایی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
رافضی را عوام در تف کین
میزدند از پی حمیّت دین
هوش مصنوعی: مردم عوام به خاطر تعصب دینی به طرفداران دیدگاههای مختلف حمله میکردند و آنها را به شدت مورد قضاوت و سرزنش قرار میدادند.
یکی از رهگذر درآمد زود
بیش از آن زد که آن گره زده بود
هوش مصنوعی: یک نفر از راه رسید و به سرعت بیشتر از آنچه که مشغول انجامش بود، کارش را پیش برد.
گفتم ار میزدند ایشانش
بهر اشکال کفر و ایمانش
هوش مصنوعی: گفتم اگر به خاطر اختلاف در کفر و ایمانشان به آنها آسیب بزنند...
تو چرا باری ای به دل سندان
بیخبر کوفتی دو صد چندان
هوش مصنوعی: چرا بیخبر از دل سنگین و سخت، بار زیادی را بر دوش خود حمل میکنی؟
جرم او چیست گفت بشنو نیک
من ز جرمش خبر ندارم لیک
هوش مصنوعی: مرا از جرم و اشتباه او بپرسید، ولی من از آن خبری ندارم. فقط خوب گوش کن تا داستانش را بگویم.
سنّیان میزدند و من به دمش
رفتم و بهر مزد هم زدمش
هوش مصنوعی: در این بیت، شاعر به توصیف یک وضعیت میپردازد که در آن احساسی از شور و تنش وجود دارد. او به تصویر میکشد که دیگران مشغول فعالیتی هستند و او به دنبال بهرهبرداری از آن موقعیت است. این احساس میتواند نشاندهنده تلاش و کوشش برای رسیدن به هدفی خاص باشد، حتی اگر در این راه با چالشهایی مواجه شود.
علم خواندی نگشتی اهل هنر
جهل از این علم تو بسی بهتر
هوش مصنوعی: اگر علم را آموختهای و در هنر مهارت پیدا نکردهای، باید بگویی که جهل تو بهتر از این دانشی است که کسب کردهای.
علم را هرکه نیست آماده
مثلش چون کَهست و بیجاده
هوش مصنوعی: هر کسی که علم و دانش را نداشته باشد، نمیتواند به درستی از آن استفاده کند و مانند گم شدهای است که در راه نمیداند کجا برود.
سنگ بیجاده گر ز طبع و سرشت
برتر آید ز خاک خرمن و کشت
هوش مصنوعی: اگر سنگی از نظر خاصیت و ویژگیهای طبیعی خود فراتر از خاک و زمین زراعی باشد، نشاندهنده این است که ذات و سرشت آن برتر از زراعت و کشاورزی است.
گرچه در جذب کاه کرد بسیچ
کهربا را ز کَه چه خیزد هیچ
هوش مصنوعی: هرچند که کاه جذب کهربا میشود، اما از کهربا هیچ چیزی به وجود نمیآید.
عالمِ علم عالمیست فراخ
بخ بخ آنرا که شد درو گستاخ
هوش مصنوعی: عالمِ علم فضایی وسیع و بزرگ است. خوشا به حال کسی که در این دنیای بزرگ به جستجو و یادگیری پرداخته و دلیرانه قدم برداشته است.
عالم علم عالمیست شگرف
نیست این خطه خطهٔ خط و حرف
هوش مصنوعی: دنیا پر از دانش و علم است و اینجا تنها جایی برای نوشتار و کلمات نیست.
چون ترا علم دل بمیراند
که ترا خود به آدمی خواند
هوش مصنوعی: وقتی که دانش و آگاهی قلبی تو را به کمال برساند، همان دانش باعث میشود که خود را در قالب انسانیت بشناسی و به شناخت خود بیایی.
علم خوان گرت زادمست رگی
زانکه شد خاص شه به علم سگی
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش تو را در سطحی قرار داده که به خاطر آن به مقامی خاص رسیدهای، بدان که در واقع این علم توست که تو را ارزشمند کرده و نه چیز دیگری.
از صفات سگی تهی کن رگ
ورنه در رستخیز خیزی سگ
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر از ویژگیهای ناپسند و زشت رها نشوی، در روز رستاخیز همانند یک سگ بلند میشوی. به نوعی اشاره به این دارد که باید خود را از صفات بد پاک کنیم تا در آینده به سرنوشتهای ناگوار دچار نشویم.
ننگ دارد بسی به طبع و به دل
سگ عالم ز آدم جاهل
هوش مصنوعی: بسیاری از انسانها که نادان هستند، به روح و دل خود به اندازهای ننگ دارند که حتی یک سگ به خود نمیگیرد.
چون نباشد چو خر سرافگنده
تیزِ خر به ز ریش خربنده
هوش مصنوعی: وقتی که انسان خود را به ذلت و خوارگی میکشاند، در واقع به جایگاه فرومایهتری از آنچه که باید، میرسد و این وضعیت برای او ننگینتر از زندگی در گمراهی است.
علم دین بام گلشن جانست
نردبان عقل و حس انسانست
هوش مصنوعی: آگاهی از دین مانند گلی در باغ جان است و راهی برای ارتقای عقل و حس انسان به شمار میرود.
از پی دوست را و دشمن را
علم جان را به و عمل تن را
هوش مصنوعی: به دنبال دوست و دشمن باش و از جان خویش آگاهی پیدا کن و کارهای بدنیات را انجام ده.
سوی عالم نه سوی صاحب ظن
دانش جان به از توانش تن
هوش مصنوعی: به سوی دانش و علم برو و به جای اینکه به نظرات دیگران توجه کنی، به قوت و توان خود اعتماد کن. این بهتر از آن است که فقط به ظاهر و توان بدنی خود تکیه کنی.
حلقهٔ دام تو توانش تن
هست شبها به روز آبستن
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به بیان احساس خود از عشق و وابستگی به معشوق میپردازد. در شبها، در حالی که آغوش معشوق دور او است، روز را به انتظار میگذراند و این وابستگی به او را به یک نوع احساس زایمان تشبیه میکند که به محرومیت و شدت احساسات دلالت دارد. به نوعی، این اشتیاق و انتظار تشویشهای شبانه را به وجود میآورد و نشاندهنده قدرت و نفوذ این عشق در زندگی اوست.
حاشیه ها
1395/09/07 09:12
مصطفی
از ابیات این متن علامه حسن زاده آملی در کتاب معرفت نفس جلد 2 درس 78 استفاده نموده اند.